قائمة

تخطى إلى المحتوى

مولفات سماحة مرج​ع الديني الشيخ الفيّــاض

رسالة توضيح المسائل – فارسي

جلد

1

قائمة

قائمة

رسالة توضيح المسائل 101)


استخوان وناخن آنها، ولى سگ و خوك دريايى پاك هستند و غير سگ و خوك ساير حيوانات پاك مى‌باشند.

8 – شراب

از مسكرات فقط‍‌ شراب نجس مى‌باشد اما ساير مسكرات چه مايع چه جامد مثل حشيش پاك‌اند. خوردن مسكرات مايع كه از غير انگور ساخته مى‌شود مانند نبيذ حرام، ولى بنابر اظهر پاك است.

(مسأله 397) اگر آب انگور بواسطه آتش بجوشد، ظاهراً پاك است اگرچه حرام مى‌شود و اگر دو سوّم آن بواسطه آتش كم شود حلال مى‌گردد و كم شدن دو سوّم به واسطه حرارت غير از آتش درحليت كفايت نمى‌كند، ولى چنان‌چه آب انگور به غير آتش به جوش آيد، نجس و حرام مى‌باشد.

(مسأله 398) شيره خرما ومويز وكشمش اگرچه به جوش آيند، پاك وحلال هستند، پس مى‌توان در غذا كشمش وشيره خرما ريخت.

9 – فقاع

فقاع كه از جو گرفته مى‌شود و به آن آبجو مى‌گويند، نجس است ولى ماء الشعير فقاع محسوب نمى شود.

10 – كافر

كافر كسى است كه يا دين ندارد يا دينى غير از اسلام انتخاب نموده يا اسلام را قبول نموده ولى چيزى را كه مى‌داند از اسلام است انكار مى‌كند بطورى كه موجب انكار رسالت گردد و فرقى بين مرتد و كافر اصلى1 وحربى وذمى نيست اين حكم كافر غير كتابى است، ولى كافر كتابى بنابراظهر پاك است. خوارج، غلات وناصبى ها، بنابر اظهر شرعاً پاك هستند چون نجاستشان معنوى است واعتبارى نيست.


 

(1)) <page number=”101″ /> – كافر اصلى، كافر است و به مسلمانان كارى ندارد. كافر حربى، كافراست و با مسلمانان سرجنگ دارد. كافر ذمى، كافر است اما با پرداختن مبلغى به عنوان جزيه تحت لواى اسلام زندگى مييكند.<br /><nl />

 

رسالة توضيح المسائل 102)


(مسأله 399) عرق جنب از حرام پاك است ومانع از نماز نمى‌شود، ولى احتياط‍‌ آن است كه با آن نماز نخواند و از آن دورى كند.

(مسأله 400) عرق شتر وهر حيوانى كه به خوردن نجاست عادت كرده پاك است، ولى نماز در آن جايز نيست.

راه نجس شدن چيزهاى پاك

(مسأله 401) اگر چيز پاكى با نجس ملاقات كند بطورى كه يكى از آن‌ها يا هر دو به گونه‌اى‌تر باشدكه به ديگرى سرايت كند، آن چيز پاك نجس مى‌شود. اگر هر دو خشك باشند يا ترى آن به قدرى كم باشد كه به ديگرى سرايت نكند نجس نمى‌شود. مايعى كه رطوبت ندارد مثل طلا و نقره، چنان‌چه درظرف نجسى ذوب شوند، نجس نمى شوند.

(مسأله 402) اگر كف زمين نجس باشد، به طورى كه رطوبت آن به فرش سرايت كند و آن را سنگين نمايد آن فرش نجس نمى‌شود. همچنين رطوبت توالت و چيزهاى نجس كه به ديوار مسجد سرايت مى‌كند و گاهى موجب خرابى آن مى‌گردد نجس نمى‌شود.

(مسأله 403) مايعات پاك وقتى نجس مى‌شوند كه از بالا به پايين و با فشار جارى نباشند والا فقط‍‌ محل ملاقات نجس مى‌شود، بنابراين با ريختن آب آفتابه روى چيز نجس، فقط‍‌ محل ملاقات را نجس مى‌كند اما آب آفتابه وآبى كه با نجس ملاقات نكرده پاك است واين حكم در آب فوّاره‌اى كه ازپايين به بالا با فشار خارج مى‌شود يا از جايى از زمين به جاى ديگرى كه موازى آن مى‌باشد جريان پيداكند جارى است.

(مسأله 404) اشياء جامد اگر با نجاست ملاقات كند در صورتى كه يكى از آن دو رطوبت مسريه داشته باشد فقط‍‌ محل ملاقات نجس مى‌شود. خيار و خربزه و مانند اين‌ها كه رطوبت سرايت كننده دارند، به هر قسمت آن نجاست برسد نجس مى‌شوند، اما جاهاى ديگر آن‌ها پاك است. همچنين جايى از بدن انسان كه عرق كرده است، چنان‌چه نجاستى به آن برسد، فقط‍‌ جايى كه نجاست رسيده نجس مى‌شود و اگر عرق متنجّس به جاهاى ديگر جارى شود، آن جا را نيزنجس مى‌كند.

(مسأله 405) سرايت نجاست در مايعات در صورتى همه آن را نجس مى‌كند كه مايع غليظ‍‌

رسالة توضيح المسائل 103)


نباشد، اگر مايع غليظ‍‌ باشد فقط‍‌ موضع ملاقات نجس مى‌شود، پس شيره، ماست، عسل وروغن غليظ‍‌ اگر بانجاست ملاقات كنند، فقط‍‌ موضع ملاقات نجس مى‌شود وباقى آن‌ها پاك مى‌باشند. ملاك غلظت و رقّت اين است: اگر مقدارى از آن برداشته شود و جاى آن خالى بماند، غليظ‍‌ است و اگر بلا فاصله پُرشود، رقيق است.

(مسأله 406) اگر چيز پاكى، چه جامد چه مايع، با عين نجس چه جامد چه مايع ملاقات كند، نجس مى‌شود و به آن متنجّس اول مى‌گويند و اگر آن متنجس مايع باشد و با مايع پاك ديگرى مثل آب وشير ملاقات كند تمام آن را نجس مى‌كند، ولى اگر با شى ء جامدى ملاقات كند، فقط‍‌ محل ملاقات نجس مى‌شود، ولى اگر متنجس جامد باشد وعين نجاست در آن نباشد، چنان‌چه با آب قليل ملاقات كند، بنابراظهر آب قليل نجس نمى‌شود امّا اگر غير آب قليل با متنجس اول ملاقات كند، نجس مى‌شود چنان كه با ملاقات عين نجس، نجس مى‌شود.

(مسأله 407) متنجّس اول منجّس1 است. ومتنجس دوم در صورتى كه متنجس اول جامد باشد، بنابراظهر منجّس نمى‌باشد و اگر مايع باشد منجّس است. مثلاً: لباس مرطوب با مردار ملاقات مى‌كندوسپس دست مرطوب با آن لباس برخورد مى‌كند آنگاه همان دست‌تر را به فرش مى‌زند، در اينجادست كه متنجس دوم است فرش را نجس نمى‌كند، ولى اگر بجاى لباس آب قليل نجس باشد، فرش نجس مى‌شود وآب قليل متنجس اول حساب نمى‌شود.

(مسأله 408) نجاست با علم و شهادت دو مرد عادل و خبر كسى كه مال در اختيار او است ذواليد)، بلكه با خبر مطلق ثقه (راستگو) نيز بنابر اظهرثابت مى‌شود.

(مسأله 409) اگر عين نجاست به بدن حيوان بچسبد، آنچه چسبيده نجس است اما بدن پاك است. باطن انسان، در اثر ملاقات با نجاست خارجى نجس نمى‌شود و چيزى كه به باطن مى‌رسد و با نجسى كه در باطن است ملاقات مى‌كند، نجس نمى شود.

(مسأله 410) چيزى مايع يا جامدى كه از دست كافر گرفته مى‌شود مانند نان، روغن وعسل بلكه لباس و ظرف و مانند اين‌ها پاك است، مگر اين كه علم به نجاست آن‌ها داشته باشيم.


 

(1)) <page number=”103″ /> – منجّس: يعنى اگر با چيز پاكى ملاقات كند آن را نجس مييكند.<br /><nl />

 

رسالة توضيح المسائل 104)


احكام نجاسات

(مسأله 411) در صحت نماز واجب ومستحب واجزاى فراموش شده آن پاكى بدن، مو، ناخن ولباس نمازگزار شرط‍‌ است. بنابر احتياط‍‌ پاك بودن بدن و لباس در طواف واجب و مستحب، حكم نمازرا دارد.

(مسأله 412) روانداز نمازگزارى كه با ايماء واشاره نماز مى‌خواند، چنان‌چه بگويند در آن رواندازنماز مى‌خواند، بايد پاك باشد.

(مسأله 413) در صحت نماز تنها طهارت سجده گاه پيشانى (محلّ‌ كه پيشانى روى آن قرار مى‌گيرد) شرط‍‌ است و در مواضع ديگر سجده گاه احتياط‍‌ مستحب اين است كه پاك باشد.

(مسأله 414) هر يك از اطراف شبهه محصوره حكم نجس را دارد؛ بنابراين، پوشيدن آنها در نماز وسجده كردن بر آنها جايز نيست، ولى پوشيدن هريك از اطرف شبهه غير محصوره در نماز و سجده كردن بر آنها اشكال ندارد.

(مسأله 415) اگر مكلف نداند كه نمازخواندن با لباس نجس يا بدن، يا سجده گاه پيشانى نجس صحيح نيست و با همين وضعيت نماز بخواند حكم آن چند صورت پيدا مى‌كند: اگر مكلف جاهل مركب1 است ولو در اين جهل خود مقصّر باشد نمازش صحيح است. اگر جاهل بسيط‍‌2 است، و در اين جهل خود، معذور باشد، مانند اين كه از حكم مسأله تفحّص بكند و به جاى نرسد، در اين فرض نيزنمازش صحيح است، چنان‌چه مكلف جاهل، معذور نباشد، مثل اين كه مانعيت مانع، يا جزئيت جزء ياشرطيت شرط‍‌ را نمى‌داند و پيش از تفحص از حكم آن ها، نماز بخواند، نماز باطل است و بايد اعاده كند. بنابراين شخصى كه مى‌داند لباسش خونى است لكن نمى‌داند كه خون نجس است يا نجس بودن خون و حكم مسأله را مى‌داند، لكن مانعيت آن را نمى‌داند – يعنى شك دارد كه نماز با لباس خونى كه نجس است، درست است يا نيست – چنان‌چه اين شخص با لباس خونى نماز بخواند و جاهل مقصّر باشد نمازش باطل است و اگر جاهل مقصّر نباشد، نمازش صحيح است.


 

(1)) <page number=”104″ /> – جهل مركب آن است: نمييداند كه حكم مسأله را نمييداند.
(2)) – جهل بسيط‍‌: يعنى مييداند كه اين حكم را نمييداند.<br /><nl />

 

رسالة توضيح المسائل 105)


(مسأله 416) اگر قبل از نماز نداند كه بدن يا لباسش نجس است و بعد از نماز متوجه شود، نمازش صحيح است، اعاده در وقت و قضاء در خارج از وقت دارد. همچنين اگر معتقد به پاكى باشد و بعد ازنماز نجاست را بداند، ولو وقت هم باقى باشد صحيح است.

(مسأله 417) اگر در بين نماز بفهمد كه قسمتى از نماز با نجاست خوانده شده، چنان‌چه وقت داشته باشد، نمازش باطل است و بايد نماز را دوباره بخواند و اگر وقت، حتى براى درك يك ركعت نداشته باشد، چنان‌چه بدون عمل منافى امكان تبديل يا تطهير باشد، اين كار واجب است و بايد نماز را تمام نمايد و اگر تبديل يا تطهير ممكن نباشد، بايد با همان وضعيت نماز بخواند و بعد بنابر احتياط‍‌ واجب قضا نمايد.

(مسأله 418) اگر در بين نماز لباس نجس شود، چنان‌چه تبديل يا تطهير آن بدون عمل منافى ممكن است، بايد انجام داد و نماز را تمام كند و اعاده لازم نيست و اگر تطهير يا تبديل ممكن نيست، و وقت دارد بايد نماز را دوباره با طهارت بخواند و چنان‌چه وقت تنگ است و به جهت سرما، يا گرما يا وجودنامحرم نتواند لباس را در آورده و ساترى از غير از آن نداشته باشد، بنابر اظهر وجوب ادامه دادن و تمام كردن نماز با همان وضعيت است. اگر در بين نماز متوجه نجاست شود ولى نداند كه الآن نجس شده يااز قبل بوده است، در اين صورت، بنا را بگذارد كه الآن نجس شده و به آن نحوى كه بيان شد عمل نمايد.

(مسأله 419) اگر بداند كه بدن يا لباسش نجس است و بعد آن را فراموش كند و نماز بخواند، نمازش باطل است و چنان‌چه در وقت به ياد آورد اعاده و اگر در خارج وقت متوجه شود قضا كند.

(مسأله 420) اگر در بين نماز متوجه شود كه لباسش قبل از شروع در نماز نجس بوده، ولى از آن غفلت نموده و فراموش كند، نمازش باطل است. همچنين كسى كه در بين نماز بداند كه لباسش قبل ازشروع در نماز نجس بوده، اما از هنگام شروع به نماز به آن جاهل بوده، نماز او نيز باطل است.

(مسأله 421) اگر لباس نجس را آب بكشد و با آن نماز بخواند و بعد بفهمد كه پاك نشده است، نمازش صحيح است.

(مسأله 422) كسى كه غير لباس نجس لباس ديگرى ندارد، چنان‌چه نتواند آن را به جهت

رسالة توضيح المسائل 106)


سرما يامانند آن بيرون آورد و با آن نماز بخواند نمازش صحيح است و اگر بتواند آن را درآورد، مخير است كه با لباس نجس يا برهنه نماز بخواند و بنابر احتياط‍‌ در لباس نجس نماز بخواند، بلكه احتياط‍‌ جمع است.

(مسأله 423) اگر اجمالاً بداند يكى از دو لباسى كه دارد نجس است، بايد با هر دو نماز بخواند و اگرلباس پاك سومى دارد، مخير است كه نماز را با لباس سوم يا با آن دو لباس ديگر بخواند.

(مسأله 424) اگر جايى از بدن ولباس نجس شود يا دو جاى بدن يا لباس نجس شود و آب فقطبراى تطهير يكى داشته باشد، بايد على التخيير يكى از آنها را تطهير كند مگر آن‌كه نجاست يكى بيشتراز ديگرى باشد، كه بايد آن يكى را كه بيشتر است تطهيركند.

(مسأله 425) خوردن وآشاميدن چيز نجس حرام است، ولى مى‌توان از آن در جايى كه طهارت شرط‍‌ نيست، استفاده نمود.

(مسأله 426) فروختن مردار، شراب، خوك وسگ غير شكارى حرام است، ولى فروختن بقيه اعيان نجس ومتنجس در صورتى كه منفعت حلال معتنابهى داشته باشند – بنحوى كه عقلاء در مقابل آن مال پرداخت كنند – جايز است و اگر منفعت جزئى داشته باشد، بعيد نيست كه جايز باشد، گرچه احتياط‍‌ در ترك آن است.

(مسأله 427) نجس كردن مسجد، ديوارها، فرش، ظرف و ديگر وسايل آن حرام است. اما اگر يكى از اين موارد نجس شد، وجوب كفايى تطهير، فقط‍‌ شامل مسجد و ديوار و مصالح ساختمانى آن است وشامل موارد ديگر نمى‌شود. بردن نجس خشك به مسجد اگر سبب هتك حرمت آن شود حرام است، ولى اگر سبب هتك حرمت نشود، مانعى ندارد مخصوصاً اگر به گونه‌اى باشد كه قابل اعتناء نباشد، مثل اين‌كه انسان وارد مسجد شود و به دليل داشتن جراحت يا زخم، لباس يا بدن اوخونى باشد.

(مسأله 428) اگر وجود نجاست در مسجد موجب هتك حرمت مسجد شود واجب است فوراً آن راتطهير كند، و اگر موجب هتك حرمت نشود احتياط‍‌ واجب ازاله نجاست از مسجد است، امّا وسايل و فرش‌هاى مسجد، احتياط‍‌ مستحب ازاله نجاست از آنهاست. حال اگر كسى براى نماز وارد مسجدشد و وقت نماز هم وسعت داشته باشد بايد اول نجاست را از مسجد برطرف كند و بعد نماز بخواند و چنان‌چه قبل از تطهير مسجد، نماز بخواند، گناه كرده ولى نمازش صحيح

رسالة توضيح المسائل 107)


است، اما اگر وقت تنگ باشدبايد اول نماز را بخواند.

(مسأله 429) اگر جايى از مسجد نجس شود وتطهير آن بدون خراب كردن ممكن نباشد، درصورتى كه خرابى به مقدارى است كه به آن اعتنا نشود، تخريب واجب است، ولى اگر به وقف ضرربرساند، تخريب جايز نيست ولو كسى تعمير آن را به عهده بگيرد.

(مسأله 430) اگر كسى مسجد را نجس كند، بر خود او تطهير واجب عينى و بر ديگران واجب كفايى است. اگر اين شخص خود دارى نمود و ديگرى با اذن حاكم شرع، مالى را براى تطهير آن خرج نمود، مى‌تواند از كسى كه مسجد را نجس كرده بگيرد و چنان‌چه از اداى آن خوددارى كند، حاكم شرع بايد اورا اجبار نمايد. اگر شخص معينى مسجد را نجس نكرد، بذل مال براى تطهير آن، واجب كفائى خواهدبود و اگر بذل براى كسى مقدور نباشد، وجوبش از او ساقط‍‌ مى‌شود، بنابراين بايد همه بذل كنند والاّحاكم شرع از بيت المال بذل نمايد.

(مسأله 431) اگر تطهير مسجد بر نجس كردن جاهاى ديگر آن متوقف باشد، در صورتى كه جاهاى ديگر بعداً تطهير شود، تطهير مسجد واجب است.

(مسأله 432) اگر كسى نتواند مسجد را تطهير نمايد، در صورتى كه احتمال دهد ديگران مى‌توانند آن را تطهير كنند اطلاع دادن بر او واجب است.

(مسأله 433) اگر حصير مسجد نجس شود، تطهير آن نه بر نجس كننده و نه بر غير آن واجب نيست اگرچه تطهير حصير، موجب فساد نشود.

(مسأله 434) نجس كردن مسجدى كه خراب شده است اگرچه كسى در آن نماز نمى‌خواند، حرام، وتطهير آن واجب است.

(مسأله 435) اگر اجمالاً بداند يكى از دو مسجد يا يكى از دو جاى يك مسجد نجس شده است، واجب است هر دو را تطهير كند.

(مسأله 436) قرآن وحرم امامان عليهم السلام وضريح آنان وتربت امام حسين عليه السلام بلكه تربت رسول خدا صلى الله عليه و آله وساير امامان عليهم السلام كه براى تبرك گرفته مى‌شود حكم مسجد را دارد، بنابراين نجس كردن آنهادر صورتى كه بى احترامى باشد حرام وتطهير آنها واجب است.

(مسأله 437) هرگاه مسجد غصب شود و آن را راه قرار داده، يا خانه يا مغازه بسازد، در حرمت تنجس و وجوب تطهير آن اشكال است و اقوى اين است اگر نجاست بعد از خراب شدن

رسالة توضيح المسائل 108)


عارض شودتطهير آن واجب نيست. اما نجس كردن معابد كفار، حرام نيست. بلى، چنان‌چه ولى امر آن را تملك كند و مسجد بسازد، حكم ساير مساجد را دارد.

مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد

اول: آن‌كه به واسطه جراحت و يا زخم كه در بدن او است، لباس يا بدن به خون آلوده شده باشد وبين كم و زياد بودن خون فرق نيست. در اين حكم بين جراحت ظاهر بدن يا باطن آن مثل بيمارى بواسير كه سبب خروج خون شده و به بدن يا لباس سرايت كند، فرق نيست. همچنين است جراحت يا زخم داخلى كه در حكم ظاهر است، مانند زخم دهان و گوش. بلى، اين عفو شامل خونى كه ازجراحت يا زخم سينه، كبد يا معده خارج مى‌شود نيست و اين عفو در صورتى است كه تطهير ياعوض كردن لباس نوعاً براى مردم مشقت داشته باشد و الا بهانه‌اى براى عفونيست.

(مسأله 438) همچنان كه خون ذكر شده مورد عفو است، چركى كه همراه خون نيز داروى متنجس روى زخم وعرقى كه به آن متصل مى‌باشد، معفو است و اگر زخم در موضعى باشد كه معمولاً امكان بستن زخم هست، بنابراحتياط‍‌ مستحبى بايد بسته شود.

(مسأله 439) اگر چند زخم يا جراحت در بدن به گونه‌اى نزديك هم باشد كه يك زخم حساب شود، تاوقتى كه همه خوب نشده اند نمازخواندن با خونى كه در آنها هست، اشكال ندارد.

(مسأله 440) هرگاه شك كند، خون موجود، خون زخم يا خون جراحت است يا غير آن بايد آن راتطهير كند. اگر فردى زخم داخلى داشته باشد و شك كند كه آن زخم خوب شده يا نه، در اين صورت تا وقتى كه علم به خوب شدن آن ندارد، تطهير آن لازم نيست و از موارد عفو است.

دوم: اگر بدن يا لباس نمازگزار به مقدار كمتر از يك درهم به خون غير نجس العين و ميته و حيوان حرام گوشت آلوده شده باشد، معفو است. امّا اگر خون از خون نجس العين، يا ميته يا حيوان حرام گوشت باشد بنابر اظهر مورد عفو نيست. احتياط‍‌ مستحب الحاق دماء سه گانه (حيض، نفاس واستحاضه) به خون نجس العين وميته است.

(مسأله 441) خونى كه بر ظاهر لباس بريزد و به پشت آن سرايت كند يك خون حساب مى‌شود. بلى، اگر خون روى لباسى كه آستر دارد بريزد و به آستر آن سرايت كند، بايد هركدام را جدا حساب كند، پس اگر خون روى لباس و آستر كمتر از يك درهم باشد، تطهير آن لازم نيست

رسالة توضيح المسائل 109)


و اگر به اندازه يك درهم باشد، بايد تطهير نمايد. همچنين است در صورتى كه در جاهاى مختلف لباس نمازگزار قطرات خون ريخته باشد.

(مسأله 442) اگر خون با چرك زخم يا آب مخلوط‍‌ شود، نماز با آن صحيح نيست و بايد آن را تطهير كند.

(مسأله 443) هرگاه شك كند كه خون، به مقدار مورد عفو است يا نه، بنا را بر عفو بگذارد. همچنين در خونى كه كمتر از درهم است اگر شك كند كه از خون مورد عفو است يا از انواع سه‌گانه، بنا را بر عفو بگذارد و آزمايش واجب نيست و چنان‌چه بعد از نماز معلوم شود كه مورد عفو نبوده، تكرار واجب نيست.

(مسأله 444) مقدار درهم، به اندازه بند سر انگشت سبّابه «شهادت» در مردمتعارف است.

سوم: اگر لباس‌هاى كوچك نمازگزار مثل جوراب، دستمال، كلاه، انگشتر، النگو و مانند اينها كه نمى شود با آنها عورت را پوشاند، ولو با نجاست حيوان حرام گوشت نجس شده باشند، به شرطى كه چيزى از اجزاى حرام گوشت در آنها نباشد، نماز با آنها صحيح است. لباسى كه از پوست ميته يا ازاجزاى نجس العين – مثل موى سگ و خوك – يا از چيزى كه به واسطه فضله حيوان حرام گوشت نجس شده، ساخته شود، نماز خواندن در اين لباس جايز نيست. همچنين است هرگاه چيزى از اجزاى حرام گوشت در لباس وجود داشته باشد.

(مسأله 445) بنابر اظهر همراه داشتن چيزى كه از اجزاى حرام گوشت اعم از نجس العين، مانندسگ و خوك يا غير نجس العين، مانند خرگوش و روباه و مانند اين‌ها ساخته شده باشد، در نماز جايزنيست. همچنين چيزى كه از اجزاى ميته كه حيات در او حلول مى‌كند ساخته شود در نماز جايزنيست. امّا حمل كردن چيزى متنجّس اعم از اين‌كه به اندازه ساتر عورت باشد يا كوچكتر از ساترعورت، مانند ساعت، درهم، چاقو، منديل كوچك و مانند اين ها، در نماز اشكال ندارد.

چهارم: مادرى كه پرستار پسر بچه است و بيش از يك لباس ندارد، چنان‌چه با بول بچّه، متنجّس شود، بنابر اظهر نمازخواندن با اين لباس جايز نيست مگر اين‌كه تطهير لباس براى هر نمازمشقّت آور باشد كه در اين صورت نماز خواندن با اين لباس متنجّس جايز است، چنان كه در سايرموارد عادى، چنان‌چه تطهير متنجّس مشقت آور باشد، تطهيرش لازم نيست.

رسالة توضيح المسائل 110)


مطهّرات

1 – آب

(مسأله 446) آب با پنج شرط‍‌، چيز نجس را پاك مى‌كند:

1 – آب پاك باشد.

2 – هنگام شستن، بو، رنگ يا مزه آب بواسطه نجاست تغيير نكند يا اگر آب قليل است باملاقات نجاست، نجس نشود.

3 – بعد از تمام شدن شستن، آب مطلق بماند، ولى اگر در اثناء و قبل از كامل شدن شستن آب مضاف شود مطهر نمى‌باشد.

4 – قبل يا هنگام شستن عين نجاست برطرف شود.

5 – آن‌كه عرفاً مفهوم شستن كه عبارت از غلبه آب بر نجس است صدق كند اگرچه آب از متنجس جدا نشود.

اين شرطهاى عمومى تطهير است و بين آب قليل، كُر و جارى فرقى نيست، در مواردى بين آب قليل با آب كر يا جارى فرق وجود دارد كه عبارتنداز:

1 – بايد لباس متنجس به بول را دو مرتبه با آب قليل شست، ولى با آب جارى يك بار كافى است.

2 – اگر سگ از ظرف غذاخورى و نوشيدنى، آب بخورد يا آن را بليسد بايد اول خاك پاك را باكمى آب مخلوط‍‌ كرده، خاكمال كرد سپس دو مرتبه و بنابر احتياط‍‌ مستحب سه مرتبه با آب قليل شست، ولى با آب كر يا جارى يك باركافى است.

3 – اگر فرش، لباس ومانند اينها كه آب متنجس در آنها نفوذ مى‌كند با همين مايع نجس شوند، چنان‌چه با آب قليل شسته شوند، بنابراحتياط‍‌ واجب، ماليده سپس فشار داده شوند اما چنان‌چه باآب كر يا جارى شسته شوند، نفوذ آب در آنها كافى است و ماليدن و فشاردادن لازم نيست.

4 – اگر ظرف‌هاى غذاخورى و نوشيدنى نجس شود، بايد سه مرتبه با آب قليل شسته شود، ولى با آب كر يا جارى يك بار كافى است.

رسالة توضيح المسائل 111)


(مسأله 447) اگر نجاست به باطن صابون، گل، چوب، كوزه، نان و مانند اينها نفوذكند، همينكه آب به باطن آنها نفوذكند پاك مى‌شوند، پس مى‌توان آنهارا در آب گذاشت تاآب به اعماق آنهانفوذ كندويا آنقدرآب روى آنها ريخته شود تا به نجاست نفوذ كند و در اين حالت اگر آن را خشك كنند سپس تطهيرنمايند بهتراست.

(مسأله 448) لباسى كه با رنگ متنجس رنگ آميزى شده است، چنان‌چه در آب فروبرند و آب پيش از آن‌كه به واسطه رنگ پارچه مضاف شود، به تمام آن برسد آن لباس پاك مى‌شود، اگرچه موقع فشاردادن، آب مضاف بيرون آيد.

(مسأله 449) اگر خمير نجس را بپزند وخشك كنند و در آب كر يا جارى بگذارند به طورى كه آب در آن نفوذ كند پاك مى‌شود. همچنين گل متنجس را اگر خشك كنند مثل نان متنجس، چنان‌چه آب كُرياجارى درآن نفوذكند پاك مى‌شود.

(مسأله 450) اگر بخواهند لباسى را كه به بول نجس شده با آب قليل آب بكشند، بايد دوبار بشويند اما لباسى كه به غير بول نجس شده، يا با يك واسطه به بول نجس شده، بعد از برطرف كردن عين نجاست، يكبار شستن كافى است. امّا اگر عين نجاست باشستن برطرف شود، چنان‌چه بر طرف شدن نجاست با آب قليل باشد، بايد يكبار ديگر نيز شسته شود ولو لباس به غير بول متنجّس شده باشد. چنان‌چه آب جارى باشد، ولو به بول نجس شده باشد، يك بار شستن كافى است.

(مسأله 451) ظرفى كه سگ با زبانش از آن آب يا غذا خورده، بايد بعد از خاك مالى با آب قليل دومرتبه واحتياطاً سه مرتبه شسته شود، ولى با آب جارى يا كر بعد از خاك مالى، يك مرتبه شستن كافى است.

(مسأله 452) اگر سگ از ظرفى بدون ليسيدن غذا يا آب بخورد، بنابر احتياط‍‌ واجب خاك مال كرده بعد بشويند. ولى اگر ظرف با آب دهان يا عرق يا فضله سگ يا با ملاقات بعضى اعضاى آن نجس شود، خاك مالى لازم نيست. اگر آب ظرفى را كه سگ از آن خورده، به ظرف ديگر بريزند، همان حكم ليسيدن را دارد و بايد اول خاك مال نموده، سپس بشويند.

(مسأله 453) ظرفى كه خاك مالى كردن آن ممكن نباشد بر نجاست خود باقى مى‌ماند. اما اگر ممكن باشد بايد خاك مخلوط‍‌ با كمى آب را داخل آن بريزند و به شدت تكان دهند تا به

رسالة توضيح المسائل 112)


همه اطراف ظرف برسد و بعد به ترتيبى كه بيان شد بشويند، پاك مى‌گردد.

(مسأله 454) خاكى كه باآن ظرف را خاكمالى مى‌كنند، بنابراحتياط‍‌ بايد پاك باشد.

(مسأله 455) ظرفى را كه خوك از آن آب خورده يا موش صحرايى در آن مرده باشد، بايد هفت مرتبه شسته شود، چه آب قليل باشد چه كر يا جارى. اگرظرف بواسطه شراب نجس شود سه مرتبه بايد آن را شست حتى اگر آب، كر يا جارى باشد، امّا بهتر هفت بار است، ولى اگر به چيز ديگرى نجس شد، سه بار با آب قليل يا يك بار با آب جارى يا كر بشويند كافى است.

(مسأله 456) لباس ومانند آن اگر به بول نجس شود، با يك بار شستن در آب جارى يا دو بار درآب قليل پاك مى‌شود. شستن با رسيدن آب به تمام نقاط‍‌ شى ء نجس تحقق پيدا مى‌كند.

(مسأله 457) اگر آب باران به شى ء نجس اعم از ظرف و غير آن برسد، پاك مى‌شود. فشاردادن وتكرار لازم نيست. لكن ظرف را كه سگ آن را ليسيده، فقط‍‌ عمل خاك مال كردن، بايد انجام بگيرد.

(مسأله 458) اگر لباسى به بول نوزاد پسر يا دختر شيرخوارى كه هنوز غذاخور نشده (اگرچه دوسال او تمام شود) نجس شود، چنان‌چه روى آن آب بريزندپاك مى‌شود.

(مسأله 459) كيفيت شستن ظرف نجس با آب قليل اين است كه: مقدارى آب درون ظرف ريخته وبچرخانند به نحوى كه به تمام نقاط‍‌ درون ظرف برسد و بعد آن را بيرون بريزند و چنان‌چه اينكار را سه بار تكرار كنند ظرف، پاك مى‌شود.

(مسأله 460) آبى كه براى تطهير استفاده مى‌شود قبل از استعمال بايد پاك باشد.

(مسأله 461) بايد در تطهير، عين نجاست برطرف شود و چنان‌چه رنگ يا بوى آن بماند، اشكال ندارد.

(مسأله 462) زمين سنگ فرش، آجرفرش، زمين سخت و مانند اين‌ها اگر نجس شود با ريختن آب قليل به اندازه‌اى كه جارى شود، پاك مى‌گردد. همچنين زمين سست كه در آن عين نجاست نباشد، اگرنجس شود با ريختن آب قليل روى آن پاك مى‌شود اگرچه اين آب در زمين فرو رفته و به نقطه ديگر نرود.

(مسأله 463) در چيز نجسى كه چند بار شستن در آن معتبر است، شستن پشت سرهم لازم نيست، بنابراين شستشوى دوم يا سوم را مى‌توانند در روزهاى ديگرانجام دهند.

رسالة توضيح المسائل 113)


(مسأله 464) چنان‌چه متنجس با آب كر يا جارى شسته شود، آب غساله آن به شرط‍‌ آن‌كه بو، مزّه ورنگ آن تغيير نكند پاك است حتى اگر آب براى تطهير عين نجاست استفاده شده باشد. اگر متنجس باآب قليل شسته شود و عين نجاست در شى ء متنجّس نباشد، آن آب نيز پاك است. اما اگر در شى ءمتنجّس عين نجس باشد. آب غساله، نجس است.

(مسأله 465) اگر ظرف بزرگى مثل خمره نجِس شود، چنان‌چه سه مرتبه آب قليل داخل آن ريخته وآنقدر بچرخانند كه آب به تمام اجزاى ظرف برسد سپس خالى كنند، پاك مى‌شود. فاصله افتادن بين شستن سه گانه و چكيدن قطره قطره آب هنگام خالى كردن ظرف، به تَه آن، اشكال ندارد. احتياط‍‌ اولى اين است وسيله‌اى را كه با آن آب داخل ظرف را خالى مى‌كند، در هر مرتبه بشويند.

(مسأله 466) اگر گوشت يا دست، چربى كمى داشته باشد كه از رسيدن آب به آنها جلوگيرى نكند، باريختن آب پاك مى‌شود مگر آنكه چربى به حدّى باشد كه مانع از رسيدن آب شود و در اين صورت اوّل مانع را برطرف كند و بعد دست خودرابشويد.

(مسأله 467) اگر فقط‍‌ ظاهر گوشت، برنج، ماش و مانند اينها نجس شود، براى پاك شدن بايد آن رادر طشت قرار داده، روى آن آب بريزند سپس آن را خالى كنند، پاك مى‌شود. اگر بخواهند لباس نجسى را تطهير كنند آن را در طشتى بگذارند و روى آن آب بريزند، چنان‌چه نجاست در آن نفوذ كرده باشد، با ماليدن لباس در درون طشت پاك مى‌شود و فشاردادن لازم نيست. اگر نجاست نفوذ نكرده باشد، ماليدن نيز لازم نيست. اگر نجاستى باشد مانند بول كه دو بار بايد شسته شود، به همين نحو (گذاشتن در طشت و ريختن آب و ماليدن آن) اگر دوبار بشويند كفايت مى‌كند. حكم مذكور در صورتى است كه در يك طشت بزرگ و مانند آن شسته شود، ولى اگر نجس را در ظرف بشويند و با هربارشستن ظرف نجس شود خود ظرف نيز پس از هر بار شستن بايد تطهير شود.

(مسأله 468) اگر شير نجس شود مى‌توانند آن را پنير درست كنند و در آب كر يا جارى بگذارند، چنان‌چه آب در آن نفوذ كند، پاك مى‌شود.

(مسأله 469) اگر بعد از آب كشيدن لباس نجس، خورده گِل يا صابون كه نجس بوده است در آن ديده شود، پاك است، بلكه ظاهر صابون و گِل نيز پاك است و چنان‌چه آب به باطن آنها

رسالة توضيح المسائل 114)


نفوذ كرده باشد، درون آنها نيز پاك مى‌شود.

(مسأله 470) طلاجاتى را كه كافر كتابى مى‌سازد پاك است اگرچه با دست مرطوب اهل كتاب ملاقات كرده باشد. اگر كافر مشرك يا ملحد باشند و بدانند كه طلاجات با بدن مرطوب آنها ملاقات نموده است، بنابر احتياط‍‌ نجس است كه با شستن ظاهر طلاها پاك مى‌شود و چنان‌چه بعد از مدتى شك كند كه باطن طلاجات كه على الاحتياط‍‌ نجس است، ظاهر شده يا نه، شستن آن واجب نيست.

(مسأله 471) روغن يا مايعات نجس شده، چنان‌چه با آب كر وگرم مخلوط‍‌ شوند پاك نمى‌شود، بلكه تطهير آنها به استهلاك و از بين رفتن است.

(مسأله 472) اگر همه تنور نجس شود، چنان‌چه يك بار با آفتابه به تمام اطراف آن آب بريزند پاك مى‌شود و غساله‌اى متنجّس كه عين نجاست در آن نباشد، اگرچه با آب قليل شسته شود پاك است.

2 – زمين

كف پا و ته كفشى كه در اثر راه رفتن يا پاگذاشتن نجس شده بواسطه راه رفتن يا ماليدن به زمين، به شرط‍‌ برطرف شدن عين نجاست پاك مى‌شود و چنان‌چه عين نجاست قبلاً برطرف شده باشد، مسماى راه رفتن يا ماليدن كفايت مى‌كند وبنابراقوى شرط‍‌ است كه نجاست از طريق راه رفتن يا پاگذاشتن حاصل شود و چنان‌چه از راه ديگرى حاصل شود، زمين پاك كننده نيست.

(مسأله 473) مراد از زمين، خاك، ماسه، سنگ، آجر، گچ و آهك است و بنابر اقوى بايد آنها پاك وخشك باشد.

(مسأله 474) پشت پا و زانوها و دست‌ها – اگر راه رفتن با آنها باشد – وته پاى مصنوعى واطراف كف پا به كف پا ملحق نمى‌شود.

(مسأله 475) اگر در طهارت زمين شك كند، بنا را بر طهارت بگذارد مگر آن‌كه حالت سابقش نجاست باشد و اگر شك كند كه نجاست پا از راه رفتن يا پاگذاشتن بر زمين نجس شده يا از راه ديگر، در تطهير آن به ماليدن يا راه رفتن بر زمين اكتفا نكند، بلكه بايد آن را با آب تطهير نمايد.

رسالة توضيح المسائل 115)


(مسأله 476) اگر بر اثر تاريكى شك كند كه روى زمين راه مى‌رود يا روى فرش وحصير، در اين صورت طهارت حاصل نمى‌شود مگر آن‌كه يقين كند كه روى زمين راه رفته است.

3 – آفتاب

بنابر مشهور آفتاب، زمين، ساختمان نيز آنچه را كه به آن متصل است از چوب، در، پنجره و ميخ بلكه درختان و ميوه‌ها و گياهان و سبزيجات، اگرچه وقت چيدن آنها رسيده باشد، پاك مى‌كند. ولى بعيد نيست كه آفتاب مطلقاً مطهّر نباشد. با اين مطلب وضع مسائل بعدى روشن مى‌شود.

(مسأله 477) بنابرمشهور در اين مسئله ومسائل بعدى، آفتاب وقتى متنجس را پاك مى‌كند كه عين نجاست برطرف شود و نجس‌تر باشد و با تابش خورشيد عرفاً خشك شود اگرچه باد وغير آن بطور جزئى در خشك شدن آن كمك كنند.

(مسأله 478) باطن چيز نجس به تبع پاك شدن ظاهر با تابيدن آفتاب پاك مى‌شود.

(مسأله 479) اگر زمين نجس، خشك شده باشد، بايد آن را با آب پاك يا نجس، خيس كنند تا باخشك شدن به وسيله آفتاب پاك شود.

(مسأله 480) اگر زمين به بول نجس شود، چنان‌چه با تابيدن آفتاب خشك شود پاك مى‌گردد ولازم نيست روى آن آب ريخت. امّا اگر بول غليظ‍‌ و داراى جرم باشد، با خشك شدن به واسطه تابيدن خورشيد پاك نمى‌شود، بلكه سطح زمينى نيز كه روى آن جرم است پاك نمى‌شود.

(مسأله 481) سنگ ريز، خاك، گِل و سنگ، چنان‌چه جزو زمين باشد، با تابيدن خورشيد پاك مى‌شود اگرچه قابل نقل و انتقال باشد. اگر جزو زمين نباشد، مانند: آجر كه با قير يا سنگ روى زمين فرش شود و به آن زمين نگويند، با تابيدن خورشيد ثبوت حكم بر آن مشكل است.

(مسأله 482) ميخ ثابت در زمين يا ساختمان، حكم زمين را دارد اما اگر كنده شودآن حكم راندارد و اگر آن را به جايش برگردانند، دوباره همان حكم را پيدا مى‌كند.

4 – استحاله

اگر حقيقت شى ء نجس يا متنجس به طور كلى تغيير كند، پاك مى‌شود و چنين تغييرى رااستحاله مى‌گويند، مثل آن‌كه چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد يا آب متنجس، بدل به بخار يا بول حيوان حلال گوشت شود يا سگ تبديل به خاك شود و نطفه، حيوان گردد. امّا اگر گِل به

رسالة توضيح المسائل 116)


وسيله آتش، سفال، آجر، گچ يا آهك شود بلكه چوب، زغال شود بر نجاست خود باقى مى‌ماند.

(مسأله 483) اگر نجس يا متنجس بخار شود وبعد به عرق بدل گردد، پاك مى‌گردد.

(مسأله 484) كرمى كه از غائط‍‌ و حيوان ذبح نشده، پديد مى‌آيد پاك است. همچنين هر حيوانى كه از شى ء نجس يا متنجس پديد آيد، پاك است.

(مسأله 485) آب نجسى را كه حيوان حلال گوشت بياشامد و به بول يا عرق يا آب دهانش تبديل شود، پاك است.

(مسأله 486) اگر غذاى نجس يا متنجس به مدفوع يا شير حيوان حلال گوشت يا جزءسبزيجات يا گياهان يا درختان و يا ميوه‌ها بدل شود، پاك است. همچنين اگر سگ، نمك شود، نيز هرچيزى كه حقيقتى غير از حقيقت اولى خود پيدا كند و به نظر عرف موجود جديدى باشد، پاك است.

5 – انقلاب

اگر شراب به خودى خود يا بواسطه ريختن چيزى به سركه يا چيز ديگرى بدل شود كه شراب به آن نگويند پاك مى‌گردد. وظرف حاوى شراب اگر به نجاستى كه اثر بيشترى از خود شراب دارد، مثل بول، نجس شود، آن ظرف با انقلاب شراب به سركه يا هر چيز ديگر پاك نمى‌شود، ولى اگر اثر بيشترى از شراب نداشته باشد، با انقلاب پاك مى‌شود.

6 – انتقال

اگر شى ء نجسى به چيز ديگرى انتقال يابد مانند اينكه: خون بدن انسان با مكيدن به بدن پشه ياكَيك انتقال يابد، پاك مى‌گردد و اين را انتقال مى‌گويند، امّا اگر جزء آن‌ها به حساب نيايد يا شك كندكه جزء شى ء ديگر شده است يا نه، مثل خونى كه زالو از بدن انسان مى‌مكد، نجس مى‌باشد.

7 – اسلام

تمام اقسام كافر حتى مرتد فطرى بنابراقوى اگر اسلام بياورند پاك مى‌شوند واجزاى آنها از مو، ناخن، آب دهان، بينى وغيره پاك خواهد شد. اين مطلب بنابرقول مشهور است كه همه اقسام كافررا نجس مى‌داند وگرنه موضوعى براى اين مطهّر وجود ندارد.

رسالة توضيح المسائل 117)


8 – تبعيت

مشهور اين است كه فرزند كافر در نجاست تابع كافر است و اگر كافر مسلمان شد فرزندش نيزپاك مى‌شود، خواه پدر، پدر بزرگ، مادر ومادر بزرگ باشد. همچنين مشهور اين است: بچه كافرى كه به دست مسلمانى اسير مى‌شود، چنان‌چه هيچ يك از پدرانش همراه او نباشند، اين فرد محكوم به طهارت است، اما اين حكم نزد ما مورد اشكال بلكه منع است.

9 – برطرف شدن عين نجاست

اگر عين نجاست از باطن انسان يا بدن حيوان صامت برطرف شود محلّ‌ آن پاك مى‌گردد، پس اگرعين نجاست از نوك مرغ كه به غائط‍‌ نجس شده يا از بدن چهار پاى زخمى يا دهان گربه كه به خون آغشته شده يا بچه حيوانى كه هنگام تولد به خون آلوده است برطرف گردد، همه اين‌ها پاك مى‌شود. همچنين داخل دهان انسان كه شى ء نجس، خورده يا نوشيده به مجرد زايل شدن عين نجاست، پاك مى‌شود يا مانند داخل چشم كه در اثر سُرمه‌اى نجس يا متنجس، نجس شود، به مجرد برطرف شدن سرمه، پاك مى‌شود؛ بلكه بالاتر از آن، اصلاً باطن بدن انسان و حيوان، نجس نمى‌شود. همچنين نجاست از شى ء نجس به شى ء پاك – در صورت ملاقات در داخل بدن – سرايت نمى‌كند، اعم از اين‌كه هر دو در باطن به وجود آمده باشد، مثل ملاقات مذى با بول در داخل بدن يا شى ء نجس در داخل تكون يافته و شى ء پاك از خارج وارد بدن شود، مانند آب مايعات يا عكس آن باشد يا هر دو در خارج موجود شده، با وارد كردن در داخل بدن ملاقات صورت بگيرد، مانند خوردن غذاى پاك و آشاميدن آب نجس، در همه اين موارد چيز پاك نجس نمى‌شود.

10 – غايب شدن مسلمان

اگر بدن انسان مسلمان يا لباس، فرش، ظرف و ديگر وسايلش نجس شود و آن مسلمان غايب گردد با چهار شرط‍‌ غيبت او موجب طهارت اشياء مذكور مى‌شود:

اول: آن‌كه به نجاست آگاه ومتوجه باشد.

دوم: بداند كه طهارت بدن ولباس در نماز شرط‍‌ است وخوردن وآشاميدن نجس جايز نيست.

سوم: از كسانى نباشد كه به طهارت ونجاست بى اعتنا باشد.

رسالة توضيح المسائل 118)


چهارم: آن‌كه وسايل را در كارهايى كه بايد با چيز پاك انجام داد استعمال كند.

اگر اين شرايط‍‌ محقق شد، اشياء مذكور پاك است و چنان‌چه يكى از شرايط‍‌ فوق نباشد، به نجاست خود باقى است.

11 – استبراء حيوان نجاستخوار

اگر بخواهند حيوان نجاست خوار پاك شود، بايد آن را استبراء كنند؛ يعنى تا مدتى كه بعد از آن مدّت به آن نجاست خوار نگويند، از خوردن نجاست جلوگيرى كنند. بنابر احتياط‍‌ بايد شتر نجاست خوار را چهل روز، گاو را بيست روز، گوسفند را ده روز، مرغابى را پنج و مرغ خانگى را سه روزاز خوردن نجاست جلوگيرى كنند. در مورد حيوان‌هاى ديگر تا زمانى كه به آن نجاست خوار نگويند، كافى است.

(مسأله 487) همه حيوانات داراى پوست جز حيوان نجس العين، قابل تذكيه هستند، بنابراين اگرذبح شرعى شود، استفاده كردن از پوست و بقيه اجزايش در مواردى كه طهارت شرط‍‌ است، جايز است.

(مسأله 488) پاكى يك شى ء با چند چيز ثابت مى‌شود: با يقين كه خود مكلف پيدا كند و با شهادت دو نفر يا خبر كسى كه آن شى ء را در دست دارد بشرطى كه وى در معرض اتهام نباشد، بلكه با خبر فرد مورد اطمينان بنابراظهر نيز ثابت مى‌شود. اگر در نجاست چيزى كه قبلاً طاهر بوده شك كند، بنا را بر طهارت بگذارد. اگر در طهارت چيزى كه قبلاً نجس بوده شك كند بنا را برنجاست بگذارد. اگر بداندكه چيزى در يك زمان پاك و در زمان ديگر نجس بوده ونداند كداميك جلوتربوده، ظاهراًحكم به طهارت مى‌شود تاواقع حال معلوم گردد.

احكام ظرفهاى طلا و نقره

خوردن وآشاميدن در ظرف طلا ونقره حرام است، ولى بكاربردن آنها براى طهارت از حدث وخبث وغير آنها مانعى ندارد اگرچه احتياط‍‌ استحبابى ترك آن است، اما خود خوردنى وآشاميدنى كه در آن ظرفها هستند حرام نمى‌باشد.

(مسأله 489) ظرف به چيزى گفته مى‌شود كه آن را براى خوردنى و آشاميدنى استفاده كنند؛

رسالة توضيح المسائل 119)


بنابراين سر قليان وسر چپق وغلاف شمشير وخنجر وكارد وقاب ساعت ومحل نگين انگشتر وقاب آينه وقاشق چاى خورى ومانند اينها جزو ظروف محسوب نمى‌شوند، لذا مى‌توان از آنها در خوردن ونوشيدن استفاده نمود.

(مسأله 490) در حكم ظرف‌هاى طلا و نقره بين كوچك و بزرگ و بين ظرف هايى كه به شكل ظرف‌هاى معمولى مس و آهن، ساخته شود فرق وجودندارد.

(مسأله 491) ساختن قاب براى دعا از طلا ونقره مانند حرز حضرت جواد عليه السلام وغير آن جايزاست.

(مسأله 492) استعمال ظرفى كه روى آن را آب نقره داده اند مكروه است واحتياط‍‌ استحبابى آن است كه دهان را جاى نقره كارى شده آن نگذارد.

احكام نماز

نماز يكى از ستونهاى دين است كه اسلام بر آن بنا شده است، اگر نماز در پيشگاه خداوند قبول شد ساير اعمال نيز قبول مى‌شود اگر رد شد ساير اعمال نيزرد مى‌شود.

نماز از مهمترين فرايض الهى و عبادات واجب در اسلام است كه در كتاب و سنّت نسبت به انجام دادن آن تأكيد فراوان شده است.

تعداد نمازها

نمازهاى واجب در اين زمان شش تا است:

1 – نمازهاى يوميه، كه از آن جمله نماز جمعه است، چنان‌چه شرايط‍‌ نماز جمعه فراهم شود مكلف مخيّر است كه در روز جمعه نماز جمعه يا نماز ظهر را بجاى آورد و اگر نماز جمعه با شرايط‍‌ صحيح اقامه شود از نماز ظهر كفايت مى‌كند.

2 – نماز طواف.

3 – نماز آيات.

4 – نماز ميت.

5 – نمازى كه بواسطه اجاره، نذر، قسم و عهد واجب مى‌شود.

6 – نماز قضاى پدر و مادر كه بر پسر بزرگتر واجب است.

نمازهاى يوميه پنج تا است: صبح دو ركعت، ظهر و عصر هركدام چهار ركعت، مغرب سه ركعت وعشا چهار ركعت.

در سفر و ترس نمازهاى چهار ركعتى قصر مى‌شود يعنى دو ركعتى خوانده مى‌شود.

نمازهاى مستحبى زياد است ولى مهمترين آنها نافله‌هاى شبانه روزى است. نافله ظهر هشت ركعت است كه پيش از نماز ظهر خوانده مى‌شود و هشت ركعت نافله عصر پيش از نماز عصر

رسالة توضيح المسائل 120)


خوانده مى‌شود و چهار ركعت نافله مغرب كه بعد از نماز مغرب خوانده مى‌شود. نافله عشا دو ركعت نشسته است كه يك ركعت حساب مى‌شود و بعد از نماز عشاء خوانده مى‌شود و هشت ركعت نماز شب و بعد از آن دوركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر كه در شب خوانده مى‌شود و دو ركعت نافله صبح كه قبل از نمازصبح خوانده مى‌شود. در روز جمعه علاوه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر، چهار ركعت قبل از زوال اضافه مى‌شوند و براى آنها آدابى است كه معمولاً در كتاب‌هاى دعا مثل كتاب مفتاح الفلاح محقق بهايى& ذكر شده است.

(مسأله 493) جايز است نمازگزار بعضى از نافله‌ها را به جاى آورد، همچنان كه مى‌شود در نافله شب به شفع و وتر بلكه فقط‍‌ به وتر اكتفا كرد، نيز از نافله مغرب فقط‍‌ دو ركعت را خواند.

(مسأله 494) نمازهاى نافله را مى‌تواند در حال راه رفتن بخواند و مى‌تواند در حال اختيار نشسته بخواند، ولى بهتر آن است كه هر دو ركعت نشسته را يك ركعت حساب كند.

اوقات نمازهاى يوميه و نافله

وقت نماز ظهر و عصر از زوال تا غروب آفتاب است اگر زمان واقع بين طلوع و غروب خورشيد رابه دو بخش مساوى تقسيم كنيم زوال عبارت از شروع قسمت دوم آن است و اول آن به مقدار چهار ركعت وقت اختصاصى نماز ظهر و از آخر وقت نيز به مقدار چهار ركعت وقت اختصاصى نماز عصر مى‌باشد و بقيه وقت مشترك بين نماز ظهر و عصر است.

وقت نماز مغرب و عشا از مغرب كه با از بين رفتن سرخى طرف مشرق محقق مى‌شود تا نيمه شب است بلكه بنابر احتياط‍‌ واجب نماز مغرب را بايد تا برطرف شدن كامل سرخى از طرف مشرق به تأخير بيندازد.

مراد از نيمه شب حد وسط‍‌ ما بين غروب خورشيد و طلوع فجر است و اول وقت آن مختص به نماز مغرب به مقدار ادايش مى‌باشد و مدتى از آخر آن به مقدار خواندن نماز عشا وقت اختصاصى نمازعشا است و بقيه بين آن دو مشترك است. كسى كه معذور است مثل حائض يا كسى كه نمازش رافراموش كرده يا كسى كه تمام وقت را خواب مانده، وقتشان تا طلوع فجر امتداد دارد و آخر از آن به مقدار اداى نمازعشا وقت اختصاصى آن است. وقت نماز صبح از طلوع فجر تا طلوع آفتاب است.

رسالة توضيح المسائل 121)


(مسأله 495) سپيده‌اى را كه آخر شب از طرف شرق رو به بالا حركت مى‌كند و همانند ستونى است كه اطراف آن را تاريكى احاطه كرده است فجر كاذب يا فجر اول مى‌نامند و وقتى آن سپيده كه شبيه نخ سفيد است درافق پهن شد و گسترش يافت آن را فجر صادق يا فجر دوم مى‌گويند كه اول وقت نمازصبح مى‌باشد.

(مسأله 496) زمان مابين طلوع و غروب خورشيد را زوال مى‌گويند و اين زمان را مى‌توان به وسيله چوبى عمودى كه شاخص مى‌نامند تشخيص داد به اين نحو كه شاخص را در زمين هموار فروبرده، صبح وقتى خورشيد طلوع مى‌كند سايه شاخص بطرف مغرب مى‌افتد و هرچه آفتاب بالا مى‌رود سايه شاخص بتدريج كم مى‌شود تا اين‌كه يا سايه به كلى از بين مى‌رود يا به كمترين حد خود مى‌رسد سپس به تدريج سايه به طرف مشرق زياد مى‌گردد و وقتى سايه به كلّى از بين رفت يا به كمترين حدخود رسيد و از آنجا بطرف مشرق رو به زيادشدن گذاشت اوّل زوال مى‌باشد. همچنين مى‌توان به وسيله ساعت، وقت طلوع و غروب آفتاب را مشخص نمود كه زمان نصف مابين آن دو، زوال خواهدبود.

(مسأله 497) مقصود از اين‌كه اول وقت، مخصوص نماز ظهر است، اين است كه اگر نماز عصر عمداً در آن وقت خوانده بشود باطل مى‌گردد، ولى اگر سهواً باشد نماز عصر صحيح است، ولى احتياط‍‌ استحبابى اين است كه آن را ظهر قرار دهد سپس يك نماز چهار ركعتى به نيت مافى الذمه كه شامل ظهر و عصر بشود بخواند. اگر نماز عصر را سهواً قبل از نماز ظهر در وقت مشترك بخواند، احتياط‍‌ مستحب آن است كه آن را نماز ظهر قرار بدهد سپس يك نماز چهار ركعتى به قصد ما فى الذمّه بخواند و فرق نمى‌كند چه در وقت مخصوص عصر متوجه شود و چه در وقت مشترك. اگر نماز عشا را بر نمازمغرب سهواً مقدم بدارد، مى‌تواند مغرب را بعد از آن بخواند.

(مسأله 498) وقت فضيلت نماز ظهر از زوال آفتاب است تا اين‌كه سايه شاخص به اندازه خود آن شود، و وقت فضيلت نماز عصر از زوال شروع مى‌شود تا اين‌كه سايه شاخص دوبرابر شاخص بشود، پس اگر طول آن يك متر است سايه دو متر شود و اگر دو متر است سايه چهار متر شود.

(مسأله 499) وقت نافله ظهر و عصر از اول ظهر است تا آخرين لحظه‌اى كه بتوان آن دو نماز راخواند، ولى اگر سايه شاخص به اندازه دو هفتم شود يعنى اگر اندازه شاخص هفت وجب باشد

رسالة توضيح المسائل 122)


هر وقت سايه به اندازه دو وجب برسد بهتر است كه نماز ظهر را بر نافله مقدم كند و اگر سايه چهار هفتم شوديعنى اگر شاخص هفت وجب باشد هر وقت سايه آن به اندازه چهار وجب برسد بهتر است نماز عصررا بر نافله آن مقدم كند. وقت نافله نماز مغرب بعد از خواندن نماز مغرب تا آخر وقت آن است و اگر بعدازبين رفتن سرخى مغرب نافله را خواند نيت ادا و قضا نكند. وقت نافله نماز عشا بعد از خواندن آن تانصف شب امتداد دارد. وقت نافله صبح بنابر مشهور از يك ششم آخر شب تا وقتى است كه سرخى ازطرف مشرق طلوع نمايد و مى‌توان آن را به همراه نماز شب نيز بخواند. وقت نافله شب از نصف شب تافجر صادق است و افضل آن سحر است كه ثلث آخرشب مى‌باشد.

(مسأله 500) جايز است در روز جمعه نافله ظهر و عصر را قبل از زوال به جا آورد. همچنين جايزاست در غير روز جمعه نافله را قبل از زوال به جا آورد. براى كسى كه بداند بعد از آن قدرت انجام دادن آن راندارد، در اين صورت نافله‌هاى ظهر و عصر را در اول روز به جا آورد. مسافر، جوان و مانند او درصورتى كه خوف فوت نماز شب را به خاطر غلبه خواب يا جنب شدن يا غير آن داشته باشند، مى‌تواننددر اول شب بخوانند، امّا اين حكم درباره مريض و پيرمرد اگر مسافر نباشند جارى نيست.

(مسأله 501) كسى كه مى‌خواهد نافله ظهر و عصر را بخواند، افضل آن است تا سايه شاخصى كه به اندازه قد يك انسان است به اندازه يك قدم يعنى طول كف پاى انسان نرسيده، نافله ظهر را بخواند و تاسايه به دو قدم نرسيده، نافله عصر را بخواند، ولى خواندن اين دو نافله در هنگامى كه سايه به اندازه يك ذراع و دو ذراع نرسيده فضيلت كمترى دارد و كمتر از آن در فضيلت يك برابر شدن سايه است در نافله ظهر و دو برابر شدن سايه است در نافله عصر. كسى كه نمى‌خواهد نافله بخواند، افضل آن است كه نمازرا در اول وقت به جاى آورد و افضل براى چنين فردى اين است كه نماز ظهر و عصر را باهم بخواند و در بين آنهافاصله نيندازد.

(مسأله 502) فضيلت نماز مغرب از اول وقت تا برطرف شدن سرخى طرف مغرب است، و بنابراحتياط‍‌ وقت فضيلت نماز عشا از غروب تا ثلث شب است.

رسالة توضيح المسائل 123)


احكام وقت نماز

هرگاه از اول وقت به مقدارى كه انسان در حال اختيار نماز را مى‌خواند بگذرد و نماز نخواند وبعدعذرى كه مانع تكليف است پيش آيد قضاواجب است و اگر درآخر وقت عذر برطرف شود، چنان‌چه وقت به مقدار هر دو نماز يا به مقدار پنج ركعت با طهارت باشد، بايد هر دو را بخواند و چنان‌چه وقت به اين مقدار نباشد، بايد نماز دومى را ابتداءاً بخواند حتى اگر به مقدار يك ركعت وقت داشته باشد و اگر اين مقدار وقت نيز نداشته باشد، چيزى بر او واجب نيست.

(مسأله 503) نماز قبل از وقت مجزى و جايز نيست، مگر اين‌كه به دخول وقت علم پيدا كند يا دومرد عادل به داخل شدن وقت به او خبر دهند يا به اذان و خبر كسى كه وقت شناس و مورد اطمينان است اكتفا نمايد. در روزهاى ابرى بلكه عذرهاى عمومى ديگر به گمان نمى‌شود عمل نمود و بايد نمازرا تأخير انداخت تا علم پيدا شود كه وقت داخل شده است.

(مسأله 504) اگر از راههاى گذشته – مثل اين‌كه علم پيدا كنند يا دو شاهد شهادت دهند يا به اذان وخبر كسى كه وقت شناس است اكتفاء كند – براى مكلف ثابت شود كه وقت نماز شده و مشغول نمازگردد و بعد معلوم شود كه نماز خارج از وقت بوده است، بايد اعاده كند. همچنين اگر معلوم شود دربين نماز وقت داخل شده بايد اعاده كند، بلكه اگر از روى غفلت نماز بخواند و بعد معلوم شود كه در بين نماز وقت داخل شده نمازش باطل است. اگر بعد از نماز معلوم گردد كه قبل از شروع در نماز وقت داخل شده است نماز او صحيح خواهد بود. و هم چنين اگر به اميد داخل شدن وقت، نماز خوانده باشد و بعدمعلوم شود كه قبل از شروع در نماز وقت داخل شده است نماز او صحيح است و چنان‌چه نماز بخواند سپس در داخل شدن وقت شك نمايد بايد اعاده كند.

(مسأله 505) ترتيب بين نماز ظهر و عصر لازم است و اگر از روى عمد و التفات عصر را مقدم بداردباطل است، ولى اگر از روى غفلت باشد اشكالى ندارد، بنابراين اگر معتقد باشد كه ظهر را خوانده ومشغول عصر بشود و در بين آن متوجه شود، بايد نيت را به ظهر برگرداند و بعد نماز عصر را بخواند و اگر بعد از نماز متوجه بشود، نماز عصر صحيح است چه در وقت اختصاصى ظهر باشد چه در وقت مشترك، ولى بايد نماز ظهر را بعداً بخواند. همچنين كسى كه معتقد باشد تقديم عصر جايز است وبعد يقين كند كه جايز نبوده است، نماز عصر او صحيح مى‌باشد و بايد

رسالة توضيح المسائل 124)


بعد از آن نماز ظهر را بخواند.

(مسأله 506) ترتيب بين نماز مغرب و عشا لازم است و اگر از روى عمد و التفات عشا را مقدم بدارد باطل است و اگر به خيال اين‌كه نماز مغرب را خوانده يا به اعتقاد اين‌كه تقديم عشا جايز است آن را اول بخواند نماز او صحيح است و اگر در بين نماز متوجه يا علم پيدا كند كه جايز نيست، بايد نيت مغرب نمايد و بعد نماز عشا را بخواند و اگر در ركوع ركعت چهارم متوجه شود نماز او باطل است و بايد اول مغرب و بعد عشا را بخواند، ولى چنان‌چه بعد از نماز متوجه شود، نماز عشاى او صحيح خواهد بود چه در وقت اختصاصى مغرب باشد چه در وقت مشترك و بعد بايد نماز مغرب را بخواند.

(مسأله 507) قبلاً گفتيم كه اگر در بين نماز عصر يا عشاء متوجه شود كه نماز ظهر و مغرب را نخوانده بايد نيّت خود را به آنها تغيير دهد امّا اگر در بين نماز ظهر يا مغرب متوجه شود كه آنها را خوانده است، در اين صورت نمى‌تواند نيت را به نماز عصر يا عشا تغيير دهد.

(مسأله 508) اگر پيش از ركوع ركعت چهارم نماز عشا متوجه شود كه نماز مغرب را نخوانده است، وعدول نمايد وبعد معلوم شود كه آن را خوانده، چنان‌چه ركنى مثل ركوع يا دو سجده را را به نيت نماز مغرب انجام داده باشد، نماز او باطل است و چنان‌چه جزء غير ركنى را بجا آورده، نماز او صحيح است..

(مسأله 509) كسانى كه عذر دارند و از برطرف شدن آن نااميد هستند بلكه اگر اميدوار به زوال آن عذرهم باشند، مى‌توانند نماز را در اول وقت بخوانند، ولى اگر عذر آنها در وقت برطرف شد بايد اعاده كنند، ولى در مورد تقيه اعاده لازم نيست اگرچه بداند كه در وقت، تقيه برطرف مى‌شود.

(مسأله 510) كسى كه نماز ادا يا قضا به عهده دارد، تا زمانى كه وقت آن تنگ نشده باشد، جايزاست كه نماز مستحبى بخواند.

(مسأله 511) اگر كسى در وقت بالغ شود حتى اگر به مقدار يك ركعت از وقت نماز را درك كندواجب است آن را را بجاى آورد و چنان‌چه قبل از بلوغ شروع به نماز كند و در بين نماز يا بعد از آن بالغ شود و وقت هنوز پايان نيافته باشد، بايد آن را اعاده نمايد.

رسالة توضيح المسائل 125)


رسالة توضيح المسائل 126)


قبله

مكانى كه خانه كعبه در آن است، با ملاحظه يك خط‍‌ عمودى به اندازه كعبه به سوى بالا وپايين، قبله است وبايد نمازهاى واجب وتوابع آن از اجزاى فراموش شده را رو به آن بخواند چه در هواپيماباشد و چه در زير زمين، بنابراين اگر در هواپيما به سوى خط‍‌ عمودى فرضى بالاى كعبه نماز بخواند و در زير زمين به سوى خط‍‌ عمودى فرضى زير كعبه نماز بخواند به سوى قبله نماز خوانده و صحيح است و نمازهاى مستحبى چنان‌چه در حال استقرار بر زمين خوانده شود، بنابراحتياط‍‌ واجب بايد رو به كعبه باشد، ولى اگر در حال راه رفتن يا سوار كشتى ومانند آن باشد، رو به قبله بودن لازم نيست هرچند به نذر آن نماز واجب شده باشد. كسى كه دور است با ملاحظه كروى بودن زمين، بايد كوتاهترين خطمنحنى را به سوى كعبه در نظر بگيرد تا عرفاً بگويند كه به سوى قبله نماز مى‌خواند.

(مسأله 512) مكلف در نمازهاى واجب يوميه حتى اجزاى فراموش شده، بايد رو به عين كعبه بايستد آن هم به مفهوم عرفى عاميانه آن نه به معنى خط‍‌ مستقيم هندسى دقيق كه تكليف به غير مقدوراست، لذا هرچه انسان از كعبه دورتر شود دايره ايستادن او رو به عين كعبه به ديد عرفى بيشترمى شود.

(مسأله 513) كسى كه مى‌خواهد نماز بخواند، واجب است براى پيداكردن قبله كوشش كند تا يقين پيدا نمايد يا دو عادل يا كسى كه مورد وثوق و اطمينان است قبله را به او خبر دهد. همچنين مى‌تواند به قبله شهر مسلمانان كه نماز، قبور ومحرابشان به آن طرف است چنان‌چه به اشتباه آن يقين نداشته باشد اعتماد كند و اگر با راههاى مذكور در شناسايى قبله موفق نشود، مى‌تواند به گمانى كه ازراههاى ديگر پيدا مى‌كند عمل نمايد و اگر اين هم نشود به هر طرفى كه بخواهد مى‌تواند نماز بخواند واحتياط‍‌ مستحب آن است كه در وسعت وقت به چهار طرف نماز بجاى آورد و اگر وقت وسعت نداشته باشد به مقدارى كه وقت هست به اطراف نماز بخواند. اگر بداند قبله در بعضى از اطراف نيست، مى‌تواند فقط‍‌ به طرفهايى كه احتمال قبله مى‌دهد نماز بخواند.

(مسأله 514) كسى كه از روى عمد والتفات يا جهل به حكم يا فراموشى رو به قبله نماز نخواند، نمازش باطل است و بايد در وقت اعاده و در خارج وقت قضا نمايد و اگر بعد از نماز معلوم شود جهت قبله را اشتباه كرده است، چنان‌چه انحراف از قبله، مابين طرف چپ وراست

رسالة توضيح المسائل 127)


نمازگزار باشد و انحراف، به چپ و راست نرسيده باشد نمازش صحيح است و اگر در بين نماز متوجه شود، بايد بقيه آن را رو به قبله بخواند چه وقت باشد يا وقت گذشته باشد وچه يقين يا گمان به قبله داشته يا فراموش كرده ياغافل باشد، ولى اگر انحراف بيش از آن باشد، يعنى به چپ و راست رسيده باشد بايد در وقت اعاده كندچه در بين نماز متوجه شود وچه بعد از آن، ولى اگر بعد از وقت متوجه شود قضا واجب نيست.

لباس نمازگزار

پوشانيدن بدن در نماز

مرد وزن بايد در نماز واجزاى فراموش شده آن ونماز احتياط‍‌ جز دو سجده سهو، عورت خود رابپوشانند اگر چه ناظر محترم آنان را نبيند، مثل آن‌كه در اتاق تنها يا در تاريكى نماز بخوانند.

(مسأله 515) چنان‌چه عورت در اثر باد يا غفلت يا فراموشى آشكار شود يا از اول آشكار بوده ولى نمى دانسته است نمازش صحيح است و اگر در بين نماز متوجه شود كه عورت آشكار شده است، بايدآن را اعاده نمايد. همچنين اگر برهنه نماز بخواند و حال اين‌كه نمى‌دانسته در نماز ستر عورت واجب است و در بين آن بفهمد كه پوشاندن عورت واجب است، بايد نماز را اعاده كند.

(مسأله 516) عورت در مرد خصوص آلت وتخمها ودبر است و چنان‌چه ستر آن متوقف برپوشاندن اطراف باشد، ستر آن نيز واجب خواهد بود. در زن تمام بدن عورت است كه در حال نمازحتى موى سر، بايد پوشانده شود ولى پوشاندن صورت به مقدارى كه در وضو شسته مى‌شود ودستها تامچ وروى پاها وكف آنها تا مچ لازم نيست، اما بايد مقدارى از اطراف صورت وقدرى پايين‌تر ازمچ هاراهم بپوشاند.

(مسأله 517) دختر نابالغ وكنيز مى‌توانند در نماز سر ومو وگردن را نپوشانند.

(مسأله 518) اگر نمازگزار بالاى چيزى كه سوراخ سوراخ است يا در گوشه پشت بام نماز بخواندبنحوى كه از پايين عورت او را ببيند، واجب است آن را نيز ازپايين بپوشاند، ولى اگر بر زمين هموارنماز بخواند، پوشاندن آن از پايين لازم نيست.

رسالة توضيح المسائل 128)


شرايط‍‌ لباس نمازگزار

اول: پاك باشد مگر در موارد خاصى كه در احكام نجاسات گذشت.

دوم: بنابراحتياط‍‌ مؤكّد مباح باشد، ولى مباح بودن لباس شرط‍‌ صحت نماز نيست، پس اگر ساترعورت يا لباسهاى ديگر غصبى باشد، نماز صحيح ولى نمازگزار گناهكار مى‌باشد.

سوم: آن‌كه لباس از اجزاى مردارى كه در آنها روح دميده شده، نباشد، خواه آن مردار حلال گوشت باشد يا نباشد وخواه خون جهنده داشته يا نداشته باشد. حكم لباسى كه از پوست حيوان است و شك كند كه ذبح شرعى شده يا خير و لباسى كه جزء مردار است و شك كند كه در آن روح دميده يا نه دراحكام نجاسات گذشت. اگر در لباس شك كند كه از پوست حيوان است يا نه، نماز در آن صحيح است.

چهارم: آن‌كه هيچ جزئى از حيوان حرام گوشت در لباس نباشد چه آن حيوان خون جهنده داشته يا نداشته به شرط‍‌ اين‌كه از حيواناتى باشد كه داراى گوشت است و چه از اجزاى روح دار باشد يا نباشد وچه در لباسى باشد كه عورت با آن پوشيده شود يا نشود حتى اگر با تذكيه پاك شده باشد، بلكه اگر مويى از گربه بر بدن يا لباس يا در جيب نمازگزار باشد، نماز او باطل است.

(مسأله 519) اگر با لباسى كه نمى‌داند يا فراموش كرده كه از حيوان حرام گوشت است، نمازبخواندنماز صحيح است. همچنين درصورتى كه جاهل به حكم باشد ياآن‌كه حكم را فراموش كرده باشد نماز او نيز صحيح است. ولى در صورتى كه جهل به حكم از روى تقصير و كوتاهى و از نوع بسيط‍‌ (16) باشد، اعاده نمازلازم است.

(مسأله 520) اگر در رطوبت لباس شك كند كه آيا از حيوان است يا نه وآيا از حيوان حرام گوشت است يانه، درچنين شكى نمازخواندن با آن لباس جايزاست.

(مسأله 521) نمازخواندن با موم وعسل وابريشم غير خالص وحيوانات غير گوشتى مثل پشه و كك و زنبور و صدف جايز است، نيز چنان‌چه مو و عرق و آب دهان و شير آدمى بر لباس يا بدن يا لباس نمازگزار باشد چه آنها از خود نمازگزار باشد يا از غير آن جايز است، حتى بستن مويى عاريه به موى نمازگزار چه از موى مرد باشد و چه از موى زن، جايز است.

(مسأله 522) پوشيدن پوست خز وسنجاب و كرك آنها در نماز اشكالى ندارد، ولى نماز در اجزاى سمور – كه حيوان برّى است و رنگ آن سرخ مايل به سياهى است كه از پوست آن پوستين

رسالة توضيح المسائل 129)


گران قيمت مى‌سازند – و قماقم كه يك نوع ميمون خيلى كوچك است و روباه و خرگوش جايز نيست. چيزى كه دراين زمان به آن خز مى‌گويند خز بودن آن مورد اشكال است گرچه مى‌توان در آن نماز خواند. امّانمازخواندن در اجزاء (ننك) كه حيوانى است از خانواده سگ سانان و كوچكتر از روباه است اشكالى ندارد.

پنجم: جايز نيست مرد در نماز لباس طلاباف به تن يا انگشتر طلا بدست كند. اگرچه زينتى باشد، ولى اگر آب طلا به آن داده باشند بطورى كه عرف آن را رنگ طلا حساب كند مانعى ندارد. همچنين حمل ساعت طلا وسكه براى مردها جايز است، البته اگر زنجير ساعت طلا باشد و به گردن يا لباس آويزان كند به گونه‌اى كه عرفاً پوشش به حساب آيد جايز نيست، ولى دكمه طلايى ونشان‌هاى نظامى كه از طلا هستند مانعى ندارند.

(مسأله 523) اگر مردى نداند يا فراموش كند كه مثلاً انگشتر او از طلاست و با آن نماز بخواند، نمازش صحيح است در صورتى كه جهلش مركب1 باشد، يا اگر جهلش بسيط‍‌ باشد كه در آن معذور است، مثل جاهل قاصر و گر نه نمازش باطل خواهد بود، مثل جاهل مقصّر.

(مسأله 524) پوشيدن طلا براى مردها حتى در غير نماز جايز نيست وگناه محسوب مى‌شود، ولى اگر بر زينت كردن به طلا پوشش صدق نكند ظاهراً اشكالى ندارد، مثل آن‌كه دندان‌هاى جلو را طلا ياروپوش طلا كند، اما بستن دندان‌ها را با طلا و درست كردن دندان‌ها در داخل دهان از طلا هيچ اشكالى ندارد.

ششم: لباس مرد در نماز و غير نماز بنابراحتياط‍‌ واجب نبايد از ابريشم خالص طبيعى باشد، ولى در جنگ وضرورت مثل سرما و مرض مانعى ندارد و حمل آن در نماز وغير نماز جايز است. همچنين فرش و روكش و آنچه كه لباس بر آن صدق نكند يا به لبه لباس بدوزند و بنابر احتياط‍‌ استحبابى از چهار انگشت بيشتر نباشد اگر چه ابريشم خالص طبيعى باشد جايز است. همچنين دكمه و نخ وقيطان ابريشمى اگرچه زياد ومتعدد باشد مانعى ندارد، امّا لباسهاى كوچكى كه با آن ستر عورت نمى‌شود، بنابراحتياط‍‌ واجب نبايد از ابريشم باشد.

(مسأله 525) جايز نيست آستر لباس از ابريشم باشد. اگرچه تا نصف آن باشد.


 

(1)) <page number=”129″ /> – جهل مركب: يعنى حكم را نداند و نداند كه نداند.<br /><nl />

 

رسالة توضيح المسائل 130)


(مسأله 526) اگر ابريشم با مقدارى پنبه يا پشم ومانند اينها مخلوط‍‌ شود كه به آن عرفاً ابريشم خالص نگويند، پوشيدن آن مانعى ندارد. امّا اگر پنبه، پشم و مانند آن به حدّ كم باشد كه عرفاً به آن ابريشم صدق كند نماز با آن جايز نيست.

(مسأله 527) لباسى را كه نمى‌داند از ابريشم خالص است يا نه، نيز اگرشك كند كه ابريشم خالص است يا مخلوط‍‌ پوشيدن آن جايز است.

(مسأله 528) ولى مى‌تواند بچه غير بالغ را لباس ابريشمى وطلاباف بپوشاند، اما نماز بچه در آن بنابراحتياط‍‌ صحيح نيست.

موارد تعذر پوشش شرعى

اگر نمازگزار لباسى نيابد، چنان‌چه علف وبرگ درخت وگل در دسترس باشد، بايد خود را با آنهابپوشاند ونماز اختيارى بخواند و چنان‌چه آنها نيز يافت نشوند وناظر محترمى هم نباشد، بايد ايستاده نماز بخواند وركوع وسجود را با اشاره انجام دهد، وبنابراحتياط‍‌ واجب دستها را بر عورت بگذارد. اما اگر ناظر محترم او را مى‌بيند، نشسته نماز بخواند وركوع وسجود را با اشاره بجاى آورد و احتياط‍‌ مؤكد آن است كه اشاره سجود بيش از ركوع باشد.

(مسأله 529) اگر غير لباس غصبى، طلاباف، حرام گوشت، ابريشم يا نجس لباس ديگرى نداشته باشد و به پوشيدن آن ناچار شود، نماز در آنها صحيح مى‌باشد، ولى اگر پوشيدن آنها از روى ناچارى نباشد، بايد نماز را بصورت برهنه بخواند اگرچه بهتر آن است كه احتياطاً در خصوص لباس نجس بين نماز در آن وبرهنه جمع كند، اگرچه نماز با لباس نجس مجزى است چنان كه دراحكام نجاسات گذشت.

(مسأله 530) اگر چيزى ندارد كه در نماز، خود را با آن بپوشاند، چنان‌چه احتمال دهد كه تا آخر وقت پيدا كند، بنابراحتياط‍‌ واجب بايد نماز را تأخير بيندازد و اگر نااميد باشد و در اول وقت نماز اضطرارى بخواند، چنان‌چه تا آخر وقت چيزى پيدا نكند نماز او صحيح است، ولى اگر تا پايان وقت لباسى براى پوشاندن خود پيدا كند، نماز را بايد اعاده نمايد.

(مسأله 531) اگر دو لباس دارد واجمالاً بداند يكى غصبى يا ابريشمى وديگرى مثلاً مباح يا پنبه‌اى است، بايد نماز را برهنه بخواند، ولى اگر اجمالاً بداند يكى حرام گوشت وديگرى حلال

رسالة توضيح المسائل 131)


گوشت است يااينكه يكى نجس وديگرى پاك است، بايد در هر دو نماز بخواند.

مكان نمازگزار

(مسأله 532) اگر يكى از محلّ‌ مواضع هفتگانه سجود غصبى باشد، جايز نيست در آنجا نمازبخواند، عالم باشد يا جاهل، نماز واجب باشد يا مستحب خود ملك غصبى باشد يا منفعت آن يا حقّى به آن تعلّق گرفته باشد كه تصرف در آن جايز نيست مثل اين‌كه خمس آن را نداده باشد، جايز نيست در آن جا نماز بخواند. ولى در چندصورت خواندن نماز در مكان غصبى صحيح است 1 – در صورتى كه معتقد به غصبى بودن مكان نباشد يا فراموش كرده باشد كه مكان غصبى است، ولى به شرط‍‌ اين‌كه خودش غاصب نباشد، 2 – كسى كه ناچار يا مجبور به توقف در مكان غصبى باشد، مثل فردى كه به ناحق در مكان غصبى زندانى شده باشد. نيز نماز در مكانى كه توقف در آن به خاطر ضرر به نفس يا بدن در اثرسرما يا گرما حرام است، صحيح است، نيز نماز در مكانى كه قمار ومانند آن بازى مى‌كنند و زير سقف و خيمه و فضاى غصبى صحيح است بلكه نماز خواندن در زمين غصبى نيز كه محلّ‌ مواضع سجودنمازگزار مباح باشد صحيح است – مثل اين‌كه در آخر زمين غصبى بايستد و تكبير و حمد و سوره و ركوع را انجام بدهد و هنگام سجده وارد زمين مباح شود – مراد از مكان نمازگزار جايى است كه اوجسم يا سنگينى خود را روى آن بگذارد، غير فضا وسقف وديوار ومانند اينها.

(مسأله 533) اگر معتقد باشد كه زمين غصبى است و نماز بخواند نماز باطل است. اگرچه بعد معلوم شود كه غصبى نبوده است. همچنين اگر معتقدباشد كه مالك اجازه داده ونماز بخواند وبعد معلوم شود كه راضى نبوده است، نمازباطل است.

(مسأله 534) نماز خواندن يكى از شركا در زمين مشترك بدون اجازه بقيه شركا صحيح نيست. همچنين نمازخواندن در زمينى كه مالك آن معلوم نيست، جايز نمى‌باشد مگر با اجازه حاكم شرع.

(مسأله 535) اگركسى جاى شخصى را كه در مسجد زودتر وارد شده و براى خود بواسطه جانماز يامانند آن جا گرفته است، غصب كند گناهكار است ولى نمازش صحيح مى‌باشد.

(مسأله 536) نمازخواندن درمكان غصبى بدون اجازه صاحب ملك جايزنيست و اگر اجازه

رسالة توضيح المسائل 132)


ندادن مخصوص يك نفر باشد در اين صورت نماز همان يك نفرصحيح نيست.

(مسأله 537) مراد از اذن مالك كه بدون آن نماز باطل و باقى تصرفات جايز نيست شامل اذن فعلى – كه مالك با توجه به نماز مثلاً اجازه مى‌دهد – و اذن تقديرى كه نمازگزار از حال مالك بفهمد كه اگرمتوجه شود اجازه خواندن نماز خواهد داد، هر دو است بنابراين نماز در هر دو حالت صحيح است.

(مسأله 538) فهميدن اذن مالك يا به وسيله تصريح به زبان است مثل اين‌كه بگويد: در خانه من نمازبخوان، يا به وسيله فعل است مثل اين‌كه جا نماز براى او پهن كند يا به شاهد حال است مثل مهمانسراهايى كه درب آنها باز است و در غير اين موارد نماز خواندن وتصرفات ديگر، جايز نيست مگر اين‌كه به اذن تقديرى مالك يقين كند. لذا استفاده از دستشويى و وضوگرفتن در بعضى از مجالس روضه خوانى مشكل است خصوصاً اگر مستلزم برداشتن پرده يا جمع كردن فرش‌ها باشد. همچنين نشستن در جاهايى كه از شأن او كمتر است جايز نيست، مثل نشستن بالاى پلّه‌هاى خانه و بازكردن در بعضى اتاق‌ها و داخل شدن در آن و امثال آن، خلاصه بايد رضايت صاحب مجلس را دركيفيت تصرف و مقدار آن وجاى نشستن، بدست آورد و بازبودن در خانه دلالت بر رضايت هر گونه تصرف در آن نيست.

(مسأله 539) وارد شدن به حمام وكاروانسرا به قصدى غير آنچه آن محل براى آن منظورآماده شده جايز نيست، مگر آن‌كه اجازه بگيرد، بنابراين وضو گرفتن از آب آنها وخواندن نماز در آنجا بدون اذن مالك يا وكيلش باطل است و حكم آنها مثل چلوكبابى‌هاى وسط‍‌ راه نيست.

(مسأله 540) وضوگرفتن وغسل نمودن ونماز خواندن در زمين بسيار وسيع، كه معمولاً در آنجا وضومى گيرند ويا نماز مى‌خوانند، به شرط‍‌ اين‌كه صاحبان آنها مانع نشوند – اگرچه بعضى ازمالكان زمين غيربالغ يا ديوانه باشند -، جايز است. همچنين استفاده از باغهايى كه اطراف آن ديواركشى نشده ومنع وانكارى از مالكان آنها نيست، جايز مى‌باشد.

(مسأله 541) اگر زمين هموار باشد وزن برابر مرد يا جلوتر نماز بخواند، بايد يك وجب بين آنهافاصله باشد وبنابراحتياط‍‌ مستحبى جاى ايستادن مرد از جاى سجده زن جلوتر باشد يا بين آنها پرده يافاصله ده ذراع باشد و فرقى بين محرم و نامحرم و زن و شوهر نيست و اگر زمين هموار

رسالة توضيح المسائل 133)


نباشد و يكى در جاى بلندترى بايستد كه جلو بودن و برابر بودن صدق نكند، فاصله شرط‍‌ نمى‌باشد.

(مسأله 542) نمازخواندن جلوتر از قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله وائمه اطهار عليهم السلام در صورتى كه هتك حرمت به حساب آيد جايزنيست، ولى اگر فاصله زياد يا چيزى مانند ديوار مانع باشد بنحوى كه هتك نباشداشكالى ندارد، اما فاصله شدن ضريح و پارچه‌اى كه روى آن افتاده كافى نيست، امّا اگر نمازگزار غافل، يا معتقد باشد كه جلوتر از قبر پيامبر صلى الله عليه و آله وائمه عليهم السلام اطهار هتك حرمت آنان نيست، نمازش صحيح است.

(مسأله 543) نمازخواندن در خانه هايى كه آيه شريفه 61 سوره مباركه نور خوردن را در آنها بدون اجازه، جايز دانسته مثل خانه پدر ومادر وبرادر و خواهر وعمو و عمّه و دايى وخاله وخانه‌اى كه كليدآن را در اختيار دارد و خانه دوست در صورتى كه نداند صاحبان آنها كراهت دارند، جايز است. امّا اگربداند كه كراهت دارد و راضى نيست نماز خواندن باطل است.

(مسأله 544) اگر از روى جهل يا فراموشى وارد مكانى شود به خيال اين‌كه صاحب آن مكان راضى است و بعد متوجه گردد كه صاحب آن راضى نيست، چنان‌چه در وسعت وقت باشد، نبايد در آنجا نمازبخواند و اگر مشغول نماز شده، آن را بشكند. امّا چنان‌چه وقت تنگ باشد، بايد در حال خروج ازنزديكترين راه با مراعات قبله به مقدار ممكن نماز را بخواند و براى سجود اشاره كند وركوع را انجام دهد امّا اگر مستلزم تصرف بيشترى شود، بايد با اشاره ركوع كند كه در اين صورت نمازش صحيح است و قضا ندارد.

مقصود از تنگى وقت اين است كه اگر نماز را به تأخير بيندازد تا از زمين غصبى خارج شود، نتواند يك ركعت از آن را در وقت بخواند.

(مسأله 545) محل سجده بايد زمين وآنچه از آن مى‌رويد باشد وروى كاغذ نيز مى‌شود سجده كرد، وسجده بر تربت امام حسين عليه السلام كه فضيلت آن بسيار است بهتر مى‌باشد. آنچه كه زمين بر آن صدق نمى‌كند مانند معادن طلا ونقره نيز آنچه كه گياه بر آن صدق نمى‌كند مثل خاكستر وزغال، سجده بر آنها صحيح نيست، اما سجود بر كوزه، آجر، گچ وآهك پخته جايز است. به هرحال محل سجده هرچه كه بوده باشد بايد پاك وطاهر باشد.

(مسأله 546) سجده بر گياهان خوراكى اگرچه نارس باشد يا با پختن قابل خوردن باشد جايز

رسالة توضيح المسائل 134)


نيست، مانند گندم، جو، حبوبات و سبزى خوردن و ميوه، كدو وبادنجان، ولى سجده بر پوست وهسته آنهاوكاه ويونجه ومانند اينها جايز است. همچنين سجده بر آنچه كه قابليت خوردن دارد ولى متعارف نيست جايز مى‌باشد، وسجده بر گل گاوزبان وتاجريزى وخاكشير ومانند اينها كه داروهاى گياهى و داراى بو و طعم خوب هستند نيز صحيح است. امّا سجده بر گياهانى كه داراى بو و طعم خوب نيستندولى براى درمان استفاده مى‌شوند اصلاً اشكالى ندارد، هم چنين سجده بر گياهانى كه به خاطر ضرورت يا درسال قحطى استفاده مى‌شوند يا نزد بعضى مردم گاه گاهى استفاده مى‌شوند ولى در نزد اغلب مردم استفاده نمى‌شوند اشكالى ندارد.

(مسأله 547) سجده بر گياهان كه عرفاً براى پوشاك از آنها استفاده مى‌شود، اگرچه قبل از رسيدن وبافتن باشد جايز نيست، مانند پنبه، كتان وكنف. ولى سجده بر چوب وبرگ درختان وشاخه وليف خرما كه صلاحيت پوشاك ندارد اگرچه در حال ضرورت پوشيده شوند، صحيح است. معيار درملبوسات اين است كه در نزد اغلب مردم جزء ملبوسات باشد، امّا اگر نادراً يا نزد بعضى مردم جزءملبوسات باشد اشكالى ندارد، هم چنان كه مراد از مأكولات و ملبوسات اين است كه صلاحيت براى خوردن و پوشيدن داشته باشد ولو اين‌كه فعلاً قابل خوردن و پوشيدن نباشد و نياز به پختن و بافتن داشته باشد.

(مسأله 548) سجده بر كاغذ جايز است حتى اگر از چيزى ساخته شده باشد كه سجده بر آن صحيح نباشد، اما بنابر احتياط‍‌ مستحبى بهتر آن است كه از آن استفاده نكند.

(مسأله 549) سجده بر كاغذى كه نوشته‌هاى آن رنگ به حساب آيد وجرم نباشد، صحيح است.

(مسأله 550) سجده بر هر آنچه كه تقيّه اقتضا مى‌كند وناچارباشد جايز است، اما اگر چيزى كه سجده بر آن صحيح است وجود ندارد يا اگر باشد، به واسطه سرما يا گرما نمى‌تواند برآن سجده كند، دراين صورت بايد بر لباسش سجده نمايد واگرممكن نشد، مى‌تواند بر هر چيز كه در حال اختيارسجده بر آنها صحيح نيست، سجده كند.

(مسأله 551) سجده بر گل وخاك سستى كه پيشانى روى آن آرام نمى‌گيرد جايز نيست، اما اگرپيشيانى بر آن آرام مى‌گيرد جايز است ولى اگر در سجده اول چيزى به پيشانى بچسبد، بايد براى سجده دوم آن را برطرف كند و چنان‌چه غير از گلى كه پيشانى روى آن آرام نمى‌گيرد

رسالة توضيح المسائل 135)


چيزى پيدا نشود، با اشاره بايد نماز بخواند.

(مسأله 552) اگر نماز خواندن در زمين گلى مشقت داشته باشد بنحوى كه سبب گل آلود شدن بدن يالباس گردد، مى‌تواند با اشاره سجده كند و واجب نيست كه براى تشهد و سجده بنشيند.

(مسأله 553) اگر در بين نماز چيزى كه بر آن سجده مى‌كند گُم شود، چنان‌چه وقت وسعت داشته باشد، بايد نماز را بشكند و اگر وقت تنگ باشد بطورى كه حتى يك ركعت را هم در وقت نتواندبخواند، بايد بر بدل به همان ترتيبى كه گذشت سجده كند يعنى در صورت امكان بر لباس خود سجده كند و اگر ممكن نشد به هر چيزى كه ممكن است سجده كند، ولى چنان‌چه وقت موسع باشد، بايد قطع كند ودوباره بخواند حتى اگر يك ركعت را در وقت درك كند.

(مسأله 554) اگر معتقد باشد كه پلاستيك حكم كاغذ را دارد وسجده بر آن صحيح است وبعد ازسجده اوّل يا دوّم در اثناء نماز متوجه شود كه سجده بر نايلون جايز نيست، بايد نماز را قطع كندودوباره بخواند، ولى احتياط‍‌ مستحبى اين است كه چنان‌چه چيزى كه سجده بر آن صحيح است همراه خود داشته باشد، نماز را بر آن ادامه دهد و دوباره نماز را اعاده نمايد.

(مسأله 555) واجب است نمازگزار مكانى را براى نمازخواندن انتخاب كند كه ثابت باشد وعدم استقرار، مانع از آرامش بدن و انجام دادن واجبات نماز نباشد، پس نماز بر چهارپايان در حال حركت يا برروى تاب و در ماشين در حال حركت جايز نيست. نمازخواندن در هواپيما، كشتى وقطار درصورتى كه آرامش بدن حفظ‍‌ شود مانعى ندارد، والا اگر وقت وسيع است بايد نماز را تا زمان ايستادن به تأخير اندازد و اگر وقت تنگ است، واجب است كه در حال سواره با رعايت استقبال قبله به حسب امكان نماز را بخواند. خلاصه نماز در حال سواره جايز است اگر متمكن از استقرار واستقبال باشدوبدون آن جايز نيست مگر اين‌كه ناچار باشد و اگر امكان استقبال قبله را فقط‍‌ در حال تكبيرهْ‌ً الاحرام دارد بايد به آن اكتفا كند و اگر استقبال اصلاً ممكن نباشد، ساقط‍‌ مى‌شود وبنابراحتياط‍‌ استحبابى به قدر امكان سعى كند هرچه نزديكتر به طرف قبله متمايل شود. نيز كسى كه عذر دارد و مجبور است درحال پياده روى نماز رابخواند، همين حكم را دارد.

(مسأله 556) اگر مسافر هواپيما يا قطار بداند كه قبل از طلوع آفتاب به ايستگاه يا فرودگاه مى‌رسدولى بيش از يك ركعت از نماز صبح را در وقت درك نخواهد كرد، در اين صورت

رسالة توضيح المسائل 136)


چنان‌چه بتواند در آنهارو به قبله نماز بخواند، واجب است كه آن را بجا آورد وتأخير نماز جايز نيست والاّ وظيفه‌اش جمع مى‌باشد، يعنى بايد در هر دو جا نماز بخواند.

(مسأله 557) نماز واجب را مى‌توان در حال اختيار در داخل كعبه خواند اگرچه احتياط‍‌ مستحبى ترك آن است، ولى در حال اضطرار اشكالى ندارد. امّا نافله را اختياراً مى‌توان در داخل كعبه معظمه خواند بدون اين‌كه احتياط‍‌ در ترك آن باشد.

(مسأله 558) مستحب است نماز را در مسجد بخوانند وبهتر از همه مسجد الحرام است كه نماز درآن برابر با يك ميليون نماز است وبعد مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله كه نماز در آن برابر با ده هزار نماز است وبعد از آن مسجد كوفه و بيت المقدس كه نماز در آنها برابر با هزار نماز است و بعد از آن مسجد جامع كه نماز در آن برابر صد نماز است و بعد از آن مسجد قبيله كه نماز در آن برابر بيست وپنج نماز است وبعد مسجد بازار كه نماز در آن برابر با دوازده نماز است ونمازخواندن زن در خانه افضل مى‌باشد، وبهتر است در پستوى خانه واتاق عقب انجام شود.

(مسأله 559) نمازخواندن در حرم ائمه اطهار عليهم السلام مستحب است بلكه گفته شده كه از مسجد افضل مى‌باشد و در روايت آمده كه نماز در حرم اميرالمؤمنين عليه السلام برابر با دويست هزار نماز است.

(مسأله 560) تعطيل نمودن مسجد مكروه است و در روايت آمده است كه سه چيز نزد خداوندشكايت مى‌كنند، مسجد متروكه كه كسى در آن نماز نمى‌خواند و عالمى كه نزدجاهلان است و آنها مسائل شرعى خود را نمى‌پرسند وقرآنى كه گردوخاك روى آن را گرفته وخوانده نمى‌شود.

(مسأله 561) زيادرفتن به مسجد مستحب است و در خبر آمده است كسى كه به مسجد مى‌رود براى هر قدمى كه برمى دارد تا به منزل برگردد ده حسنه براى او حساب مى‌شود وده گناه از او پاك مى‌گرددوده درجه به او داده مى‌شود وهمسايه مسجد اگر عذرى مثل آمدن باران نداشته باشد، مكروه است درغير آن مسجد نماز بخواند و در خبر آمده است براى همسايه مسجد نمازى نيست مگر در آن مسجد.

(مسأله 562) اگر كسى در محلى نماز بخواند كه احتمال عبور كسى از جلو نماز است مستحب است جلوى خود چيزى بگذارد و اگر چوب يا ريسمانى يا مقدار خاكى هم باشد كافى است.

رسالة توضيح المسائل 137)


(مسأله 563) نماز خواندن در چند جا مكروه است: حمام، محل زباله، كشتارگاه، دستشويى، ميكده، خوابگاه شتر، طويله اسب وقاطر والاغ وگوسفند بلكه در هرجاى آلوده و در وسط‍‌ راه مردم در صورتى كه به عابران ضرر نزند، اما اگر عابرين از كار نمازگزار متضرر شوند نماز او حرام و باطل است. همچنين نماز خواندن در جوى آب در زمانى كه آب آن قطع است و در زمين شوره زاروآشپزخانه و مقابل آتش حتى چراغ و روبروى عكس جاندار يا روبروى قرآن وكتابى كه باز است و بر روى قبر و در قبرستان يا روبروى قبر وبين دو قبر مكروه است، امّا اگر در دو مورد اخير حائلى باشد، يا ده ذراع با قبر فاصله داشته باشد كراهتى ندارد. همچنين نمازخواندن در جايى كه در مقابل اوانسانى قرار گيرد مكروه است. البته موارد ديگرى از كراهت وجود دارد كه در جاى خود ذكر شده است.

اذان و اقامه

براستحباب اذان واقامه در نمازهاى يوميه چه ادا يا قضا وچه در سفر يا غير سفر وچه در سلامتى يا مرض وچه به جماعت يا فرادى و چه زن يا مرد تأكيد شده است ونسبت به مردان در نماز ادايى ومخصوصاً مغرب وصبح بيشتر تأكيد شده است وبالخصوص نسبت به اقامه تأكيد بيشترى شده است، ولى اذان و اقامه در نمازهاى واجب غير يوميه و مستحبى مشروع و جايز نيست.

(مسأله 564) در دو نماز أذان جايز نيست: اول نماز عصر روز عرفه در عرفات، و دوم نماز عشاء شب عيد قربان براى كسى كه در مشعرالحرام باشد، و در اين دو نماز در صورتى اذان ساقط‍‌ مي‌شود كه بين آنها با نماز قبلى هيچ فاصله نشود، يا فاصلۀ كمى باشد.

(مسأله 565) در چند مورد اذان واقامه هر دو ساقط‍‌ مى‌شوند:

1 – در نماز جماعت، وقتى كه امام، اذان واقامه را از خارج شنيده باشد.

2 – كسى كه وارد نماز جماعتى بشود كه اذان واقامه براى آن گفته اند اگر چه نشنيده باشد يا واردنماز جماعتى شود كه امام اذان و اقامه را از خارج شنيده است.

3 – كسى كه وارد مسجد مى‌شود وهنوز مأمومين متفرق نشده اند چه نماز را به جماعت بصورت امام يا مأموم وچه فرادى بخواند، البته بشرطى اذان واقامه از او ساقط‍‌ مى‌شود كه نماز هر دو در يك مكان باشد، پس اگر جماعت در داخل مسجد باشد ونمازگزار بخواهد بر بام مسجد

رسالة توضيح المسائل 138)


نماز بخواند، اذان واقامه ساقط‍‌ نمى‌شود.

ساقط‍‌ شدن اذان واقامه نمازگزار در صورتى است كه نماز جماعت قبلى با اذان واقامه انجام شده باشد وهر دو نماز ادائى و در وقت مشترك باشند، ولى اگر آن جماعت به اذان واقامه جماعت ديگرى اكتفا نموده باشد يا نماز آنان باطل باشد به اين ترتيب كه مأمومين بدانند كه امام فاسق بوده است، اذان واقامه نمازگزار ساقط‍‌ نمى‌شود واين حكم در غير مسجد جارى نيست.

جمله‌هاى اذان واقامه

اذان هيجده جمله است: «اللَّه أكبَرُ» چهار مرتبه، «أشْهَدُ أنْ‌ لا الهَ‌ الاَّ اللَّهُ‌» و «أشْهَدُ أنَ‌ مُحَمّداً رَسُولُ‌ اللَّهِ‌» و «حَيَّ‌ عَلى الصَّلاةِ‌» و «حَيَّ‌ عَلى الْفَلاحِ‌» و «حَيَّ‌ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ‌» و «اللَّه أكبَرُ» و «لا الهَ‌ الاَّ اللَّهُ‌» هر يك دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است، يعنى دو مرتبه «اللَّه أكبَرُ» از اول أذان ويك مرتبه «لا الهَ‌ الاَّ اللَّهُ‌» از آخر آن كم مي‌شود و بعد از گفتن «حَيَّ‌ عَلى خَيْرِ الْعَمَلِ‌» بايد دو مرتبه «قَدْقَامَتِ‌ الصَّلاةِ‌» اضافه نمود.

ومستحب است بعد از شهادت به رسالت در أذان و اقامه، «أشْهَدُ أنَ‌ عليّاً وليُّ‌ اللهِ‌» گفته شود. وهمچنين هنگام ذكر نام پيامبر صلى الله عليه و آله صلوات بفرستد.

شرايط‍‌ اذان و اقامه

1 نيّت، از اوّل اذان واقامه تا آخر آنها و در نيت قصد قربت معتبر است چون هر دو از عبادات مى‌باشند وتعيين نمودن نيز معتبر است. يعنى نمازگزار اگر نماز صبح را قصد كند بايد اذان واقامه رابعنوان نماز صبح بجا آورد، همچنين در بقيه نمازها، خلاصه نيت كند كه: «اذان نماز صبح يا اقامه نماز صبح را بجا مى‌آورم قربةً‌ الى الله تعالى».

2 و 3 عقل وايمان، اكتفا نمودن به اقامه بچه مميز مجزى نيست گرچه اكتفا نمودن به اذان اوصحيح است.

4 ذكورت، اذان واقامه زنان براى مردان كفايت نمى‌كند حتى براى محارم. بله، در نماز جماعت زنان اگر امام جماعت زن باشد، اذان و اقامه زن كافى است.

5 ترتيب، يعنى بايد اول اذان وبعد اقامه گفته شود وبين جمله‌ها بايد ترتيب مراعات گردد، و

رسالة توضيح المسائل 139)


اگر اشتباه شود بايد بطورى اعاده كند كه ترتيب حاصل گردد مگر آن‌كه موالات از بين رفته باشد كه دراين صورت بايد از اول تكرار كند.

6 موالات، يعنى بايد بين اذان و اقامه و بين جمله‌هاى اذان واقامه نيز بين آن دو ونماز فاصله زمانى زياد نباشد و اگر موالات مراعات نشود، تكرار لازم است.

7 عربيّت، يعنى بايد به زبان عربى وبدون غلط‍‌ خوانده شود.

8 داخل شدن وقت، يعنى اذان واقامه قبل از داخل شدن وقت صحيح نيست، ولى جايز است كه اذان صبح را قبل از فجر براى اعلام بگويد.

احكام اذان و اقامه

مستحب است در موقع اذان گفتن با وضو باشد ورو به قبله بايستد ودو انگشت را در گوش بگذارد ومرد با صداى بلند وكشيده اذان بگويد وسخن گفتن در بين آن مكروه است، ولى براى گفتن اقامه طهارت وايستادن شرط‍‌ است، امّا كراهت سخن گفتن بعد از گفتن: «قَدْقَامَتِ‌ الصَّلاةً‌» بيشترمى شود. مستحب است جمله‌هاى آخر اذان را وقف كند و با آرامش بگويد و در اقامه وقف با فاصله كمتر بخواند والف وهاى لفظ‍‌ جلاله را آشكارا ادا كند. همچنين مستحب است در اقامه صدا را بلندكند ولى كمتر از اذان باشد. موارد ديگرى از مستحبات وجود دارد كه در كتب مفصّل و طولانى مذكوراست.

(مسأله 566) در چند مورد استحباب اذان كم است:

1 – اگر انسان اذان ديگرى را بشنود مى‌تواند به آن اكتفا نمايد، ولى چنان‌چه خودش نيز اذان بگويداشكالى ندارد.

2 – اگر انسان چند نماز قضا دارد وبخواهد آنها را پشت سرهم در يك زمان بخواند، مى‌تواند بايك اذان وبراى هر نماز يك اقامه بگويد و چنان‌چه براى هر نماز اذان هم بگويد، مانعى ندارد.

3 – اگر انسان ظهر وعصر يا مغرب وعشا را جمع كند، مى‌تواند به يك اذان اكتفا نمايد، اگرچه اذان گفتن براى نماز دوم اشكالى ندارد الاّ در دو موردكه جايز نيست:

اول: در سرزمين عرفات روز نهم ذى حجه در صورتى كه بين نماز ظهر وعصرجمع كند.

دوم: در سرزمين مشعر الحرام شب دهم در صورتى كه نماز مغرب وعشا راجمع كند.

رسالة توضيح المسائل 140)


حكم كسى كه اذان و اقامه را ترك نموده است

كسى كه تكبيرهْ‌ً الاحرام نماز را گفته باشد و عمداً اذان و اقامه يا يكى از آن دو را نگفته باشد، مى‌تواند نماز را قطع كند و آن را با اذان و اقامه از سر بگيرد، اما احتياط‍‌ مستحب در آن است كه نماز راقطع نكند، ولى اگر از روى فراموشى اذان واقامه را ترك كرده باشد، مستحب است تا وقتى كه ركوع نكرده براى درك اذان واقامه، نماز را قطع نمايد. همچنين اگر اقامه را به تنهايى فراموش كند تا وقتى كه حمد را نخوانده است، مستحب است نماز را قطع كند وآنرا با اقامه بجاى آورد و جايز است براى تدارك هر دو يا فقط‍‌ اقامه اگرچه ركوع نموده باشد، نماز را قطع نمايد.

يادآورى:

خداى متعال درقرآن فرموده: «قَدْ أَفْلَحَ‌ الْمُؤْمِنُونَ‌ اَلَّذِينَ‌ هُمْ‌ فِي صَلاٰتِهِمْ‌ خٰاشِعُونَ‌» يعنى بدرستى مؤمنانى كه در نمازشان خشوع دارند، رستگار شده اند.

وپيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وائمه اطهار عليهم السلام چنان كه در اخبار فراوان آمده است فرموده اند: «آن مقدار از نمازبنده قبول مى‌شود كه با تمام وجود رو به سوى خدا آورده باشد، بنابراين كسى كه رو به نماز مى‌آورد بايدبا كسالت يا خواب آلود يا در فكر خود غوطه ور نباشد، بلكه دل به پروردگار دهد وخود را به امور دنيامشغول ننمايد، زيرا نماز وارد شدن بر خداوند است پس سزاوار است در حال نماز مثل بنده ذليلى كه راغب وراهب، ترسيده ولى اميدوار ومسكينى متضرع باشد، نمازى بخواند كه گويا نماز آخر عمر اوست وديگر به آن بر نمى‌گردد».

هنگامى كه امام زين العابدين عليه السلام به نماز مى‌ايستاد مثل يك شاخه درخت ثابت بود كه از او مگر آن مقدار كه باد حركت مى‌داد حركت نمى‌كرد، و هر وقت امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام به نمازمى ايستادند رنگ چهره آنان تغيير مى‌كرد و سرخ وزرد مى‌شد گويا با كسى مناجات مى‌كنند كه او رامى بينند.

سزاوار است كه انسان وقتى مى‌گويد: «إِيّٰاكَ‌ نَعْبُدُ وَ إِيّٰاكَ‌ نَسْتَعِينُ‌» راستگو باشد وبنده هوى وهوس نباشد و از غير خداوند متعال كمك نخواهد و سزاوار است هرگاه بنده بخواهد نماز يا عمل خيرى ديگرى را انجام دهد استغفار كند و از كارهايى كه در محضر خداوند كوتاهى كرده پشيمان شودتا از جمله پرهيزگارانى كه خداوند در حق آنان فرموده: «إِنَّمٰا يَتَقَبَّلُ‌ اللّٰهُ‌ مِنَ‌ الْمُتَّقِينَ‌» به حساب آيد.

رسالة توضيح المسائل 141)


واجبات نماز

وآن يازده چيز است: نيت، قيام يعنى ايستادن، تكبيرهْ‌ً الاحرام يعنى «اللَّه اكبر» گفتن در اول نماز، قرائت، ذكر، ركوع، سجود، تشهد، سلام، ترتيب، وموالات يعنى پى درپى بودن اجزاى نماز.

و اركان نماز – كه با كم شدن عمداً و سهواً آنها نماز باطل مى‌شود – چهار چيز است: نيت، تكبيرهْ‌ً الاحرام، ركوع، وسجود. ولى قيام متصل به ركوع ركن مستقلى نيست بلكه از اجزاى تشكيل دهنده ركوع است، و قيام در حال تكبيرهْ‌ً الاحرام شرط‍‌ تكبيرهْ‌ً الاحرام است نه ركن مقابل آن. به غير مواردچهارگانه، بقيه اجزاى نماز غير ركنى هستند كه اگر اشتباهاً ترك شوند نماز باطل نمى‌شود و در بطلان نماز به زيادى آنها تفصيلى است كه خواهد آمد.

نيت

نيت در هر نمازى واجب است وداراى سه جزء مى‌باشد:

اول: قصد قربت، يعنى كار را براى خداوند انجام دهد چه از ترس عذاب يا رغبت در ثواب باشدوچه بخاطر دوستى وايمان به خدا كه شايسته عبادت است. لازم نيست نيت به زبان آورده شود يامفصلاً در ذهن خطور كند، همچنين نيت وجوب يا استحباب وتمييز بين واجبات واجزاى آن نيزلازم نيست و اين به خلاف واجب توصلى يعنى واجب غير عبادى مثل ازاله نجاست از بدن و لباس است كه اگر آن را به انگيزه خاصى شخصى انجام دهد عقاب را از خود دفع كرده ولى ثوابى نصيبش نمى شود و اگر به انگيزه الهى انجام دهد ثواب به او مى‌دهند و اگر با دو انگيزه الهى وانگيزه شخصى آن كار را انجام دهد بطورى كه اگر انگيزه شخصى نبود باز آن را به انگيزه الهى انجام مى‌داد، از استحقاق عقاب رهايى پيدا كرده و به لطف خداوند مستحق ثواب مى‌گردد.

دوم: قصد اخلاص، يعنى ريا نكردن، زيرا ريا در هر عمل عبادى در ابتداء يا در اثناء، واجب يامستحب، حرام ومبطل آن عبادت است. مقصود از ريا اين است كه عمل را براى رضايت و خوشايند مردم و پسند آنان انجام دهد. بنابراين هر عبادتى كه به انگيزه مدح و ثناى مردم انجام شود باطل وحرام است.

امّا اگر نمازگزار نماز و واجبات آن را براى خدا انجام دهد، ولى در مستحباتى كه در ضمن نمازهست ريا كند چنان‌چه آن مستحب مستقل باشد – مثل قنوت – نماز را باطل نمى‌كند ولى آن

رسالة توضيح المسائل 142)


مستحب باطل مى‌شود و چنان‌چه آن مستحب صفتى براى نماز باشد، مثل اين‌كه نماز را در مسجد يا به جماعت يا در اول وقت به جاى آورد اينگونه ريا بر دو قسم است:

1 – قصد ريا فقط‍‌ بسبب حضور او در مسجد يا در نماز جماعت يا در اول وقت باشد تا مدح وثناى مردم را با نيرنگ به سبب حضور خود نه با نماز خواندن كسب كند چه نماز بخواند يا نخواند، به اين معنى كه مردم او را اهل جماعت و اهل نماز اول وقت و اهل مسجد بدانند، بنابراين اگر نماز خواند مى‌تواند براى خدا باشد و نمازش صحيح است.

2 – قصدش از مسجد رفتن و به جماعت خواندن و مانند آن انتخاب بهترين فرد نماز باشد وغرضش اين باشد كه اهتمام و حرص خود را براى اختيار بهترين نوع نماز به مردم نشان دهد، در اين صورت ريا موجب بطلان نماز مى‌شود.

سوم: جزء سوم از اجزاء نيّت اين است كه در قصد خود اسم وعنوانى را كه شارع براى نمازمعين نموده است مشخص كند – مثل نماز صبح وظهر وعصر ومغرب وعشا ونافله‌هاى آنها وجمعه ونماز شب وآيات وعيد قربان وفطر ونماز استسقا ومانند اينها – بنابراين مكلف بايد در قصد خود معيّن كند كه كدام نماز را مى‌خواند اگرچه آن نماز در نوع، عدد وكيفيت منحصر به فرد باشد مثل نماز مغرب. اين سه قصد يعنى: (قصد قربت، قصد اخلاص وقصد عنوان نماز) بايد مقارن با نماز با تمام اجزايش از تكبيرهْ‌ً الاحرام تا سلام باشد و مقصود از مقارنت اين است كه نيّت از اوّلين جزء از اجزاء نماز به تأخير نيفتد و الّا همان جزء بدون نيّت واقع شده و سبب بطلان نماز مى‌شود. البتّه آگاهى و توجّه كامل و مفصّل بسوى نيّت در تمام اجزاء نماز شرط‍‌ نيست بلكه اگر به نحو اجمال در ذهن خود نيّت را داشته باشد، بطورى كه اگر از او سؤال شود متوجه باشد وبگويد مثلاً نماز ظهر را براى خدا مى‌خوانم، كافى است.

(مسأله 567) اگر غير ريا حرامى ديگر ضميمه عبادت باشد وموجب حرمت عبادت شود، عبادت را باطل مى‌كند، مثل تصرف در مكان غصبى ولى اگر آن ضميمه راجح يا مباح باشد وانگيزه قصد قربت به تنهايى صلاحيت براى انجام دادن آن عبادت را داشته باشد، حتى اگر ضميمه به همراه نباشد، آن عبادت صحيح است وباطل نخواهد بود، مثل اين‌كه نماز را زير كولر در تابستان بخوانند كه اگر مسئله خنك شدن هم نبود نماز را مى‌خواند ولى اگر به تنهايى صلاحيت نداشته، ظاهراً عبادت را باطل مى‌كند. مثل اين‌كه نماز را زير كولر در تابستان بخوانند به

رسالة توضيح المسائل 143)


نحوى كه اگر زير كولر نبود اصلاً نماز را نمى‌خواند.

(مسأله 568) اگر در مقدمات نماز «مانند طهارت بدن ولباس» ريا كند نماز باطل نمى‌شود، نيز اگرريا را در عملى خارج از نماز انجام دهد مثل صدقه دادن هنگام نماز. همچنين اگر نماز را براى خداوند بخواند ولى بداند كه اگر مردم او را در اين حال ببيند او را مدح وثنا كنند، ماداميكه براى آنان نماز نمى‌خواند ريايى مرتكب نشده ونماز او صحيح است. نيز مجرد خطور ريا در قلب، ضررى به نماز نمى‌رساند مادامى كه براى آن نماز را نمى‌خواند و اگر قصد او از نماز در مسجد يا در جماعت براى رفع تهمت از خود باشد يا اين‌كه مردم به اين كار تشويق شوند، نه فقط‍‌ ضررى ندارد بلكه كار خوبى است.

ريا بعد از عمل مفسد عمل نيست مثل اين‌كه بعد از نماز جمعه با مردم صحبت كند كه من نمازجمعه بودم اگرچه مكروه وگاهى حرام است.

(مسأله 569) عُجب، كار حرامى است وثواب عمل را از بين مى‌برد اگرچه عمل باطل نمى‌شود. عُجب اين است كه نمازگزار از عبادت خودش خوشش آيد وآنرا فضيلتى براى خود بداند و بر خدا منت بگذارد كه حق تو را خيلى خوب وكامل ادا كرده ام.

(مسأله 570) اگر نماز اسم خاصى داشته باشد مكلف بايد آن را مشخص نمايد اگرچه منحصر به فرد در كيفيت وعدد باشد، ولى در بعضى موارد تعيين اجمالى به عنوان «آنچه ذمه ام مشغول است» كفايت مى‌كند. مثل آن‌كه دو يا چند نماز صبح يا ظهر در ذمه‌اش باشد بدون تعيين اين‌كه اين اولى است يادومى، دو تا نماز صبح يا ظهر بخواند كفايت مى‌كند. پس اگر مكلف يك نماز دو ركعتى بخواند به اسم نماز صبح يا به اسم نافله صبح در حالى كه دو تا نماز صبح به عهده‌اش باشد يا دو نافله صبح را قضاءكرده باشد صحيح است، اما اگر هيچ كدام از نافله و فريضه را تعيين نكند باطل مى‌باشد، ولى اگر دو نمازمستحبى نذر كند وعنوان خاصى نداشته باشند، مى‌تواند بدون عنوان واسمى آنها را بگزارد.

(مسأله 571) اگر به عنوان مثال ذمه‌اش به نماز ظهر مشغول باشد ونداند آنچه كه در ذمه دارد نمازظهر ادايى است يا قضايى، مى‌تواند به قصد آنچه ذمه‌اش فعلاً مشغول است انجام دهد و اگر معتقدباشد كه آن نماز ظهر ادايى است ونيت اداء كند و در واقع قضا باشد يا برعكس صحيح است، ولى اگردو نماز ادا وقضا بر ذمه باشد وتعيين نكند كداميك را مى‌خواند، مجزى نيست.

رسالة توضيح المسائل 144)


(مسأله 572) جزم به نيت در صحت عبادت لازم نيست، پس نمازگزار در عين اين‌كه لباس پاك دارد، چنان‌چه در لباس مشكوكى كه نداند پاك است يا نه، نماز بخواند وبعد بفهمد كه پاك بوده است نمازش صحيح خواهد بود. همچنين نمازگزار با اين‌كه مى‌تواند در جايى كه شلوغ نيست نماز بخواند، ولى در عين حال چنان‌چه در جاى شلوغ نماز بخواند واحتمال دهد كه بتواند آنرا تمام كند و تمام كندنمازش صحيح خواهد بود.

(مسأله 573) قصد التفات تفصيلى در هنگام انجام دادن عبادت لازم نيست، بلكه اگر قبل از انجام دادن عبادت متوجه باشد وقصد كند، چنان‌چه در حين انجام دادن عمل قصد اجمالى داشته باشد كه اين كار را از اول تا آخر به انگيزه امر پروردگار انجام مى‌دهد در صورتى كه اگر به ذهن خود توجه كند، بداند كه عمل را به قصد امر الهى بجا مى‌آورد، يا اگر از او سؤال كنند بتواند جواب بدهد كه نماز مى‌خوانم و بدون جواب نماند كافى است و اين همان معناى استمرار حكمى نيت تفصيلى است كه ذات نيت حقيقتاً استمراردارد.

(مسأله 574) اگر در بين نماز قطع آن را نيت كند يا نيت كند چيزى كه نماز را قطع مى‌كند انجام دهد، يا ميان قطع نماز وادامه آن مردد شود، چند صورت دارد:

1 – نماز را با چنين نيتى گرچه فعل منافى را انجام ندهد تمام نمايد در اين صورت نماز باطل است.

2 – بعد از نيت قطع نماز بعضى از اجزاى آن را بجا آورد سپس به نيت اول برگردد، در اين صورت چنان‌چه آن اجزاء به جا آورده شده، مانند ركوع وسجود باشد نماز باطل مى‌شود و چنان‌چه آن جزء مثل تشهد وحمد وسوره باشد و به قصد اين‌كه اينها جزء همين نمازى هستند كه نيت قطع آن رانموده است به جا آورد، در اين صورت نيز نماز باطل مى‌شود و اگر به قصد آن‌كه جزء مستقلى هستند به جاى آورد، چنان‌چه بعد از عدول از نيت قطع آنچه را كه انجام داده بود مجدداً اعاده كند و دنباله نماز رابه جاى آورد نماز صحيح است.

3 – اگر قبل از انجام دادن جزئى از اجزاء نماز از نيت قطع برگردد ونماز را تمام كند، نماز صحيح است.

(مسأله 575) اگر در بين نماز شك كند كه نيت ظهر كرده است يا عصر، چنان‌چه بداند نماز ظهررانخوانده، مى‌تواند نيت ظهر كند و نماز را تمام كند وبعد عصر را بخواند و اگر ظهر را

رسالة توضيح المسائل 145)


خوانده باشد، نمازش باطل است وبايد عصر را اعاده نمايد. همچنين اگر در بين نماز شك كند كه به نيت مغرب نمازمى خواند يا به نيت عشا، چنان‌چه مغرب را نخوانده وقبل از ركوع ركعت چهارم باشد، مى‌تواند نيت مغرب كند و نماز را تمام كند و اگر مغرب را خوانده باشد، نمازش باطل خواهد بود وبايد عشارادوباره بخواند.

(مسأله 576) اگر نمازگزار با نيت نماز واجب وارد نماز شود وبعد غفلت كند و به عنوان اين‌كه نافله است تمام نمايد، نماز واجب او صحيح است. همچنين اگر عكس آن بشود، به اين ترتيب كه به نيّت نماز نافله وارد نماز شود و در بين نمازغافل شود و به عنوان اين‌كه فريضه است نماز را تمام كند، نمازنافله اوصحيح است.

(مسأله 577) اگر براى نمازى معينى مثل نماز ظهر بايستد ومشغول شود وبعد شك كند كه نيت همان نماز را نموده، يا نيت نماز ديگرى كرده است، در اين صورت نمازش باطل مى‌شود وبايد اعاده كند.

(مسأله 578) عدول از نمازى به نماز ديگر جايز نيست مگر در شش مورد:

1 – اگر دو نماز ادايى و به نحو ترتيب باشند مثل ظهر وعصر يا مغرب وعشا، چنان‌چه قبل ازخواندن نماز اولى وارد دومى شود ودربين آن يادش بيايد كه اولى را بجا نياورده است، بايد به نماز اول عدول كند.

2 – اگر دو نماز قضايى به نحو ترتيب باشند ومشغول دومى شود و در بين آن يادش بيايد كه نمازقبلى را نخوانده، بايد به نماز اولى عدول كند. و نيز عدول در نمازهايى كه به نحو ترتيب نيست جايز است، مثل اين‌كه وارد نماز ظهر شود وقبل از ركوع ركعت سوم يادش بيايد كه نماز صبح از او قضا شده پس مى‌تواند به صبح عدول كند، و اگر بعد از ركوع ركعت سوم باشد ظهر را تمام كند وبعد صبح را بخواند.

3 – اگر بعد از آن‌كه وارد نماز ادا شود يادش بيايد كه قضا دارد، مى‌تواند به قضا عدول كند و همه موارد عدول كه ذكر شد در صوتى است كه از محل آن تجاوز نكرده باشد، پس اگر وارد نماز عشا شود و در ركوع چهارم باشد و يادش بيايد كه مغرب را نخوانده نمى‌تواند به نماز مغرب عدول كند بلكه بايد آن را تمام كند بعد نماز قضايى مغرب را انجام دهد.

4 – اگر در ركعت اول نماز واجب روز جمعه سوره جمعه را فراموش كند، مستحب است به

رسالة توضيح المسائل 146)


نافله عدول كند ونماز واجب را با سوره جمعه بخواند.

5 – اگر نماز واجب فرادى مى‌خواند ونماز جماعت برپا شود، مستحب است به شرط‍‌ اين‌كه محلّ‌ عدول نگذشته باشد به نافله عدول كند و تمام كند و نماز واجب را با جماعت بخواند.

6 – اگر مسافر نماز قصر بخواند وقبل از سلام نيت ده روز كند، بايد به نماز تمام عدول كند واگركسى كه قصد ده روز كرده ومشغول نماز چهار ركعتى شده است، پيش از ركوع ركعت سوم از اقامت خود منصرف شود، بايد به نماز قصر عدول نمايد، ولى اگر بعداز ركوع ركعت سوم عدول كند، نمازش باطل است.

(مسأله 579) اگر در جايى كه عدول صحيح نيست اشتباهاً عدول كند و بعد يادش بيايد چنان‌چه فعلى از افعال نماز را انجام نداده باشد، يا فعلى همچون حمد وسوره وتشهد خوانده باشد، باز هم جايز است به نيت اول برگردد وآنها را اعاده كند و نماز را تمام نمايد وچيزى بر او نيست و اگر ازاركان نماز مثل ركوع ودو سجده انجام داده باشد، نمازش در هر حال باطل خواهد بود، مثلاً اگر كسى نماز عصر بخواند و به ظهر عدول كند و بعد بفهمد نماز ظهر را خوانده است، چنان‌چه فعلى را انجام نداده باشد يا اگر مثل حمد وتشهد به اسم نماز ظهر بجاى آورده باشد، بايد به نماز عصر برگرددوحمد وتشهد ومانند آنرا اعاده كند و اگر اركان را بجاى آورده باشد مثل ركوع وسجود نماز عصرش باطل است.

(مسأله 580) اگر نماز قضا مى‌خواند ويادش بيايد قضاى ديگرى دارد كه سابق برآن فوت شده، مى‌تواند به آن عدول كند و چنان‌چه باز يادش آمد كه قضاى سومى دارد سابق برآن، مى‌تواند دوباره به آن قضاى سوّمى عدول كند.

تكبيرهْ‌ً الاحرام

تكبيرهْ‌ً الاحرام يعنى گفتن «الله اكبر» و گفتن معناى آن به زبان عربى يا ترجمه آن مجزى نمى‌باشد و اگر تكبير تمام گفته شود، بجا آوردن كارهايى كه منافى با نماز است حرام مى‌شود.

تكبيرهْ‌ً الاحرام ركن است با كم شدن آن عمداً و سهواً، نيز با دو بار گفتن آن، نماز باطل مى‌شود، و بايد مجدداً آن را براى بار سوم تكرار كند، اگر بار چهارم بگويد باطل است، بايد بار پنجم بگويد. بنابراين بايد فرد باشد وزوج مبطل است. زيادشدن تكبيرهْ‌ً الاحرام سهواً على الظاهر

رسالة توضيح المسائل 147)


نماز را باطل نمى‌كند. واجب است آن را به عربى صحيح تلفظ‍‌ كند و جاهل آن را بايد ياد بگيرد يا و به او تلقين شود و اگر ممكن نشد هر مقدارى كه مى‌تواند بگويد و اگر آن مقدار را هم نتوانست، معناى آن را بگويد و الاترجمه آن را بگويد.

(مسأله 581) احتياط‍‌ واجب آن است كه تكبيرهْ‌ً الاحرام را به چيزى كه قبل از آن خوانده مى‌شود يا به بسمله و مانندش كه بعد از آن است متصل نكند. همچنين اسم جلاله را موصوف به صفات جلاليه وجماليه نكند، يعنى اينطور نگويد «اللَّه العظيم اكبر» و «اللَّه الرحمن اكبر» وسزاوار است لام «اللَّه» وراء «اكبر» را با تفخيم تلفظ‍‌ كند.

(مسأله 582) واجب است موقع گفتن تكبيرهْ‌ً الاحرام ايستاده باشد و اگر عمداً يا سهواً قيام را ترك كند نماز باطل مى‌شود وفرقى بين مأمومى كه امام را در حال ركوع درك كند وغير او نيست، بلكه بايدبعد از گفتن تكبيرهْ‌ً الاحرام مقدار كمى صبر كند تا يقين نمايد كه آن را در حال قيام گفته است ولى استقرار مقابل راه رفتن و تمايل از يك طرف به طرف ديگر يا بمعناى طمأنينه اگرچه در حال تكبيرگفتن واجب است، لكن ترك سهوى آن نماز را باطل نمى‌كند.

(مسأله 583) كسى كه لال است به هر طورى كه مى‌تواند، تكبيرهْ‌ً الاحرام را بگويد و اگر از گفتن عاجز باشد با انگشت اشاره نمايد و زبانش را نيز اگر ممكن باشد به گفتن تكبيرهْ‌ً الاحرام حركت دهد.

(مسأله 584) گفتن شش تكبير غير از تكبيرهْ‌ً الاحرام كه همراه با تكبيرهْ‌ً الاحرام هفت تا مى‌شوندجايز است ومى تواند بر پنج ويا سه تكبير اكتفا كند، بهتر آن است كه تكبير آخر به نيت تكبيرهْ‌ً الاحرام باشد.

(مسأله 585) مستحب است امام يك تكبير از آن هفت تكبير را بلند وبقيه را آهسته بگويد ودرحالى كه دستها را تا گوش يا مقابل صورت يا تا گودى گلو بالا برده تكبير بگويد بطورى كه تمام انگشتان دست بهم چسبيده وكف دستها رو به قبله باشند.

(مسأله 586) كسى كه تكبيرهْ‌ً الاحرام را از روى عمد وعلم يا جهل يا فراموشى ترك نمايد يا ايستادن را در حال تكبير ترك نموده و آن را در حال نشسته بگويد نمازش باطل است، ولى اگر از روى جهل يا فراموشى تمام قامت ايستاده نباشد يا در حال قيام آرامش نداشته باشد و تكبيرهْ‌ً الاحرام بگويد نمازش صحيح است، اما اگر از روى عمد والتفات باشد نماز باطل مى‌شود. كسى

رسالة توضيح المسائل 148)


كه دو بارتكبير بگويد با قصد تكبيرهْ‌ً الاحرام و عالم و متوجه به حكم شرعى باشد نمازش باطل مى‌شود، اما اگراز روى سهو يا جهل باشد، نمازش صحيح است.

(مسأله 587) اگر تكبير بگويد وشك كند كه آيا تكبيرهْ‌ً الاحرام نماز بوده كه بايد دنباله آن حمد قرائت حمد كند يا تكبيره ركوع بعد از قرائت بوده است، بنا را بگذارد كه اين تكبير، تكبيرهْ‌ً الاحرام نماز بوده است و اگر در صحت تكبيرهْ‌ً الاحرام شك نمايد، بنا را بر صحت آن بگذارد و اگر شك كند كه تكبيرهْ‌ً الاحرام را گفته يا نه، در صورتى كه وارد قرائت شده باشد به شك خود اعتنا نكند.

(مسأله 588) جايز است تكبيرهاى هفت گانه را پشت سرهم وبدون دعا بگويد وافضل آن است كه بعد از سه تكبير بگويد: «اَللَهمَّ‌ أنْتَ‌ الْمَلِكُ‌ الْحَقُّ‌ لا الهَ‌ الاّ أنْتَ‌ سُبْحَانَكَ‌ انِّى ظَلَمْتُ‌ نَفْسِى فَاغْفِرْلِى ذَنْبِى انَّهُ‌ لا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ‌ الاّ أنْتَ‌» وبعد از دو تكبير ديگر بگويد: «لَبَّيْكَ‌ وَسَعْدَيْكَ‌ وَالْخَيْرُ فِى يَدَيْكَ‌ وَالشَرُّ لَيْسَ‌ الَيْكَ‌ وَالْمَهْدِيُّ‌ مَنْ‌ هَدَيْتَ‌ لا مَلْجَأَ مِنْكَ‌ الاّ الَيْكَ‌ سُبْحَانَكَ‌ وَحَنَانَيْكَ‌ تَبَارَكْتَ‌ وَتَعَالَيْتَ‌ سُبْحَانَكَ‌ رَبَّ‌ الْبَيْت». وبعد از دو تكبير ديگر بگويد: «وَجَّهْتُ‌ وَجْهِى لِلَّذِى فَطَرَ السَّموَاتِ‌ وَالأرْضَ‌ عَالِمُ‌ الْغَيْبِ‌ وَالشَّهَادَةِ‌ حَنِيْفاً مُسْلِماً وَمَا أنَا مِنَ‌ الْمِشْرِكِيْنَ‌ انَّ‌ صَلاتِى وَنُسُكِى وَمَحْيَاى وَمَمَاتِى للَّه رَبِّ‌ الْعَالَمِيْنَ‌ لا شَرِيْكَ‌ لَهُ‌ وَبِذَلِكَ‌ أُمِرْتُ‌ وَأنَا مِنَ‌ الْمُسْلِمِيْنَ‌».

وبعد: «أعُوذُ بِاللَّهِ‌ مِنَ‌ الشَّيْطَانِ‌ الرَّجِيْمِ‌» گفته وسوره حمد را بخواند.

قيام (ايستادن)

قيام در موقع گفتن تكبيرهْ‌ً الاحرام وقيام متصل به ركوع مقوّم ركن است نه اين‌كه ركن نماز باشند، پس كسى كه در حال نشسته تكبير بگويد اگرچه از روى سهو وفراموشى باشد يا در حال نشستن ركوع انجام دهد اگرچه از روى سهو يا خميده برخيزد تا به ركوع رسد نمازش باطل مى‌شود، ولى قيام درغير اين دو مانند قيام موقع خواندن حمد وسوره يا خواندن تسبيحات اربعه وقيام بعد از ركوع اگرچه واجب هستند ولى مقوم ركن نيستند، پس اگر سهواً حمد يا تسبيحات را نشسته بخواند وبراى ركوع قيام كند وبعد متوجه شود، همچنين اگر قيام بعد از ركوع را فراموش كند و به سجده برود، نمازش صحيح است.

رسالة توضيح المسائل 149)


(مسأله 589) اگر براى غير ركوع خم شود و در همان حال خميدگى قصد ركوع نمايد، كفايت نمى كند ونمازش باطل مى‌شود، اگرچه از روى فراموشى يا جهل باشد. ولى اگر به حد ركوع نرسد ابتدا بايستد و بعد ركوع كند يا اگر به حد ركوع رسيده ولى قصد ركوع نكند، نمازش صحيح است.

(مسأله 590) اگر انسان در حال قيام براى ركوع خم شود ولى در حال خم شدن از ركوع غفلت نموده، به سجده برود و سجده را انجام دهد و متوجه حال شود چنان‌چه مطمئن باشد كه بعد از تحقق مسماى ركوع از قيام غافل شده است نمازش صحيح است چه بعد از دو سجده متوجه شود وچه قبل از آن و اگر مطمئن نباشد كه مسمّاى ركوع انجام يافته و پيش از سجده دوم متوجه شود، بايد بايستد وركوع وسجود بجا آورد، و در اين صورت نماز او درست است و سجده وسطى لغو است و اگر ياد آورى او بعد از سجده دوم باشد نمازش باطل است. همچنين اگر از ركوع غفلت كند و به سجده برود و پيش از سجده دوم متوجه شود، بايد بايستد وركوع وسجود انجام دهد و در اين صورت نماز او صحيح است و اگر بعد از سجده دوم باشد، نمازش را بايد اعاده كند.

(مسأله 591) اگر نمازگزار در حال قيام شك كند كه قيام او قبل از ركوع است يا بعد از آن بايد به ركوع رود و اگر خود را در حال ركوع بيابد وشك كند ذكر واجب را گفته است يا نه، بايد ذكر رابگويد.

(مسأله 592) اگر نمازگزار در حال سجود شك كند كه ركوع كرده است يا نه، به شك خود اعتناننمايد و بنا را گذارد كه ركوع را انجام داده است، بشرط‍‌ آن‌كه احتمال دهد كه متوجه بوده بايد ركوع راقبل از سجود انجام دهد، ولى اگر در حال خم شدن به سجود شك كند كه ركوع نموده يانه، اول بايدبايستد و بعد ركوع نمايد و اگر بعداز سر برداشتن از ركوع يا سجده در صحت ركوع وسجود شك كند، بنا را بر صحيح بودن آنها بگذارد، و اگر بعد از ركوع شك كند كه ذكر واجب را گفته است يا نه، ويا آن راصحيح گفته است يا نه، بنارا بر گفتن وصحيح بودن بگذارد.

(مسأله 593) در صورت امكان، واجب است كه نمازگزار در قيام بطور معتدل وكاملاً راست بايستدو اگر به چپ يا راست خم شود يا پاها را خيلى باز كند كه ايستادن بر آن صدق نكند

رسالة توضيح المسائل 150)


نمازش باطل است، ولى پايين انداختن سر مانعى ندارد. در قيام غير متصل به ركوع نيز واجب است كه آرامش داشته باشد وبنابراحتياط‍‌ مستحب بر هر دو پا بايد بايستد و بريك پا و يا روى ناخن پاها نايستد وتكيه برعصا وديوار وانسان در حال قيام نمودن مكروه است و در صورت امكان ترك آن احتياط‍‌ واولى است.

(مسأله 594) اگر بر مقدارى كه عرفاً قيام صدق مى‌كند قدرت دارد، اگرچه خميده يا پاها باز باشدبايد نماز را ايستاده بخواند و اگر از اين مقدار هم ناتوان باشد نشسته نماز بخواند و در صورت امكان بايد كمر راست بوده، با استقرار وآرامش باشد و اگر از نشستن اضطرارى هم ناتوان باشد، بايد رو به قبله به طرف راست بخوابد آن گونه كه مرده را در قبر مى‌خواباند و اگر از اين نيز عاجز باشد برطرف چپ رو به قبله بخوابد و اگر از اين نيز عاجز باشد بر پشت بخوابد بطورى كه رو به قبله باشد، مثل حالت احتضار، در همان حال نماز را انجام دهد وبنابراحتياط‍‌ واجب براى ركوع وسجود با سر اشاره كند، ولى براى سجود بيشتر اشاره نمايد و اگر از اين هم ناتوان باشد مى‌تواند با دو چشم اشاره كند.

(مسأله 595) اگر نمازگزار در ابتداء مى‌تواند بايستد ولى نمى‌تواند از حال ايستاده به ركوع رود، بايد تكبيرهْ‌ً الاحرام وقرائت را ايستاده بگويد وبعد بنشيند وركوع را نشسته بجا آورد وبعد به سجده رود و بقيه نماز را نشسته تمام كند وبهتر آن است كه يك نماز ايستاده ديگر بخواند كه ركوع را در همان حال ايستاده با اشاره بجاى آورد.

(مسأله 596) اگر مقدارى از نماز را بتواند ايستاده بخواند واجب است بايستد تا زمانى كه احساس ضعف وناتوانى بكند. در اين صورت مى‌تواند بنشيند ونمازش را ادامه دهد و همين كه قدرت پيدا كردبايد دوباره بايستد ونماز را ادامه دهد ولازم نيست آنچه را در حال نشستن انجام داده اعاده كند، بنابراين اگر وقت تنگ باشد، نمازگزار بايد قرائت را نشسته بجاى آورد و به مجرد اين‌كه بر قيام قدرت يافت بايد بايستد سپس به ركوع برود، ولى اگر وقت تنگ نباشد، اما عجز وناتوانى تا آخر وقت ادامه داشته باشد، نمازش صحيح است واعاده ندارد. ولى اگر ناتوانى تا آخر وقت ادامه نداشته باشد، چنان‌چه در همان نماز قادر به تدارك باشد بايد اعاده كند، مثلاً اگر بعد از قرائت قدرت پيدا كند، بايدبايستد وقرائت را دوباره اعاده نمايد سپس به ركوع برود و اگر تدارك ممكن نباشد، چنان‌چه قيام براى تكبيرهْ‌ً الاحرام يا براى قيام متصل به ركوع فوت شده باشد، بايد

رسالة توضيح المسائل 151)


نماز را نيز اعاده كند والا اعاده لازم نيست.

(مسأله 597) اگر نمازگزار بر قسمتى از قيام قادر باشد وامر دائر شود كه جزء اول را با قيام بجاى آورد يا جزء دوم را، بايد براى جزء اول نماز قيام كند، اگرچه ركن نباشد ونيمه دوم ركن باشد.

(مسأله 598) مستحب است در حال قيام شانه ودستها را پايين بيندازد و كف دستها را بر رانهامقابل زانوها بگذارد و انگشتها را بهم بچسپاند وجاى سجده را نگاه كند وپاها را رو به قبله موازى هم قرار دهد وميان آنها را به قدر سه انگشت يا به مقدار يك وجب باز بگذارد و بر هر دو بطور مساوى تكيه كند و در حال خضوع وخشوع باشد، مانند بنده ذليلى كه در مقابل مولاى بزرگ ايستاده است.

قرائت

در ركعت اول ودوم نماز واجب ومستحب بايد حمد خوانده شود و در نماز واجب خواندن سوره بنابراحتياط‍‌ واجب است وبعيد نيست كه خواندن قسمتى از سوره كافى باشد، ولى احتياط‍‌ دركامل كردن آن است.

(مسأله 599) اگر عمداً سوره را بر حمد مقدم بدارد، بنابراحتياط‍‌ نماز را اعاده كند و اگر سهواً مقدم كند وقبل از ركوع متوجه شود در صورتى كه حمد را بعداز سوره خوانده باشد احتياطاً سوره را دوباره بخواند و اگر حمد را نخوانده باشد، حمد را خوانده، سپس سوره را بخواند و اگر بعد از ركوع متوجه شود كه سوره را پيش از حمد خوانده و اگر حمد و سوره يا يكى از آنها را فراموش كند وبعد از ركوع متوجه شود، نماز را ادامه دهد.

(مسأله 600) بنابر احتياط‍‌، سوره در نماز فريضه واجب است اگرچه همان نماز در حالاتى خاص مستحب شود، مثل نمازى كه اعاده مى‌شود، ولى سوره در نماز مستحبى بنابراقوى واجب نيست اگرچه به نذر وغيره واجب بشود. البته نافله هايى كه در كيفيت آنها سوره مخصوص وارد شده، بايدهمان سوره خوانده شود وگرنه آن نماز مشروعيت ندارد مگر آن‌كه سوره شرط‍‌ كمال آن باشد نه شرط‍‌ مشروعيّت.

(مسأله 601) اگر وقت نماز تنگ باشد، يا در كارى عجله داشته باشد، يا از چيزى بترسد و يا

رسالة توضيح المسائل 152)


به مرضى گرفتار باشد كه خواندن سوره برايش مشقّت داشته باشد، وجوب خواندن سوره در نماز فريضه ساقط‍‌ مى‌شود.

(مسأله 602) اگر وقت تنگ نباشد مى‌تواند سوره‌هاى بلند را اختيار كند، ولى اختيار سوره بلند درتنگى وقت جايز نيست و اگر از روى عمد والتفات در تنگى وقت سوره طولانى را بخواند تا اين‌كه ازوقت خارج شود نمازش باطل است، اما اگر در وقت باقيمانده از سوره بلند به سوره كوتاه عدول كندنمازش صحيح خواهد بود. اگر به مقدارى از آن سوره بلند كه خوانده اكتفا كند و در وقت نماز را تمام نمايد، بعيد نيست كه نماز او صحيح باشد اگرچه بهتر است احتياطاً نماز را اعاده نمايد. اگر از روى سهو در تنگى وقت سوره بلندى را اختيار كند، بايد به سوره‌اى عدول كند كه وقت گنجايش آن را داشته باشد و اگر غفلت او دوام يا بد و بعد از فراغ از نماز متوجه شود، نمازش باطل وبايد آن را قضا كند.

(مسأله 603) براى نماز گزار خواندن يكى از چهار سوره‌اى كه آيه سجده واجب دارد جايز نيست و اگر يكى از آنها را بخواند وآيه سجده را تلاوت نمايد وسجده كند نمازش باطل است، و اگر سجده نكند گناهكار است هرچند كه نمازش صحيح است و اگر از روى فراموشى وغفلت بخواند وقبل ازآيه سجده متوجه بشود، بنابراحتياط‍‌ بايد به سوره ديگر عدول كند و نماز را تمام نمايد، كه در اين صورت نمازش صحيح است. همچنين اگر بعد از آن ملتفت شود و از روى فراموشى سجده كند نمازش صحيح است ولى اگرقبل از سجده متوجه شود، چنان‌چه سجده كند نمازش باطل و اگر سجده نكند گناهكار است، ولى نمازش صحيح مى‌باشد.

(مسأله 604) اگر در حال نماز آيه سجده را گوش بدهد، مى‌تواند با سر، به سجود اشاره كند ونماز اوصحيح است، ولى بعد از نماز بنابراحتياط‍‌ استحبابى دوباره سجده كند و اگر بدون اختيار آيه سجده رابشنود مطلقاً سجده واجب نمى‌شود.

(مسأله 605) در نمازهاى مستحبى خواندن سوره‌اى كه سجده واجب دارد به تنهايى يا با سوره ديگر جايز است وبايد در وقت تلاوت آيه سجده، سجده كند، سپس نمازرا ادامه دهد، همچنين اگرفقط‍‌ آيه سجده را بخواند بازهم بايد سجده كند.

و سوره‌هاى سجده عبارتند از: «الم سجده، فصّلت، نجم وعلق».

(مسأله 606) بسمله جزء سوره حمد است، ولى جزئيت آن براى ديگر سوره‌ها محل اشكال

رسالة توضيح المسائل 153)


است ولى احتياط‍‌ آن است كه گفتن بسمله در تمام سوره‌ها ترك نشود مگر در سوره برائت. پس اگر بسمله رابراى سوره‌اى معين نمود، نمى‌تواند سوره ديگرى با آن بخواند مگر آن كه بسمله را براى آن سوره اعاده كند. همچنين اگر بدون تعيين سوره، بسمله را بگويد يا آن را تعيين كند ولى فراموش نمايد كه بسمله را براى چه سوره‌اى گفته است بايد بسمله را اعاده نمايد و اگر بين چند سوره مردد باشد تا تعيين نكرده بسمله گفتن اثرى ندارد. اگر از اول قصد سوره معينى داشته باشد يا عادتش چنين باشد ولى بعد از حمد بسمله را براى سوره ديگرى بخواند كافى است واعاده آن لازم نيست. اگر طبق عادت بسمله رابراى سوره توحيد بگويد، همين مقدار در تعيين كفايت مى‌كند اگرچه سوره توحيد در آن لحظه در ذهنش نباشد و اگر سوره معينى را قصد كند ولى وقتى بسمله را گفت سوره ديگرى بر زبانش جارى گردد، در اين صورت مى‌تواند بر نيت اول بماند وسوره معين را بخواند وضررى ندارد.

(مسأله 607) خواندن دو سوره در يك ركعت از نماز واجب يا مستحب مانعى ندارد.

(مسأله 608) مشهور قائلند كه سوره والضحى والم نشرح يك سوره مى‌باشند نيز سوره فيل ولايلاف يك سوره هستند، ولى اين قول محل اشكال است و در هر صورت خواندن يكى از آنها نيزكافى است اگرچه احتياط‍‌ اولى وبهتر است.

(مسأله 609) بايد قرائت نماز گزار صحيح وموافق با نوشته قرآن يا يكى از قراءات هفتگانه باشد، پس نمازگزار بايد حروف كلمات را از مخارج خودش آن گونه كه در زبان عربى لازم است ادا كند وهركلمه‌اى را از جهت حركات، سكنات، حذف، قلب، ادغام، مدّ واجب وغير اينها را موافق با شيوه عربى صحيح بيان نمايد، و اگر از روى عمد والتفات در يكى از موارد مذكور اخلال كند، نمازش باطل است.

(مسأله 610) همزه وصل در كلمه هاى: «اللَّه، الرحمن، الرحيم، اهدنا» وغير اينها اگر با كلمه قبلى خوانده شود بايد حذف شود و اگر در صورت وصل كردن، همزه را حذف نكند قرائت باطل خواهدبود، اما همزه قطع در كلمه هاى: «اياك، انعمت» و مانند آن، بايد خوانده شود و چنان‌چه نخواندقرائت باطل مى‌شود.

(مسأله 611) احتياط‍‌ مستحب آن است كه در قرائت نماز، وقف به حركت يا وصل به سكون نكند.

رسالة توضيح المسائل 154)


(مسأله 612) اگر در كلمه‌اى قبل از «واو» پيش يا قبل از «يا» زير يا قبل از «الف» زبر باشد، بايد آن را كشيده بخواند بطورى كه حرف «الف، واو و يا» آشكار گردد مانند: «ضالّين، جآء، جى ء وسوء».

(مسأله 613) احتياط‍‌ مستحب آن است كه اگر بعد از نون ساكن يا تنوين يكى از حروف «يرملون» باشد ادغام كند، به اين معنى كه نون را حذف وحرف بعدى را با تشديد بخواند.

(مسأله 614) اگر حرف اول كلمه‌اى يكى از حروف شمسى از قبيل «ت، ث، د، ذ، ر، ز، س، ش، ص، ض، ط‍‌، ظ‍‌، ل، ون» باشد، والف ولام تعريف بر آن وارد شود بايد لام حذف شود واين حروف با تشديد خوانده شود، مانند: «الرحمن» كه «لام» خوانده نمى‌شود و «را» با تشديد تلفظ‍‌ مى‌گردد، اما درغير اين حروف لام بطور معمولى خوانده مى‌شود مانند: «الحمد، العالمين».

(مسأله 615) در جايى كه دو حرف مثل هم در يك كلمه جمع شوند مثل «مدّ» وردّ بايد ادغام شود، ولى اگر در دو كلمه باشند وحرف اول آن ساكن باشد ادغام لازم نيست اگرچه بنابر احتياط‍‌ ادغام شود بهتر مى‌باشد مثل: اذهب بكتابى، يدرككم.

(مسأله 616) مى‌توان: «مٰالِكِ‌ يَوْمِ‌ الدِّينِ‌» را به صورت: «مَلِكِ‌ يَوْمِ‌ الدِّيْنِ‌» و «الصِّرَاطَ‍‌» رابا سين و صاد و «كُفُواً» را با فاى ساكن و يا با حركت ضمّه و پيش و با و او و يا همزه خواند. و قرائت‌هايى كه در زمان پيغمبر صلى الله عليه و آله وائمه اطهار عليهم السلام مشهور نيستند، قرائت با آنها جايز نيست.

(مسأله 617) اگر بخواهد در سوره توحيد، «احد» را به «اَللّٰهُ‌ الصَّمَدُ» وصل كند، بنابراحتياط‍‌ واجب بايد دال را با ضمه و صداى پيش و نون را با كسره و صداى زير بخواند به اين گونه: «أَحَدُنِ‌ اللَّهُ‌ الصَّمَدُ».

(مسأله 618) اگر نماز گذار مدتى را با اعتقاد به صحت كلمه‌اى با اعراب يا بنا يا حركت خاصى يا مخرج ويژه‌اى، نماز خوانده باشد وبعد معلوم شود اشتباه بوده است، نمازش صحيح مى‌باشد.

(مسأله 619) مى‌توان قرائت را به يكى از قرائتهاى هفتگانه مشهور خواند ولى خواندن به قرائتهاى غير مشهور جايز نيست، پس خواندن «مَلَكَ‌ يَوْمِ‌ الدِّيْنِ‌» با صيغه گذشته كه كاف آن زبر داشته باشد، درست نيست.

(مسأله 620) بنابراحتياط‍‌ واجب بلند خواندن حمد وسوره نماز صبح ومغرب وعشا وآهسته

رسالة توضيح المسائل 155)


خواندن نماز ظهر وعصر بر مردان واجب است، ولى مستحب است بسمله در نماز ظهر و عصر را بلندبگويد، اما نماز ظهر در روز جمعه جايز است بلند خوانده شود، ولى بنابراحتياط‍‌ واجب ركعت سوم وچهارم را بايد آهسته بخواند، اما در نماز جمعه بر امام واجب است آنرا بلند بخواند.

(مسأله 621) اگر در جايى كه بايد نماز را بلند يا آهسته بخواند، از روى عمد، بر عكس بجا آورد نمازباطل مى‌شود و اگر از روى فراموشى يا ندانستن معناى جهر واخفات (بلند وآهسته) يا ندانستن مسئله باشد نماز صحيح است. اگر دربين قرائت متوجه وظيفه خود شود، اعاده آن قسمت را كه خوانده است لازم نيست و اگر نماز گزار نداند كه اين نماز را بايد بلند يا آهسته بخواند، ولى نماز را آهسته ويا بلند مى‌خواند به اميد اين‌كه مطلوب خداوند همان است و بعداً غلط‍‌ بودن نظر او روشن شود، در اين صورت نماز صحيح است. همچنين اگر قرائت را غلط‍‌ يا نشسته يا بدون آرامش بخواند، چنان چه ازروى عمد والتفات باشد نماز او باطل، اما اگر از روى فراموشى وندانستن مسئله باشد، نمازش صحيح است.

(مسأله 622) بر زنان واجب نيست حمد وسوره را بلند بخوانند بلكه آنها در نمازهايى كه مردها بلندمى خوانند مى‌توانند بلند يا آهسته بخوانند، ولى نمازهاى ديگر را بايد آهسته بخوانند و در جايى كه مردها معذورند، آنها نيز معذور خواهندبود.

(مسأله 623) ميزان در بلند يا آهسته خواندن صدق عرفى است وشنيدن ونشنيدن ديگران يا آشكارنشدن جوهر صدا ملاك نيست، احتياط‍‌ واجب در آهسته خواندن آن است كه خودش صداى خود را تحقيقاً بشنود، يا تقديراً بشنود مثل اين‌كه اگر كر باشد يا مانعى از شنيدن داشته باشد.

(مسأله 624) كسى كه به هيچ وجه نمى‌تواند قرائت صحيح را ياد بگيرد يا وقت يادگيرى او كم است، لازم نيست نماز را به جماعت بخواند، بلكه به هر شكلى كه مى‌تواند نماز را بخواند، ولى اگر دريادگيرى كوتاهى كرده باشد، حتى الامكان نمازش را با جماعت بخواند و اگر در اين صورت از روى عمد والتفات نماز جماعت را ترك كند نمازش باطل است و اگر در يادگيرى كوتاهى كند تا وقت تنگ شود و از طرف ديگر نتواند نمازش را به جماعت بخواند، آن مقدارى را كه مى‌تواند بخواند و در اين صورت اگرچه معصيت كرده ولى نمازش صحيح است. اگر مقدارى از حمد را فرا گرفته باشد آن رابخواند وبنابراحتياط‍‌ مستحبى به مقدار باقيمانده از سوره

رسالة توضيح المسائل 156)


حمد از جاى ديگر قرآن بخواند واگرچيزى از قرآن را ياد نگرفته باشد، تكبير وتسبيح بگويد وبنابراحتياط‍‌ گفتن تكبير و تسبيح به مقدارحمد باشد و اگر حمد را ياد گرفته است ولى از يادگيرى سوره ناتوان است، سوره ساقط‍‌ مى‌شود.

(مسأله 625) جايز است نمازگزار حمد و سوره را بخاطر آن‌كه خوب حفظ‍‌ نكرده يا بخاطر اين‌كه احتياط‍‌ مى‌كند تا اعراب كلمات را غلط‍‌ نگويد، در حال اختيار از روى قرآن يا با تلقين ديگران بخواند.

(مسأله 626) اگر سوره توحيد يا كافرون را شروع كند، در حال اختيار نمى‌تواند به سوره ديگرى عدول نمايد، ولى اگر سوره‌هاى ديگر را مى‌خواند تا وقتى كه دو ثلث آن را نخوانده باشد، مى‌تواند به سوره ديگرى عدول كند اما بعداز خواندن دوسوّم حق عدول ندارد ولى در حال اضطرار مثل آن‌كه وقت تنگ شود يا بعضى قسمت‌هاى سوره را فراموش كند يا نماز نافله باشد، عدول از هر سوره‌اى وبهر مقدارى كه خوانده باشد مانعى ندارد.

(مسأله 627) اگر قصد داشته باشد در نماز جمعه يا ظهر روز جمعه در ركعت اول سوره جمعه ودرركعت دوم سوره منافقون را بخواند ولى اشتباهاً سوره ديگرى را بخواند، مى‌تواند از آن به سوره جمعه و منافقون عدول كند حتى اگر سوره توحيد يا كافرون باشد وحتى اگر از نصف يا دوثلث تجاوز كرده باشد، ولى احتياط‍‌ مستحب آن است كه در روز جمعه از سوره جمعه ومنافقون به سوره ديگر عدول نكند، مگر در حال ضرورت كه مى‌تواند به سوره توحيد يا كافرون عدول نمايد.

(مسأله 628) نمازگزار مخير است در ركعت سوم وچهارم حمد را يك مرتبه به جاى تسبيحات اربعه بخواند چه امام چه مأموم يا نماز فرادى باشد چه نماز جهريه يا اخفاتيه باشد، ولى اگر امام دراين دو ركعت اخير حمد را بخواند، بايد مأموم در نمازهايى كه بلند خوانده مى‌شود تسبيحات اربعه را اختيار كند. صورت تسبيحات اربعه اين است: «سُبْحَانَ‌ اللَّهِ‌ وَالْحَمْدُ ِللَّهِ‌ وَلا الهَ‌ الاَّ اللَّهُ‌ وَاللَّهُ‌ أكْبَرُ» وخواندن يك بار آن كافى است وبنابراحتياط‍‌ مستحبى سه بار بگويد وبهتر است استغفار را اضافه نمايد و به عربى بخواند وبنابراحتياط‍‌ واجب بايد تسبيح يا حمد حتى بسمله آن را آهسته بگويد، مگر براى امام كه جايز است حمد را بلند بخواند آن هم در نمازهايى كه بايد بلند خوانده شود.

رسالة توضيح المسائل 157)


(مسأله 629) مى‌توان در يكى از دو ركعت آخر نماز حمد و در ديگرى تسبيح خواند ولازم نيست هر دو را مثل هم بخواند.

(مسأله 630) اگر نماز گزار حمد يا تسبيحات را قصد كند وزبانش به ديگرى بچرخد، بايد اعاده كند يا نيت خود را تغيير دهد و اگر از روى غفلت يكى را به قصد نماز بخواند، اگرچه بر خلاف عادت باشد يا از اول نماز قصد ديگرى كرده كفايت مى‌كند و اگر به گمان اين‌كه در دو ركعت اول است حمد بخواند ويادش بيايد كه در دو ركعت آخر است كفايت مى‌كند. همچنين اگر توحيد را به عنوان مثال، به گمان آن‌كه در ركعت اول است بخواند وبعد يادش بيايد كه در ركعت دوم است، نمازش صحيح است.

(مسأله 631) اگر حمد وتسبيحات را فراموش كند وبعد از رسيدن به حد ركوع متوجه شود نمازش صحيح است، ولى اگر بعد از خم شدن وقبل از رسيدن به حد ركوع متوجه شود بايد برگردد وآن رابخواند و اگر بعد از ركوع در حمد يا تسبيحات شك نمايد اعتنا نكند و اگر قبل از حد ركوع شك كندبايد آن را تدارك نمايد اگرچه شك او بعد از استغفار يا خم شدن باشد و اگر در صحت قرائت شك كندبه اين چنين شكى اعتنا ننمايد. هم چنين اگر در صحت درست خواندن تسبيحات شك نمايد، بدان اعتنا نكند و بنا را بر خواندن آن بگذارد و اگر در حال خواندن آيه دومى در خواندن آيه اولى شك كند، اعتنا نكند و اگر در حال خواندن سوره در حمد شك كند، بنابراحتياط‍‌ واجب بايد آن را بخواند واگرخود را آرام ببيند وشك كند كه بعد از گفتن تكبيرهْ‌ً الاحرام، حمد وسوره را خوانده يا نه، بايد آنها رابخواند و اگر بعد از ركوع در خواندن حمد يا سوره آنها شك كند اعتنا نكند.

(مسأله 632) مستحب است پيش از شروع حمد در ركعت اول آهسته بگويد: «أعُوْذُ بِاللَّهِ‌ مِنَ‌ الشَّيْطَانِ‌ الرَّجِيْمِ‌» وبسمله را در ركعت اول ودوم نماز ظهر وعصر بلند بگويد وآن را با ترتيل وصداى زيبا بدون غنا بخواند وبين آيات بلكه بين حمد و سوره مكث كند، نيز بين سوره وتكبيرركوع يا قنوت سكوت كند و بعد از توحيد بگويد: «كَذَلِكَ‌ اللَّهُ‌ رَبِّى» يا «رَبَّنَا» و بعد از حمد بگويد: «اَلْحَمْدُ ِللَّهِ‌ رَبِّ‌ الْعَالَمِيْنَ‌» و بر مأموم نيز مستحب است بعد از حمد امام آن را بگويد. مستحب است سوره «عمّ‌، هل اتى، هل اتاك ولا اقسم بيوم القيامه» را در نماز صبح، سوره «اعلى، شمس» ومانند اين دو را در نماز ظهر وعشا، سوره نصر و تكاثر را در عصر ومغرب وسوره «جمعه»

رسالة توضيح المسائل 158)


را در ركعت اول و «توحيد» را در ركعت دوم نماز صبح جمعه، وسوره «جمعه» را در ركعت اول و «منافقون» را در ركعت دوم نماز ظهرجمعه، وسوره «هل اتى» را در ركعت اول و «هل اتاك» را در ركعت دوم نماز صبح پنجشنبه ودوشنبه بخواند. نيز مستحب است در هر نمازى در ركعت اول «قدر» و در ركعت دوم «توحيد» بخواند و اگر از غير اين دو به آنها عدول كند به خاطر فضيلت اين دو سوره ثواب هر دو را به او خواهند داد.

(مسأله 633) ترك سوره توحيد در همه نمازهاى يوميه مكروه است نيز مكروه است آن رابا يك نفس بخواند وهمچنين مكروه است يك سوره را در دو ركعت بخواند مگر سوره توحيد كه مانعى ندارد.

(مسأله 634) جايز است در نماز آيه‌اى را تكرار وگريه كند. هم چنين جايز است سوره ناس وفلق را بخواند و اين دو سوره مباركه جزء قرآن است و جايز است در آيه: «إِيّٰاكَ‌ نَعْبُدُ وَ إِيّٰاكَ‌ نَسْتَعِينُ‌» با قصد خواندن قرآن، انشاء خطاب كند، همچنين انشاء حمد در آيه: «اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ‌ رَبِّ‌ الْعٰالَمِينَ‌» يا انشاء مدح در آيه: «اَلرَّحْمٰنِ‌ الرَّحِيمِ‌» نمايد.

(مسأله 635) اگر در بين قرائت بخواهد جلو يا عقب برود، بايد ساكت شود وبعد از آرامش ادامه بدهد وحركت دست وانگشتان پاها مانعى ندارد.

(مسأله 636) احتياط‍‌ مستحب آن است كه اگر هنگام قرائت در اثر باد و مانند آن طمأنينه نمازگزاراز بين برود، آنچه را در آن حالت خوانده بايد اعاده كند.

(مسأله 637) در نمازهايى كه بايد حمد وسوره بلند خوانده شود، لازم است تمام كلمات وحروف باصداى بلند قرائت شود.

(مسأله 638) بايد بين حروف كلمه‌ها بطور متعارف موالات حفظ‍‌ شود تا كلمه بر آن صدق كند و اگر موالات سهواً از بين برود بايد آن كلمه را اعاده كند و اگر از بين رفتن موالات عمداً باشد وچنين قصدى را از اول نماز داشته باشد نمازش باطل است. اگر در بين نماز چنين قصدى را بكند بايد همان كلمه‌ها را اعاده كند نماز او صحيح خواهد بود و بايد موالات بين جار ومجرور وحرف تعريف ومدخول آن كه يك كلمه به حساب مى‌آيد بلكه بين مضاف ومضاف اليه ومبتدا وخبر وفعل وفاعل وشرط‍‌ وجزا وصفت وموصوف ومجرور ومتعلقش كه داراى يك هيئت خاصى هستندحفظ‍‌ شود و اگر از روى فراموشى موالات را در اين موارد ترك كند فقط‍‌ آن كلمه باطل

رسالة توضيح المسائل 159)


مى‌شود و بايدبطور صحيح اعاده كند و اگر عمداً انجام داد، تفصيلى دارد كه گذشت.

(مسأله 639) اگر در حركت كلمه‌اى يا در مخرج حرفى شك كند كه از اينجا يا آنجاست درصورتى كه نمى‌تواند بر دو وجه بخواند، چنان‌چه بر ديگرى صدق ذكر نكند ولو اشتباهاً، در صورتى كه از حالت ذكر خارج نشود، مى‌تواند بر دو وجه بخواند ونماز صحيح است و اگر بر يك وجه به قصدرجا بخواند، چنان‌چه بعد از نماز معلوم شود كه مطابق واقع بوده، نماز صحيح است والا بايد اعاده كند.

ركوع

هرركعتى ازنماز واجب ومستحب بجز نمازآيات يك ركوع واجب دارد كه ركن است وبازيادوكم شدن آن عمداًوسهواً، نماز باطل مى‌شود، ولى زيادى آن در نماز جماعت براى متابعت از امام ودرنماز مستحبى سهواً اشكالى ندارد.

در ركوع چند چيز واجب است:

اول: خم شدن به قصد خضوع براى خداوند به مقدارى كه سر انگشتان به زانوها برسد و اگر كسى دستش بيش از حد متعارف بلند يا كوتاه باشد، بايد به مقدارى كه عرفاً ركوع صدق كند خم شود.

دوم: كسى كه بايد نماز را ايستاده بخواند، بايد ركوع را از قيام و در حالت قيام انجام دهد، درمقابل كسى كه نماز را نشسته بخواند، بايد ركوع را از نشستن يا در حال نشستن انجام دهد.

سوم: ذكر است وگفتن: «سُبْحَانَ‌ رَبِّى الْعَظِيْمِ‌ وَبِحَمْدِهِ‌» يا سه مرتبه «سُبْحَانَ‌ اللَّهِ‌» بلكه هر ذكرى كه به اين مقدار باشد مانند: سه مرتبه «اَلْحَمْدُ ِللَّهِ‌»، «اللَّهُ‌ أكْبَرُ»، يا «لا الهَ‌ الاّ اللَّهُ‌» ومانند اينها و مى‌تواند بين اين تسبيحات واذكار جمع كند. نيز مى‌تواند بين اينها و ذكرهايى ديگرجمع نمايد و بايد اين ذكر دنبال هم و به عربى صحيح ادا شود.

چهارم: به مقدار ذكر واجب بايد بدن آرام باشد وامّا آرامش بدن در ذكر مستحب لازم نيست، ولى چنان‌چه آن را به قصد ذكرى كه در شرع وارد است بگويد، بايد شرايط‍‌ آن را مراعات كند و چنان‌چه هنوز به حد ركوع نرسيده باشد، نبايد از روى عمد و التفات ذكر را بگويد، ولى اگر بر اثرغفلت ذكر را بگويد اشكالى ندارد.

رسالة توضيح المسائل 160)


پنجم: سر از ركوع بردارد وراست بايستد.

ششم: طمأنينه و «آرامش بدن» در حال قيام وايستادن پس از ركوع معتبر است و اگر هر كدام به سبب بيمارى وغير آن ممكن نباشد ساقط‍‌ مى‌شود. همچنين طمأنينه در حال ذكر ركوع معتبر است و چنان‌چه ممكن نباشد ساقط‍‌ مى‌شود.

اگر طمأنينه را سهواً در ركوع ترك كند، به اين معنا كه وقتى به ركوع رفت بلافاصله سر را برداردوذكر ركوع را بعد از برداشتن سر بگويد، بعيد نيست كه از ركوع كفايت كند، در عين حال احتياط‍‌ مستحب آن است كه بعد از تمام كردن، نماز را اعاده نمايد.

(مسأله 640) اگردرحال ذكرواجب بدون اختيار يا به واسطه باد و مانند آن حركت كند، بايدسكوت نمايد و بعد از آرامش بدن ذكر را اعاده كند و اگر در حال حركت ذكر را به قصد جزئيت و ازروى عمدبگويدنمازش باطل است، ولى اگر ذكر را در حال حركت، از روى سهو بگويد مانعى ندارد، هرچنداحتياط‍‌ مستحب است كه آن ذكر را تدارك نمايد.

(مسأله 641) مستحب است پيش از رفتن به ركوع تكبير بگويد ودستها را به موازى گوشها براى آن بلند كند و در ركوع كف دست‌ها را بر زانوها بگذارد و زانوها را راست نمايد و كمر را صاف وگردن رابكشد وموازى كمر نگهدارد وبين دو قدم را نگاه كند ودستها را مثل دو بال باز نمايد ودست راست راپيش از دست چپ بر زانو بگذارد – زن كف‌هاى دست را بر ران خود بگذارد و تسبيح را سه بار يا پنج بار يا هفت بار يا بيشتر تكرار نمايد وبايد گفتن ذكر فرد باشد وقبل از تسبيح بگويد: «اَللّهُمَّ‌ لَكَ‌ رَكَعْتُ‌ وَلَكَ‌ أسْلَمْتُ‌ وَعَلَيْكَ‌ تَوَكَّلْتُ‌ وَأنْتَ‌ رَبِّى خَشَعَ‌ لَكَ‌ قَلْبِى وَسَمْعِى وَبَصَرِى وَشَعْرِى وَبَشَرِى وَلَحْمِى وَدَمِى وَمُخِّى وَعَصَبِى وَعِظَامِى وَما أقَلّتهُ‌ قَدَمَاى غَيْرَ مُسْتَنْكِفٍ‌ وَلامُسْتَكْبِرٍ وَلا مُسْتَحْسِرٍ» و وقتى از ركوع برخاست بگويد: «سَمِعَ‌ اللَّهُ‌ لِمَنْ‌ حَمِدَهُ‌» واضافه كند «اَلْحَمْدُ ِللَّهِ‌ رَبِّ‌ الْعَالَمِيْنَ‌» وباز بگويد: «أهْلَ‌ الْجَبَرُوتِ‌ وَالْكِبْرِيَاءِ وَالْعَظَمَةِ‌ وَالْحَمْدُ ِللَّهِ‌ رَبِ‌ الْعَالَمِيْنَ‌» وبراى ايستادن دستها را بالا ببرد و در ركوع صلوات بر پيغمبر صلى الله عليه و آله بفرستد.

مكروه است در ركوع سر را بالا يا پايين ببرد ودستها را به پهلو بچسباند يا كفها را روى هم بگذارد وبين زانوها قرار دهد يا دستها را زير لباس و به بدن بچسباند يا در حال ركوع قرآن بخواند.

(مسأله 642) اگر نتواند بطور كامل خم شود، بايد بر چيزى تكيه كند وخم شود و اگر از آن

رسالة توضيح المسائل 161)


هم عاجز باشد، واجب است به آن حد اقلى كه مى‌تواند خم شود، و اگر اين مقدار نيز ممكن نباشد ركوع رابا اشاره انجام دهد وبهتر آن است كه اگر بتواند به مقدار كمى هم خم شود آن را نيز با اشاره ضميمه نمايد و اگر امر داير شود بين ركوع در حالت نشسته وايماء در حال ايستاده بعيد نيست كه مخيرباشد، ولى بنابراحتياط‍‌ واجب بايد يك نماز ايستاده با ركوع نشسته به اين معنى كه تكبيرهْ‌ً الاحرام وقرائت حمد و سوره را ايستاده انجام دهد، بعد بنشيند و ركوع نمايد و يك نماز ايستاده ديگر با ركوع اشاره‌اى بخواند و در صورت امكان اشاره بايد با سر باشد و اگر نتوانست با بستن چشم‌ها بقصدركوع و بازكردن آن‌ها با قصد سر برداشتن از ركوع باشد.

(مسأله 643) اگر نمازگزار با خلقت مادر زادى يا بعلّت حوادثى، كمرش مانند كسى كه در حال ركوع است خميده باشد در اين صورت اگر براى او ممكن است در قرائت، سپس در رفتن به ركوع، بطور كامل بايستد واجب است همين كار را انجام دهد اگرچه با كمك عصا ومانند آن باشد و اگر نتواند بطور كامل بايستد، چنان‌چه مى‌تواند به مقدار كمى خود را راست كند كه پس از آن رفتن به ركوع عرفاً صدق كند، بايد همان مقدار را انجام دهد. اگر آن مقدار را هم نمى‌تواند، بايد با اشاره سر ركوع نمايد و اگر با اشاره سر هم ممكن نباشد، بااشاره چشم ركوع را انجام دهد.

(مسأله 644) كسى كه نشسته ركوع مى‌كند، بايد به قدرى خم شود كه صورتش مقابل زانوها برسد، ولى افضل آن است بمقدارى خم شود كه كمر او صاف گردد و اگر اين كار را نتواند، به اشاره منتقل مى‌شود.

(مسأله 645) اگر ركوع را فراموش كند و به سجده رود بعد ياد آور شود چنان‌چه پيشانى را در سجده اول يا سجده دوم بر مهر نگذاشته باشد، بايد بايستد وركوع كند وبنابراحتياط‍‌ مستحبى نماز را بعد ازاتمام اعاده كند و اگر در حال سجده دوم يا بعد از آن متوجه شود، نماز باطل است.

(مسأله 646) خم شدن بايد به قصد ركوع باشد، پس اگر به قصد كار ديگرى خم شود وقصد ركوع كند مجزى نيست، بلكه بايد بايستد سپس ركوع نمايد.

(مسأله 647) در تنگى وقت وموارد ضرورت مثل بيمارى، جايز است يك بار: «سُبْحَانَ‌ اللَّهِ‌» بگويد.

(مسأله 648) اگر ركوع را فراموش كند نماز باطل است، چه از روى عمد يا از روى جهل

رسالة توضيح المسائل 162)


وفراموشى باشد. همچنين اگر در حالت قيام ركوع بجاى نياورد مثل اين‌كه نشسته ركوع كند، نيز اگردر حال ايستاده ركوع نكند، بلكه بنشيند و به ركوع رود نمازش باطل مى‌گردد. همچنين اگر ركوع رازياد نمايد، مثل اين‌كه در يك ركعت دو ركوع كند، نماز باطل است.

(مسأله 649) اگر نماز گذار ذكر ركوع را با اين‌كه مى‌داند واجب است عمداً ترك كند نمازش باطل است و اگر از روى فراموشى ياندانستن حكم باشد وهنوز سر را از ركوع بر نداشته بايدذكررا بگويد، و اگر بعد از برداشتن سر ملتفت شود، نماز صحيح است.

(مسأله 650) اگر نمازگزار در حال ذكر ركوع، طمأنينه را عمداً و با توجه به اين‌كه واجب است ترك كند، به شرطى كه قصدش گفتن ذكر واجب ركوع باشد نمازش باطل است و اگر اين كار را از روى فراموشى يا ندانستن حكم شرعى انجام دهد نمازش صحيح مى‌باشد و لازم نيست ذكر را اعاده كند اگرچه پيش از برداشتن سر از ركوع متوجه شود. همچنين اگر آرامش او به سبب قهرى مانند باد وغير آن از بين برود ودچار اضطراب شود وذكر را بگويد، نمازش صحيح است.

سجود

در هر ركعت دو سجده واجب است كه باهم ركن هستند با زياد يا كم نمودن هردو عمداً يا سهواً نماز باطل مى‌شود، ولى با زيادى وكمى يك سجده از روى سهو نماز باطل نمى‌شود، ومفهوم سجده با گذاردن پيشانى بر زمين تحقق مى‌يابد وبايد به قصد عبوديت براى خداى متعال و با خشوع وخضوع در پيشگاه مولاى حقيقى توأم شود.

در سجده چند چيز واجب است:

اول: در سجده بايد كف دو دست ودو زانو ودو انگشت بزرگ پاها را بر زمين بگذارد و واجب است كف دستهارا بر زمين بگستراند و اگر نتواند كف دستها را بر زمين بگذارد، پشت آن را چنين نمايد و چنان‌چه كفها قطع شده باشد بنابراحتياط‍‌ واجب، نزديكترين قسمت دست به كف را بر زمين بگذارد و سجود با سر انگشتان دست نيز بر پشت انگشتان بسته صحيح نيست. در سجده پيشانى فراگيرى آن واجب نيست بلكه مسماى آن كافى است نيز لازم نيست بر آنچه سجده مى‌كند جمع باشد، بلكه اعضاى آن اگرچه متفرق باشد ولى فاصله آن‌ها زياد نباشد كافى است، مثل

رسالة توضيح المسائل 163)


سجده بردانه‌هاى يك تسبيح كه از خاك ساخته شده است و در زانو نيز مسماى آن كفايت مى‌كند و بايد زانوهارا به زمين بچسپاند. نيز مى‌تواند دو انگشت پا را پشت يا رو بر زمين بگذارد، اگرچه بنابراحتياط‍‌ بايدسر آنها را بر زمين بگذارد و اگر مقدارى از آن قطع شده باشد باقيمانده آن را و اگر همه آن بريده شده ياكوتاه باشد انگشتان ديگر را و اگر تمام انگشتان بريده شده باشند، آنچه را كه از قدم پا باقى مانده است روى زمين بگذارد، البته همه اين موارد بنابراحتياط‍‌ واجب است.

(مسأله 651) بايد پيشانى را بر چيزى كه سجده بر آن صحيح است مثل زمين و مانند آن بگذارد، ولى در بقيه اعضا اين شرط‍‌ معتبر نيست.

دوم: گفتن ذكر مانند آنچه كه در ركوع گفته شد و اگر تسبيحه را اختيار كند، بايد چنين بگويد: «سُبْحَانَ‌ رَبِّى الأعْلى وَبِحَمْدِهِ‌».

سوم: آرام بودن بدن در حال ذكر مانند آنچه كه در ركوع گفته شد.

چهارم: بايد در حال ذكر مواضع سجده بر زمين باشد و چنان‌چه بعضى آن‌ها را حركت دهد بايدسكوت كند و بعداز آن‌كه آن را بر زمين گذاشت، ذكر را بگويد.

پنجم: بايد بعد از سجده اول كاملاً بنشيند وبدن آرام بگيرد، سپس به سجده دوم برود.

ششم: جاى پيشانى او از جاى ايستادن نبايد بيش از چهار انگشت بسته پايين‌تر يا بلندتر باشد بنابراين جاى سجده نبايد به صورت شيب يا بلند باشد. اما اگرشيب محل سجده آشكار نباشد، اندازه مذكور اعتبارندارد اگرچه مراعات آن احتياط‍‌ مستحبى است واين مقدار در مواضع ديگر سجده شرط‍‌ نيست.

هفتم: بايد پيشانى را بر چيز پاك بگذارد، اما ساير مواضع اگر بر چيز متنجس گذاشته شوند اشكالى ندارد، مگر آن‌كه نجاست سرايت كند كه موجب بطلان نمازمى شود.

هشتم: بايد موضع سجده سفت باشد، پس سجده بر گلى كه سفت نشده است صحيح نيست، ولى اگر نماز گزار غير آن چيزى را پيدا نكند وزمين سست باشد، بايد بدون فشار، پيشانى را روى آن بگذارد واين شرط‍‌ بنابراحتياط‍‌ واجب در بقيه مواضع سجده بايد مراعات شود و اگر جاى سست بافشار پيشانى ثابت شود، سجده برآن صحيح است.

نهم: موضع مساجد هفتگانه نبايد غصبى باشد.

رسالة توضيح المسائل 164)


دهم: بايد سجده بر زمين وگياهانى باشد كه غالباً خوراكى وپوشاكى نباشند.

يازدهم: سجود بايد بعد از راست ايستادن از ركوع باشد.

(مسأله 652) اگر از روى علم وعمد و به قصد جزئيت سجود به عنوان يكى از واجبات نماز پيشانى را بر جاى پست يا بلند بگذارد نماز باطل مى‌شود، ولى اگر به قصد زيادكردن جزء نباشد يا از روى سهو اين كار را بكند، بايد سر را از آن بردارد و بر جاى مساوى بگذارد ونماز صحيح است. اگرپيشانى را بر جاى بلند يا پستى بگذارد كه مانع صدق سجود نباشد يا بر چيزى سجده كند كه صحيح نباشد، چنان‌چه با التفات به حكم شرعى و از روى عمد باشد نماز باطل است چه به قصد جزئيت نمازباشد چه نباشد و چنان‌چه از روى سهو باشد كشيدن پيشانى به جايى كه سجده صحيح است كفايت نمى كند، بلكه بايد دوباره بايستد سپس به سجده برود چنان‌چه سجده اولى باشد و اگر سجده دومى است بايد بنشيند وبعد به سجده برود.

(مسأله 653) اگر نمازگزار پيشانى را بر زمين گذارد و مسماى سجود محقق شود ولى بى اختيار قبل از ذكر يا بعد از آن سر بردارد يك سجده حساب مى‌شود، در اين صورت اگر بتواند خود را كنترل كندبايد بنشيند وآرامش پيدا كند، سپس به سجده دوم برود، نماز او صحيح است و اگر نتواند خود راكنترل كند وبدون قصد واختيار دوباره به سجده برود، بايد سر را بلند كند و بنشيند وسجده دوم راانجام دهد، نماز خود را كامل كند و چيزى بر او نيست و اگر بى اختيار پيشانى را از سجده دوم بردارددر اين صورت نيز اگر بتواند خود را كنترل كند چنين كند و ظيفه را ادامه دهد نمازش صحيح است، چنان‌چه نتواند را كنترل كند بازهم سررا بر دارد و مى‌تواند نماز را ادامه دهد واعاده لازم نيست.

(مسأله 654) اگر نتواند سجده كامل انجام دهد، بايد به مقدارى كه ممكن است خم شود و محل سجده مثلاً مهر را بالا بياورد وپيشانى را بر آن بگذارد ومواضع ديگر را بطور طبيعى انجام دهد واگراصلاً نتواند خم شود يا مقدارى كه خم مى‌شود عرفاً سجده بر آن صدق نمى‌كند، بنابراحتياط‍‌ واجب بين نماز با اشاره سر يا چشم در صورت كه اشاره سر امكان ندارد و نمازى كه محل سجده را بالامى آورد جمع كند و اگر اين مقدار هم نتواند بهتر آن است كه با دست و مانند آن به سجده اشاره وباقلب نيت كند.

(مسأله 655) اگر در پيشانى دانه و مانند آن باشد كه مانع از سجود شود، در صورتى كه تمام

رسالة توضيح المسائل 165)


پيشانى را فرانگرفته باشد، بايد بر جاى سالم سجده كند اگر چه لازم باشد گودالى در زمين ايجاد كند تاجاى سالم پيشانى بر زمين قرار گيرد و اگر دمل تمام پيشانى را فرا گرفته باشد بايد بر چانه سجده كند، وبنابراحتياط‍‌ مستحبى دوبار نماز بخواند، يك بار با سجده بر چانه ويك بار با سجده بر يك طرف پيشانى و اگر بر چانه نتواند سجده كند، بين سجود بر يك طرف پيشانى واشاره بدل از سجود جمع كند.

(مسأله 656) مكلف مى‌تواند در حال تقيه بر فرش ومانند آن سجده كند ولازم نيست به جايى برودكه تقيه نباشد تا بتواند آزادانه نماز بخواند.

(مسأله 657) اگر قبل از ركوع ركعت بعدى يادش بيايد كه دو سجده را فراموش كرده است، بايدبرگردد وآنرا بجاى آورد آنگاه نماز را ادامه دهد و اگر در ركوع متوجه شود نماز باطل است. هم چنين اگر يك سجده را فراموش كرده باشد وپيش از ركوع يادش بيآيد، بايد برگردد وآنرا انجام بدهد، و اگر بعد از ركوع بياد آورد، بايد بعد از سلام قضاى آن سجده فراموش شده را بجاى آورد.

(مسأله 658) اگر نمازگزار در قيام خود شك كند كه آيا اين ايستادن او، ايستادن بعد از ركوع است ياايستادن بعد از دو سجده ركعت سابق است، در اين صورت بايد از حالت ايستاده برگردد و دو سجده رابجاى آورد، سپس براى ركعت جديد بايستد. اگر در حال نشستن شك كند كه يك سجده كرده يا دوسجده، بنا را بگذارد كه بعداز سجده اولى است و بايد يك سجده ديگر انجام دهد، نماز خود را ادامه دهدو چيزى بر او نيست. هم چنين اگر در حال قيام شك كند كه سجده دوم راانجام داده است يا نه، بايدبرگردد ويك سجده بجاى آورد.

(مسأله 659) اگر در حال ايستادن براى ركعت جديد شك كند كه دو سجده ركعت سابق را انجام داده يا نه، نبايد به شك خود اعتنا كند ونماز را ادامه دهد. همچنين اگر در حال تشهد ركعت دوم ياچهارم شك كند كه دو سجده را انجام داده يا نه، به شك خود اعتنا نكند.

(مسأله 660) اگر بعداز سر برداشتن از سجود، شك كند كه آيا سجده را درست انجام داده يانه و يابعد از كامل نمودن ذكر، در صحت ذكر شك نمايد، در هر دو صورت بنا را بگذارد كه صحيح انجام شده است.

(مسأله 661) هنگامى كه از ركوع راست مى‌ايستد و مى‌خواهد به سجده برود، اول تكبير

رسالة توضيح المسائل 166)


بگويد ودستها را براى آن بلند كند آنگاه دستها را اول به زمين برساند، سپس پيشانى را بر مهر و بينى راهم بر خاك بگذارد و دستها را گشوده، انگشتان را بهم بچسپاند و آنها را مقابل گوش رو به قبله قراردهد و در حال سجده بطرف بينى نگاه كند وقبل از ذكر بگويد: «اَللّهُمَّ‌ لَكَ‌ سَجَدْتُ‌ وَبِكَ‌ آمَنْتُ‌ وَلَكَ‌ أسْلَمْتُ‌ وَعَلَيْكَ‌ تَوَكَّلْتُ‌ وَأنْتَ‌ رَبِّى سَجَدَ وَجْهِى لِلَّذِى خَلَقَهُ‌ وَشَقَّ‌ سَمْعَهُ‌ وَبَصَرَهُ‌ الْحَمْدُ للَّهِ‌ رَبِّ‌ الْعَالَمِيْنَ‌ تَبَارَكَ‌ اللَّهُ‌ أحْسَنُ‌ الْخَالِقِيْنَ‌» وذكر سجود را تكرار كند و به عدد فرد ختم كند وتسبيح بگويد و بهتر آن است كه تسبيح كبرى را اختيار نمايد وآن را سه بار بلكه افضل است پنج يا هفت بار بگويد. و بر زمين بلكه بر خاك سجده كند ومحل سجده وقيام مساوى باشند، بلكه تمام مواضع باهم مساوى باشند. گفته اند كه براى حاجتهاى دنيا وآخرت مخصوصاً براى فراوانى رزق دعاكند وبگويد: «يَا خَيْرَ الْمَسْؤُولِيْنَ‌ وَيَا خَيْرَ الْمُعْطِيْن ارزُقْنِى وَارْزُقْ‌ عِيَالِى مِنْ‌ فَضْلِكَ‌ فَإنَّكَ‌ ذُوالْفَضْلِ‌ الْعَظِيْمِ‌» بين هردو سجده نيز بعد از اتمام دو سجده بر ران چپ بنشيند در حالى كه پشت پاى راست را بر باطن پاى چپ گذاشته باشد و در حال جلوس بين هردو سجده بگويد: «أسْتَغْفِرُ اللَّهَ‌ رَبِّى وَأتُوبُ‌ الَيْه» بعداز سربرداشتن از سجده اوّل تكبير بگويد وبراى رفتن به سجده دوم درحال نشسته دوباره تكبير بگويد. هم چنين بعد از سجده دومى تكبير بگويد و دستها را براى هرتكبير بلند كند و در حال نشستن دستها را بر ران پاى خود بگذارد و در حال سجده بدن خود را از زمين دورنگه دارد، نيز دستها را از بدن دور نموده مانند بال قرار دهد. در سجده صلوات بفرستد و هنگام بلند شدن اول زانوها را بلند كند، بعد دستها را وبين دو سجده بگويد: «اَللّهُمَّ‌ اغْفِرْ لِى وَارْحَمْنِى وَأَجِرْنِى وَادْفَعْ‌ عَنِّى انِّى لِمَا أنْزَلْتَ‌ الَى مِنْ‌ خَيْرٍ فَقِيْرٌ فَتَبَارَكَ‌ اللَّهُ‌ رَبُّ‌ الْعَالَمِيْنَ‌» و هنگام بلندشدن بگويد: «بَحَولِ‌ اللَّهِ‌ وَقُوَّتِهِ‌ أقُومُ‌ وَأقْعَدُ» يا بگويد: «اَللّهُمَّ‌ بِحَوْلِكَ‌ وَقُوَّتِكَ‌ أقُومُ‌ وَأقْعُدُ» و اضافه كند: «وَأرْكَعُ‌ وَأسْجُدُ» و در حال بلند شدن دستها را روى زمين باز نموده، بر آن تكيه كند وسجده را به درازا كشد وذكر وتسبيح را زياد بگويد وكفها را بر زمين بگذارد و تلاش نمايد تمام پيشانى روى خاك قرار گيرد.

مستحب است كه زن هنگام رفتن به سجود اول زانو سپس دستها را بر زمين بگذارد و دستهاى خود را مانند مردان بال قرار ندهد بلكه فرش زمين نمايد وشكم را به زمين بچسپاند واعضاى بدن خودرا جمع كند وبطور معمولى بر خيزد ومكروه است هنگام نشستن بين دو سجده يا بعد از سجود سينه پاها را بر زمين بگذارد و روى دو پاشنه خود بنشيند. نيز مكروه است براى تميزشدن محل

رسالة توضيح المسائل 167)


سجده جاى سجده را فُوت كند در صورتى كه از آن دو حرف به وجود نيايد و اگر جاى سجده را فُوت كند بنحوى كه از آن دو حرف توليد شود نماز باطل مى‌شود. نيز مكروه است بين دوسجده دستهارا اززمين برندارد يا درسجده قرآن بخواند.

(مسأله 662) احتياط‍‌ مستحب آن است كه بعد از سجده دوم در ركعت اول و سوم كه تشهدنداردبنشيند (كه آن را جلسه استراحت گويند)، سپس برخيزد.

سجده‌هاى واجب قرآن

در هر يك از چهار سوره نجم، علق، فصّلت و الم سجده يك آيه سجده است كه اگر انسان ان رابخواند يا گوش دهد بعد از تمام شدن آن آيه بايد سجده كند مگر در حال نماز باشد كه در اين صورت بايد به سجده اشاره كند وبنابراحتياط‍‌ مستحبى بعد از نماز سجده نمايد.

و در يازده مورد ديگر سجده مستحب است:

1 – سوره اعراف در كلمه: «وَ لَهُ‌ يَسْجُدُونَ‌».

2 – سوره رعد در كلمه: «بِالْغُدُوِّ وَ الْآصٰالِ‌».

3 – سوره نحل در كلمه: «مٰا يُؤْمَرُونَ‌».

4 – سوره بنى اسرائيل در كلمه: «وَ يَزِيدُهُمْ‌ خُشُوعاً».

5 – سوره مريم در كلمه: «خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا».

6 و 7 – سوره حج در كلمه: «إِنَّ‌ اللّٰهَ‌ يَفْعَلُ‌ مٰا يَشٰاءُ». ومورد ديگر در كلمه: «لَعَلَّكُمْ‌ تُفْلِحُونَ‌».

8 – سوره فرقان در كلمه: «وَ زٰادَهُمْ‌ نُفُوراً».

9 – سوره نمل در كلمه: «رَبُّ‌ الْعَرْشِ‌ الْعَظِيمِ‌».

10 – سوره ص در كلمه: «خَرَّ رٰاكِعاً وَ أَنٰابَ‌».

11 – سوره انشقاق در كلمه: «لاٰ يَسْجُدُونَ‌».

سزوار است انسان براى هر آيه‌اى كه امر به سجده مى‌كند سجده نمايد.

(مسأله 663) در سجود آيات قرآن، گفتن تكبير و تشهد وسلام نيست ولى هنگام سربرداشتن ازسجده گفتن تكبير مستحب است وبنابراحتياط‍‌ مستحب اين تكبيره ترك نشود. نيز در سجده تلاوت، طهارت از حدث وخبث، رو به قبله بودن، پاكى محل سجود وستر وصفات آن شرط‍‌

رسالة توضيح المسائل 168)


نيست، بلكه سجده برچيز غصبى كه تصرف در آن محسوب نشود صحيح است، ولى براى سجده واجب قرآن چند چيز شرط‍‌ است: نيت ومباح بودن مكان وگذاشتن اعضاى هفتگانه بر زمين و گذاشتن پيشانى برچيزى مثل مهر و مانند آن كه سجده بر آن صحيح است ومحل سجود وايستادن مساوى باشند ومستحب است كه در آن ذكرى را كه در سجود نماز واجب است بگويد.

(مسأله 664) اگر تلاوت آيه سجده تكرار شود، سجده نيز بايد تكرار شود و با برداشتن پيشانى وساير مواضع ودوباره گذاشتن آنها كفايت مى‌كند ونشستن بين دو سجده لازم نيست و اگر در بيشتر شك كند، مى‌تواند به كمتر اكتفا نمايد.

(مسأله 665) مستحب است براى هر نعمتى يا دفع هر شرى، نيزهنگام يادآورى آنها و براى كسب توفيق هر واجب ومستحبى بلكه براى هر فعل خيرى، از جمله اصلاح بين دو نفر، سجده شكر براى خداى متعال بجاى آورده شود. در اين موارد يك سجده كافى است وافضل اين است كه دو سجده باشد وفاصله بين دو سجده به اين باشد كه طرف راست صورت يا پيشانى يا هر دو را بر خاك بمالد آنگاه طرف چپ را چنين كند، سپس سجده دوم را به جاى آورد ومستحب است در سجده دو ذراع را برزمين بگستراند وسينه وشكم را به زمين بچسباند ومحل سجود را با دست مسح نمايد و بر صورت وجلو بدنش بكشد و در سجده بگويد: «شُكْراً للَّهِ‌ شُكْراً للَّه» يا صد مرتبه «شُكراً شُكْراً» يا صدمرتبه «عَفْواً عَفْواً» يا صد مرتبه «اَلْحَمْدُ للَّهِ‌ شُكْراً» وبعد از هر ده مرتبه گفتن يكى از ذكرهاى فوق، بگويد: «شُكْراً لِلْمُجِيْب» سپس بگويد: «يَا ذَا الْمَنِّ‌ الْذِى لا يَنْقَطِعُ‌ أبَداً وَلا يُحْصِيْهِ‌ غَيْرُهُ‌ عَدَداً وَيَا ذَا الْمَعْرُوفِ‌ الَّذِى لا يَنْفَدُ أبَداً يَا كَرِيْمُ‌ يَا كَرِيْمُ‌ يَا كَرِيْمُ‌» سپس دعا وتضرّع نمايدوحاجت خود را بخواهد واحتياط‍‌ آن است كه بر چيزهايى سجده نمايد كه سجده بر آنها صحيح است و بر مواضع هفتگانه نيز سجده كنند.

(مسأله 666) مستحب است سجود به قصد ذلّت در پيشگاه خداوند باشد كه از بزرگترين عبادتها است. در حديث آمده است كه نزديكترين حالت بنده به خداوند وقتى است كه در حال سجده باشد، وطولانى كردن آن مستحب است.

(مسأله 667) سجده براى غير خدا حرام است وفرقى بين معصوم عليه السلام وغير او نيست. وآنچه راكه شيعه در حرم ائمه عليهم السلام انجام مى‌دهند، بايد براى سپاسگزارى از خداوند باشد كه توفيق زيارت ائمه عليهم السلام را نصيب آنان كرده است، خداوند منّان ميان ما و ائمه عليهم السلام را در دنيا و آخرت جمع نمايد.

رسالة توضيح المسائل 169)


تشهد

تشهد واجب غير ركنى است در ركعت دوم تمام نمازها، هم چنين در ركعت سوم نماز مغرب و در ركعت چهارم نماز ظهر وعصر وعشا بايد بعد از سجده دوم انجام گيرد وبنابراحتياط‍‌ پس ازنشستن وآرام گرفتن بدن، به عربى صحيح وپشت سرهم خوانده شود، پس اگر عمداً آنرا ترك نمايدنماز باطل مى‌شود و اگر سهواً ترك كند تا وقتى كه به ركوع نرفته بايد بجا آورد وگرنه بايد بعد از نمازقضا كند.

وكيفيت آن چنين است: «أشْهَدُ أنْ‌ لا الهَ‌ الاَّ اللَّهُ‌ وَحْدَهُ‌ لا شَرِيْكَ‌ لَهُ‌ وَأشْهَدُ أنَّ‌ مُحَمّداًعَبْدُهُ‌ وَرَسُولُهُ‌، اللّهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلى مُحَمّدٍ وَآلِ‌ مُحَمَّدٍ». كسى كه از آموختن تشهد ناتوان است وديگرى هم نباشد كه به او تلقين كند، بايد مقدارى را كه شهادت بر آن صدق مى‌كند بخواند مثلاً بگويد: «أشْهَدُ أنْ‌ لا الهَ‌ الاَّ اللَّهُ‌ وَأشْهَدُ أنَّ‌ مُحَمّداً رَسُولُ‌ اللَّهِ‌» وبنابراحتياط‍‌ واجب در صورتى كه از اين مقدار نيز عاجز باشد، ترجمه آن را بگويد و اگر اين را هم نتوانست به مقدار آن ذكر بگويد.

(مسأله 668) اگر در ركعت سوم قبل از ركوع متوجه شود كه تشهد را نخوانده است، بايد بنشيند و تشهد را بخواند، سپس براى تسبيحات ركعت سوم برخيزد و اگر در ركوع ركعت سوم متوجه شود، بايد بعد از تمام شدن نماز تشهد را قضا نمايد، نيز دو سجده سهو انجام دهد.

(مسأله 669) اگر نمازگزار بعد از سجده دوم در حال نشستن يا در حال بلندشدن شك كند كه تشهد خوانده است يا نه، بايد آن را بخواند، ولى اگر درحال ايستاده شك كند كه تشهد را انجام داده است يانه، بنارا براين بگذارد كه تشهد را خوانده است و اگر در حال سلام دادن شك كند به شك خوداعتنا ننمايد و اگر بعد از فراغ از تشهد يا جزئى از آن، در صحت آن شك كند، بنا را بر صحيح بودن بگذارد.

(مسأله 670) در حال تشهد نشستن روى كف پا مكروه است، بلكه مستحب است كه روى پاى راست را بر كف پاى چپ بگذارد و پيش از تشهد بگويد: «اَلْحَمْدُ للَّهِ‌» يا بگويد: «بِسْمِ‌ اللَّهِ‌ وَبِاللَّهِ‌ وَالْحَمْدُ للَّهِ‌ وَخَيْرُ الأسْمَاءِ للَّهِ‌» يا بگويد: «الأسْمَاءُ الْحُسْنى كُلُّهَا للَّهِ‌» ودستها را بر رانها با انگشتان بسته بگذارد و به دامان خود نگاه كند و در تشهد اول بعد از صلوات بگويد: «وَتَقَبَّل شَفَاعَتَهُ‌ وَارْفَعْ‌ دَرَجَتَهُ‌»، نيز هفت بار «سُبْحَانَ‌ اللَّهِ‌» بگويد وبلند شود و در حال بلندشدن بگويد: «بِحَولِ‌ اللَّهِ‌ وَقُوَّتِهِ‌ أقُومُ‌ وَأقْعُدُ». براى زن مستحب است كه رانها را بخودش بچسباند وزانوها را از زمين بلند كند.

رسالة توضيح المسائل 170)


سلام نماز

آخرين جزء واجب هر نماز سلام است كه با آن از نماز خارج مى‌شود. سلام دو عبارت دارد:

اول: «اَلسَّلامُ‌ عَلَيْنَا وَعَلى عِبَادِ اللَّهِ‌ الصَّالِحِيْنَ‌».

دوم: «اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكُمْ‌» بهتر آن ست كه جمله: «وَرَحْمَةُ‌ اللَّهِ‌ وَبَرَكَاتُهُ‌» را اضافه كند و بنابر اظهر سلام واجب، همان اولى است نه دومّى، لذا نمازگزار با سلام اولى از نماز خارج مى‌شود اگرچه احتياط‍‌ اين است كه دومّى را هم ضميمه نمايد، ولى گفتن: «اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكَ‌ أيَّهَا النَّبِى وَرَحْمَةُ‌ اللَّه وَبَرَكَاتُهُ‌» مستحب است.

(مسأله 671) واجب است كلمات سلام را به عربى صحيح درحالى كه نشسته است بگويد وبنابراحتياط‍‌ واجب بدن آرام باشد وحكم كسى كه از سلام ناتوان است مثل ناتوان از تشهّد است.

(مسأله 672) اگر پيش از سلام حدثى از نمازگزار سر بزند يا مبطلات نماز را از روى عمد بلكه اگر ازروى سهو مرتكب شود نماز باطل مى‌شود، ولى اگر سلام را فراموش كند و كارى كه صورت نماز را بهم مى‌زند (مانند پشت به قبله كردن) انجام دهد، ظاهراً نماز او صحيح است، اگرچه اعاده آن بنابراحتياط‍‌ استحبابى بهتر است. اگر دو سجده را فراموش كند وسلام دهد، در صورتى كه از او كارى كه صورت نماز را بهم مى‌زند چه عمداً چه سهواً سر بزند بايد نماز را اعاده نمايد و اگر چنين نباشد، بايد دو سجده را بجاى آورد وتشهد وسلام بدهد وآنگاه دو سجده سهو براى زيادى سلام، بجاى آورد ونماز صحيح است.

(مسأله 673) اگر نمازگزار در دادن سلام شك كند، چنان‌چه مدت زيادى گذشته وموالات قطع شده باشد، هم چنين اگر شك او بعد از صدور آنچه را كه نماز را باطل مى‌كند باشد حتى اگر سهواً، سلام واجب نيست، ولى در غير اين دو صورت، بايد سلام را بگويد ونماز صحيح است. همچنين اگر شك او دراول تعقيبات باشد، بايد سلام را بگويد واعاده نماز لازم نيست.

(مسأله 674) مستحب است در حال سلام بر ران چپ بنشيند وروى پاى راست را بر كف پاى چپ بگذارد ودستها را بر ران قراردهد ومكروه است كه زانوها را در بغل بگيرد.

ترتيب

افعال واجزاى نماز همان گونه كه در مسائل قبلى گفته شد بايد به ترتيب انجام شود و اگر

رسالة توضيح المسائل 171)


ترتيب مراعات نشود، چنان‌چه از روى عمد والتفات باشد نماز باطل است و اگر از روى سهو وجهل به حكم باشد، در اين صورت اگر ركنى را بر ركن ديگرى مقدّم كند نماز باطل است، ولى اگر ركنى را بر غيرركن مقدم بدارد مانند اين‌كه ركوع را قبل از قرائت انجام دهد و محل آن گذشته باشد، نماز صحيح است و اگرغيرركن را بر ركن مقدم بدارد يا غير ركن را بر غير ركن ديگرى مقدم كند، بايد به نحوى بخواندكه ترتيب مراعات شود.

موالات

موالات در افعال نماز واجب است. موالات بمعناى فاصله نينداختن بين اجزاء نماز است بنحوى كه از صورت نماز نزد اهل شرع خارج نشود و اگر عمداً يا سهواً موالات حفظ‍‌ نشود نماز باطل مى‌شود، ولى طول دادن ركوع وسجود وخواندن سوره‌هاى بزرگ ضررى به نماز نمى‌رساند.

اما موالات به معناى پشت سرهم بودن اجزاى نماز بنابراظهر واجب نيست چه عمدى باشد چه سهوى.

قنوت

در همه نمازهاى واجب ومستحب، بعد از قرائت وقبل از ركوع ركعت دوم مستحب است نمازگزار قنوت بخواند و در نماز شفع احتياط‍‌ آن است كه به رجاى مطلوبيت، قنوت بخواند ودرنمازهايى كه بايد بلند خوانده شود خصوصاً در نمازهاى صبح، مغرب، جمعه و وتر استحباب آن مؤكدشده است. نماز جمعه دو قنوت دارد يكى قبل از ركوع ركعت اول وديگرى بعد از ركوع ركعت دوم. نماز عيد فطر وقربان در ركعت اول پنج قنوت و در ركعت دوم چهار قنوت دارد. نماز آيات دوقنوت دارد يكى قبل از ركوع پنجم در ركعت اول وديگرى قبل از ركوع پنجم در ركعت دوم، بلكه مستحب است در نماز آيات پنج قنوت باشد كه هر كدام پيش از هر ركوع زوج باشد. در نماز وترقنوت قبل از ركوع انجام مى‌شود و مستحب است بعد از قنوت اين دعاى حضرت موسى بن جعفر عليه السلام رابخواند: «هَذَا مَقَامُ‌ مَنْ‌ حَسَنَاتُهُ‌ نِعْمَةٌ‌ مِنْكَ‌ وَشُكْرُهُ‌ ضَعِيْفٌ‌ وَذَنْبُهُ‌ عَظِيْمٌ‌ وَلَيْسَ‌ لِذلِكَ‌ الاَّرِفْقُكَ‌ وَرَحْمَتُكُ‌ فَإنَّكَ‌ قُلْتَ‌ فِى كِتَابِكَ‌ الْمُنْزَلِ‌ عَلى نَبِيِّكَ‌ الْمُرْسَلِ‌ صلى الله عليه و آله كَانُوا قَلِيْلاً مِنَ‌ اللَّيْلِ‌ مَا يَهْجَعُونَ‌ وَبِالأسْحَارِهُمْ‌ يَسْتَغْفِرُونَ‌ طَالَ‌ وَاللَّهِ‌ هُجُوعِى وَقَلَّ‌ قِيَامِى وَهَذَا السَّحَرُ وَأنَاأسْتَغْفِرُكَ‌ لِذُنُوبِى اسْتَغْفَارَ مَنْ‌ لا يَمْلِكُ‌ لِنَفْسِهِ‌ ضَرّاً وَلا نَفْعاً وَلا

رسالة توضيح المسائل 172)


مَوْتاً وَلا حَيَاةً‌ وَلا نُشُوراً».

همچنين در قنوت قبل از ركوع نماز وتر دعاى فرج را بخواند: «لا الهَ‌ الاّ اللَّهُ‌ الْحَلِيْمُ‌ الْكَرِيْمُ‌، لا الهَ‌ الاّ اللَّهُ‌ الْعَلِى الْعَظِيْمُ‌، سُبْحَانَ‌ اللَّهِ‌ رَبِّ‌ السَّموَاتِ‌ السَّبْعِ‌ وَرَبِّ‌ الأرَضِيْنَ‌ السَّبْعِ‌ وَمَا فِيْهِنَ‌ وَمَا بَيْنَهُنَّ‌ وَرَبِّ‌ الْعَرْشِ‌ الْعَظِيْمِ‌ وَالْحَمْدُ للَّهِ‌ رَبِّ‌ الْعَالَمِيْنَ‌» و براى چهل مؤمن زنده يا مرده دعاكند وهفتاد بار بگويد: «أسْتَغْفِرُ اللَّهَ‌ رَبِّى وَأتُوبُ‌ الَيْهِ‌» و هفت مرتبه بگويد: «أسْتَغْفِرُ اللَّهَ‌ الَّذى لااِلهَ‌ الاّ هُوَ الْحَى الْقَيُّومُ‌ ذُو الْجَلالِ‌ وَالاِكْرَام لِجَمِيْعِ‌ ظُلْمِى وَجُرْمِى وَاِسْرَافِى عَلى نَفْسِى وَأتُوبُ‌ الَيْه» وهفت مرتبه بگويد: «هذَا مَقَامُ‌ الْعَائِذِ بِكَ‌ مِنَ‌ النَّار» وباز بگويد: «رَبِّ‌ أسَأْتُ‌ وَظَلَمْتُ‌ نَفْسِى وَبِئْسَ‌ مَا صَنَعْتُ‌ وَهذِى يَدى جَزَاءً بِمَا كَسَبْتُ‌ وَهذِى رَقَبَتِى خَاضِعَةٌ‌ لِمَاأتَيْتُ‌ وَهَا أنَا ذَا بَيْنَ‌ يَدَيْكَ‌ فَخُذْ لِنَفْسِكَ‌ عَنْ‌ نَفْسِى الرِّضَا حَتَّى تَرْضى لَكَ‌ الْعُتْبى لا أعُودُ» و سيصد مرتبه بگويد: «اَلْعَفْو» وبگويد: «رَبِّ‌ اغْفِرْلِى وَارْحَمْنِى وَتُبْ‌ عَلَى انَّكَ‌ أنْتَ‌ التَّوّابُ‌ الرَّحِيْمُ‌».

(مسأله 675) در قنوت كلام مخصوصى معتبر نيست بلكه آنچه از ذكر ودعا وحمد وثناء بگويدكافى است و اگر يك يا سه يا پنج بار «سُبْحَانَ‌ اللَّهِ‌» بگويد كافى است، ولى آنچه از معصومان عليهم السلام وارد شده بگويد بهتر است.

(مسأله 676) مستحب است پيش از قنوت تكبير بگويد و براى گفتن آن دستها را بلند كند و دوباره پايين بياورد سپس مقابل صورت قرار دهد.

(مسأله 677) مستحب است امام ومأموم وفرادى قنوت را بلند بخواند، ولى بر مأموم مكروه است كه امام صداى او را بشنود.

(مسأله 678) اگر قنوت را فراموش كند وپيش از آن‌كه به اندازه ركوع خم شود يادش بيايد، مستحب است بايستد وآنرا بخواند و اگر در ركوع يادش بيايد، مستحب است بعد از ركوع قضا كند و اگر درسجده يادش آمد، مستحب است بعد از سلام آن را در حالى كه رو به قبله نشسته قضا نمايد. همچنين اگر در حال رفتن به سجده و قبل از گذاشتن سر روى مُهر يادش بيايد قضاى آنرا بنابر احتياط‍‌ بجاى آورد، ولى اگر قنوت را عمداً در محلش يا بعد از ركوع كه يادش آمد ترك كند قضا ندارد.

(مسأله 679) ظاهراً قنوت با دعاى غلط‍‌ يا به زبان غيرعربى تحقق پيدا نمى‌كند اگرچه به صحت نماز ضررى نمى‌رساند.

رسالة توضيح المسائل 173)


تعقيب

تعقيب يعنى مشغول شدن به دعا و ذكر. مستحب است بعداز سلام دادن نماز، سه بار تكبير به همان كيفتى كه گفته شد بگويد و بهتر است تسبيح حضرت زهرا عليها السلام يعنى 34 بار اللَّه اكبر و 33 بار الحمدللَّه و 33 بارسبحان اللَّه گفته شود، نيز سوره حمد وآيهْ‌ً الكرسى وآيه «شهد الله» وآيه الملك وغير اينها خوانده شود، كه در جاى خودش ذكر شده است.

نماز جمعه

أحكام نماز جمعه:

اول: نماز جمعه مثل نماز صبح دو ركعت است وقبل از آن ايراد دو خطبه واجب است، بدين صورت كه امام مى‌ايستد و در خطبه اول حمد وثناى خدا را به جا مى‌آورد ومردم را به تقواى الهى سفارش مى‌كند وسوره‌اى از قرآن را مى‌خواند سپس كمى مى‌نشيند و در خطبه دوم خدا را حمد وثنا مى‌گويد و بر پيامبر صلى الله عليه و آله وائمه عليهم السلام صلوات مى‌فرستد وبراى مؤمنين ومؤمنات مغفرت طلب مى‌كند.

دوم: در خطبه‌ها به جُز قرائت قرآن، عربى شرط‍‌ نيست و اگر مأمومين زبان عربى نمى‌دانند، بايد امام آنها را به زبان خودشان موعظه نمايد.

سوم: نماز جمعه واجب تخييرى است و نمازگزار در روز جمعه با فراهم شدن شرايطى كه بيان خواهد شد، مخيرّ است بين نماز ظهر ونماز جمعه و اگر نماز جمعه با شرايطش اقامه شود از نماز ظهركفايت مى‌كند.

چهارم: واجب شدن نماز جمعه چند شرط‍‌ دارد:

1 – داخل شدن وقت، كه مانند نماز ظهراز زوال آفتاب تا وقتى است كه سايه مساوى شاخص شود.

2 – جمع شدن پنج نفر كه امام يكى آنها باشد.

3 – امام جمعه بايد شرايط‍‌ امامت را داشته باشد كه در نماز جماعت خواهدآمد.

پنجم: صحيح بودن نماز جمعه نيز چند شرط‍‌ دارد:

1 – بايد به جماعت خوانده شود و اگر امام را در ركوع درك كند كافى است و اگر در قيام

رسالة توضيح المسائل 174)


ركعت دوم امام برسد، يك ركعت را با او به جماعت وركعت دوم را خودبجا آورد.

2 – مسافت بين دو نمازجمعه كمتر از يك فرسخ نباشد وگرنه هر دو باطل مى‌شوند اگر باهم شروع كنند، ولى اگر يكى زودتر از ديگرى شروع كند اگرچه به اندازه تكبيرهْ‌ً الاحرام باشد آن نماز، صحيح وديگرى باطل خواهد بود. البته اگر يكى از دو نماز فاقد شرط‍‌ صحت باشد مانع از اقامه ديگرى نمى شود حتى اگر در يك زمان يا بعد از آن باشد. اما اگر نمازگزاران هر نماز جمعه از نماز جمعه ديگرخبر نداشته باشند يا از روى غفلت وفراموشى در كمتر از يك فرسخ باهم شروع كنند، هر دو نمازصحيح است.

3 – دو خطبه پيش از نماز خوانده شود.

ششم: اگر در شهرى نماز جمعه با شرايط‍‌ برپا شود، حضور در آن واجب تعيينى نيست بلكه انتخاب آن افضل از نماز ظهر است.

هفتم: در وجوب حضور در نماز جمعه چند چيز معتبر است:

1 – مرد باشد، بنابراين حضور زنان واجب نيست.

2 – بنده كسى نباشد.

3 – مسافر نباشد چه اقامه ده روز كرده چه نكرده باشد.

4 – حضور كور و بيمار واجب نيست.

5 – بر پير مرد واجب نيست.

6 – فاصله او تا نماز جمعه بيش از دو فرسخ نباشد وحرجى نيز براو نباشد، بلكه حضوردرهواى بارانى چنان‌چه حرجى نباشد، بعيد نيست كه رفتن به نماز جمعه واجب نباشد.

هشتم: بهتر آن است كه بعد از زوال از شهرى كه نماز جمعه با شرايط‍‌ اقامه مى‌شود سفر نكند.

نهم: هنگام خطبه، صحبت كردن جايز نيست وبنابراحتياط‍‌ واجب، كسى كه آن را مى‌فهمد بايدگوش دهد.

دهم: هرگاه خريد وفروش در وقت نماز جمعه مانع از حضور در آن باشد بنابراحتياط‍‌ مستحبى آن را ترك كند.

يازدهم: مى‌توان خطبه‌ها را بر زوال مقدم داشت، ولى نماز بايد بعد از زوال خوانده شود.

رسالة توضيح المسائل 175)


دوازدهم: امام هنگام خطبه‌ها بايد بايستد.

سيزدهم: كسى كه خطبه‌ها را مى‌خواند بايد نماز جمعه را نيز او بخواند وجايز نيست كه خطبه هارا كسى بخواند ونماز را كسى ديگر اقامه كند.

مبطلات نماز

چند چيز نماز را باطل مي‌كند كه عبارتند از:

اول: آن‌كه اگر در اثناى نماز، عمداً يا سهواً چيزى كه وضو يا غسل را باطل مى‌كند پيش آيد مانندصادر شدن باد، بول و غايط‍‌، منى و حتى مس ميّت نماز را باطل مى‌كند، البته اگر دراثناى نماز مسّ‌ ميّت سهواً قبل از سلام پيش آيد، نمازصحيح است. حكم كسى كه نمى‌تواند از بيرون آمدن بول وغايط‍‌ خوددارى كند ومستحاضه مستثنى است چنان كه در محل خودش گفته شد.

دوم: آن‌كه تمام بدن عمداً از قبله منحرف شود، حتى اگر به سرعت بجاى خود برگردد نماز باطل مى‌شود و اگر از روى غفلت وفراموشى باشد وميزان انحراف بحدّى باشد كه به سمت چپ يا راست رو كرده باشد و در وقت يادش بيايد بايد نماز را اعاده كند و اگر كمتر از مقدار مذكور منحرف شده باشد اعاده ندارد و اگر بعد از وقت يادش بيايد قضا ندارد.

وهمچنين اگر فقط‍‌ صورت را به چپ وراست يا به پشت بچرخاند، ولى بدن رو به قبله باشد، تمام احكامى كه بيان شد جارى است، يعنى اگر عمدى باشد باطل است و اگر سهوى باشد چنان‌چه درخارج از وقت يادش بيايد، قضا ندارد. اگر در وقت بفهمد بايد اعاده كند، اما اگر انحراف صورت، كمتر از آن باشد در داخل وقت اعاده و در خارج وقت قضا ندارد، ولى كارى مكروه انجام داده است.

سوم: آن‌كه مكلف در نماز كارى بكند كه صورت نماز بهم بخورد مانند رقص وكف زدن، خياطى كردن وبافتن به مقدار قابل توجه، چه عمداً باشد چه سهواً، ولى حركت دست واشاره با آن وخم شدن براى برداشتن چيزى از زمين وراه رفتن به سويى درصورت كه از قبله منحرف نشود، وكشتن مار وعقرب وبرداشتن بچه وشيردادن به نحوى كه صورت نماز را از بين نبرد اشكالى ندارد.

(مسأله 680) اگر در بين نماز، نماز ديگرى را بجا آورد، ظاهراً نماز اول باطل است. امّا نماز دوم راكه شروع كرده اگر سهواً باشد ويا نافله صحيح است و اگر فريضه نيز باشد ظاهراً صحيح است.

رسالة توضيح المسائل 176)


اگر سهواً در بين نماز واجب، فريضه ديگر را شروع كند اگر پيش از رفتن به ركوع يادش بيايد، نماز اول را تمام كند مگر اين‌كه وقت نماز دوم تنگ باشد، كه در اين صورت نماز دوم را تمام كند واگربعد از رفتن به ركوع يادش بيايد، نماز دوم را تمام كند مگر اين‌كه وقت نماز اول تنگ باشد كه در اين صورت دومى را رها كند و اولى را از سر بگيرد.

(مسأله 681) اگر در بين نماز فعل كثير انجام دهد يا مدت طولانى ساكت بماند وبعد شك كند كه صورت نماز بهم خورده يا موالات فوت شده، بايد نماز را قطع كرده دوباره بخواند وبنابراحتياط‍‌ استحبابى آنرا تمام كند ودوباره اعاده نمايد.

چهارم: آن‌كه عمداً صحبت كند اگرچه يك حرف بگويد وفرقى نمى‌كند بين آن‌كه معنى داشته باشد يا نداشته باشد، چون معيار صدق عنوان تكلّم است.

(مسأله 682) سرفه وفُوت كردن وآروغ زدن وآه كشيدن در نماز اشكالى ندارد و اگر بگويد: آه يا «آه از گناهانم»، ومنظورش شكايت نزد خدا باشد، اشكال ندارد والاّ نماز باطل است.

(مسأله 683) سخن گفتن عمدى كه مبطل نماز است؛ فرقى نمى‌كند شنونده‌اى باشد يا نباشد، مضطرباشد يا نباشد، ولى اگر سهواً سخن بگويد حتى اگر تصور كند كه نماز تمام شده اشكال ندارد.

(مسأله 684) ذكر ودعا وقرآن خواندن در تمام حالات نماز اشكال ندارد، نيز دعا به چيزى كه حرام است ظاهراً نمازرا باطل نمى‌كند اگرچه احتياط‍‌ بر اعاده است.

(مسأله 685) اگر كلامى كه در نماز مى‌گويد، ذكر يا دعا يا مناجات ومخاطبش خدا باشد اشكالى ندارد مثل اين‌كه بگويد: «اِغْفِرْلِى يَا رَبّ‌» يا: «غَفَرَ اللَّهُ‌ لأبِى». ولى اگر بگويد: «غَفَرَ اللَّهُ‌ لَكَ‌» يعنى خدا تو را به بخشد، نمازش باطل مى‌شود اگرچه دعا است ولى مخاطب غير خدا مى‌باشد.

(مسأله 686) اگر كسى عطسه كند، نمازگزار به او بگويد: «يَرْحَمَكَ‌ الله» يا: «يَرْحَمْكُمُ‌ اللَّه» نمازش باطل مى‌شود.

(مسأله 687) اگر نماز گزار به ديگرى سلام كند نماز باطل مى‌شود، ولى اگر ديگرى به نمازگزار سلام كند بايد جواب بدهد و اگر جواب ندهد نماز صحيح است ولى گناهكار است.

(مسأله 688) بايد جواب سلام مانند سلام باشد؛ پس اگر بگويد: «سَلامٌ‌ عَلَيْكُمْ‌» بايد در

رسالة توضيح المسائل 177)


جواب همان را بگويد، بلكه بايد در تعريف وتنكير ومفرد و جمع، مثل هم باشد، و اگر بگويد: «عَلَيْكَ‌ السَّلامُ‌» بنابراظهر بايد در جواب: «عَلَيْكَ‌ السَّلامُ‌» بگويد، ولى در غير نماز، مستحب است پاسخ بهترى دهد، يعنى در جواب بگويد: «سَلامٌ‌ عَلَيْكُم» يا: «عَلَيْكُمُ‌ السَّلامُ‌» و «وَرَحْمَةُ‌ اللَّهِ‌ وَبَرَكَاتُهُ‌» را ضميمه نمايد.

(مسأله 689) اگر با لحن سلام كند در صورتى كه سلام، بر آن صادق باشد، نمازگزار مى‌تواند با همان لحن يا با لفظ‍‌ صحيح همانند آن جواب دهد.

(مسأله 690) اگر سلام كننده بچه مميزيا زن باشد، جواب آن ظاهراً واجب است.

(مسأله 691) بنابراحتياط‍‌ واجب، بايد جواب سلام به گونه‌اى باشد كه طرف آن را بشنود مگر آن‌كه كر يا به سرعت دور شود يا دور باشد كه در اين صورت اولى آن است كه جواب را بطور معمولى بدهد.

(مسأله 692) اگر به جاى سلام بگويد: «خدا صبح تورا به خيركند» جواب آن واجب نيست اگرچه احتياط‍‌ واولى آن است كه جواب بدهد و اگر درحال نماز بخواهد جواب دهد، بنابراحتياط‍‌ واجب، بايد به قصد دعا جواب دهد به گونه‌اى كه مخاطبش خدا باشد مثلاً بگويد: «اَللّهُمَّ‌ صَبِّحْهُ‌ بِالْخَيْرِ» يعنى: خداياصبح او را به خير بگردان.

(مسأله 693) سلام كردن بر نمازگزار مكروه است.

(مسأله 694) اگر كسى بر گروهى سلام كند جواب يك نفراز آنها كافى است و اگر سلام بر جماعتى باشد كه يكى از آنها نماز مى‌خواند وديگرى پاسخ دهد، بر نمازگزار جايز نيست جواب بدهد، ولى اگرجواب دهنده بچه مميز باشد كفايت نمى‌كند، بنابر اظهر نمازگزار پاسخ سلام را بدهد.

(مسأله 695) اگر برفردى كه بين دو نفر مردد است سلام كند، بر هيچ كدام جواب واجب نيست چه هر دو در نماز باشند چه نباشند.

(مسأله 696) اگر دو نفر همزمان به يكديگر سلام كنند، بايد هر دو جواب ديگرى رابدهند.

(مسأله 697) جواب كسى كه ازروى مسخره ياشوخى سلام مى‌كند، واجب نيست.

(مسأله 698) اگر گفت: «سَلامٌ‌ عَلى الْمُصَلِّى»، بدون «عَلَيْكُم»، بايد او مثل آن جواب دهد.

(مسأله 699) اگر نمازگزار شك كند كه به چه كيفيتى به او سلام شد، مى‌تواند به يكى از

رسالة توضيح المسائل 178)


چهار عبارت متعارف جواب سلام را بدهد.

(مسأله 700) واجب است جواب سلام را فوراً بگويد و اگر عصياناً يا از روى فراموشى به تأخير اندازد تا از حالت جواب سلام خارج گردد، ديگر جواب آن واجب نيست و اگر در صدق پاسخ آن، شك كند جواب واجب نيست، ولى بر كسى كه در حال نماز نباشد، اگر شك كند، بنابراحتياط‍‌ مستحبى جواب بدهد، ولى كسى كه در نماز است، جايز نيست جواب دهد، اگر گفتيم قطع نماز حرام است والاّ مانعى ندارد، ولى اگر جواب داد بايد نماز را اعاده نمايد.

(مسأله 701) اگر نمازگزار براى دفع ضرر از خود يا غير خود، ناچار به حرف زدن شود، نمازش باطل مى‌شود.

(مسأله 702) اگردرنماز ذكر يا دعا يا قرآن بدون قصد قربت بخواند تا اين‌كه چيزى را به ديگرى بفهماند، نماز باطل نمى‌شود، ولى اگر آن را بدون قصد ذكر ودعا وقرآن يا به قصد معناى ديگرى يابدون هيچ قصدى بر زبانش جارى نمايد، نمازش باطل مى‌شود.

پنجم: آن‌كه عمداً خنده را با صدا و قهقهه توأم كند، ولى اگر سهوى باشد يا لبخند بزند مانعى ندارد.

(مسأله 703) اگر براى جلوگيرى از صداى خنده حالش تغيير كند و رنگش سرخ گردد نمازش باطل نيست وبنابراحتياط‍‌ مستحب آن را تمام كند واعاده نمايد.

ششم: آن‌كه نمازگزار با صدا گريه كند اما اگر بدون صدا اشك او جارى شود نماز باطل نمى گردد و اگر انگيزه گريه وى شخصى باشد مثل گريه بر بستگان يا بر امردنيوى نمازباطل مى‌شود. نمازگزار بايد به نماز خود توجه داشته باشد اگرچه ناچار به گريه شود و از كنترل خارج گردد. بنابراين اگر بدون صدا يا براى ترس از خدا يابراى شوق به رضوان الهى يابخاطر ذلت درمقابل حضرت حق – اگرچه براى انجام حاجت دنيوى – گريه كند مانعى ندارد، وهمچنين اگرگريه برسيد الشهدا عليه السلام براى امرآخرتى يا گريه نمازگزار بر اثر غفلت يا سهو از نماز باشد مانعى ندارد.

هفتم: خوردن وآشاميدن در نماز – اگرچه كم باشد – چنان‌چه صورت نماز را بهم بزند و اگر چنين نباشد در بطلان نماز اشكال است وبلعيدن شكرِآب شده در دهان و باقيمانده غذا، مانعى ندارد واگرسهواً بخورد يا بياشامد بطورى كه صورت نماز از بين برود نماز باطل است وگرنه مانعى

رسالة توضيح المسائل 179)


ندارد.

(مسأله 704) اگر در حال خواندن دعاى نمازِ وترتشنه شود وبخواهد فردا روزه بگيرد وصبح هم نزديك باشد و آب نزديك او قرار داشته باشد، مى‌تواند راه برود وآب بخورد و بجاى خودش برگردد ونماز را تمام كند، بلكه بعيد نيست اگر در حالت ديگرى غير از دعا باشد يا نماز مستحبى ديگرى بخواند بتواند چنين كند، ولى نمى‌تواند از نوشيدن به خوردن تجاوز نمايد، اما چنان‌چه نماز وتر به نذر واجب شده باشد، اين كارها جايز نيست.

هشتم: آن‌كه دستها را به قصد اين‌كه جزء نماز است، عمداً و اختياراً روى هم بگذارد، ولى اگر به عنوان آن‌كه واجب است به قصد خضوع وتأدب و عبوديت اين كار را بكند، شكى نيست كه حرام است اما نماز باطل نمى‌شود وبنابراحتياط‍‌ مستحبى نماز را تمام، سپس اعاده كند، ولى اگر سهواً يا از روى تقيه يا براى غرضى مثل خاراندن بدن باشد مانعى ندارد.

نهم: آن‌كه عمداً و به قصد اين‌كه جزء نماز است بعد از حمد «آمين» بگويد، چه آهسته وچه بلندبگويد، ولى اگر اشتباهاً يا به قصد دعا يا از روى تقيه بگويد مانعى ندارد، اگرچه گاهى از روى تقيه گفتن آن، لازم وترك آن گناه است.

(مسأله 705) اگر بعد از سلام، شك كند كه در بين نماز حدثى از او سر زده است يا كارى كه نماز راباطل مى‌كند انجام داده يانه، بنا را بگذارد كه چنين نشده است.

(مسأله 706) اگر بداند كه اختياراً خوابيده وشك كند كه نماز را تمام كرده، سپس خوابيده يا ازروى غفلت در بين نماز خوابش برده است، بنارا برصحت نماز بگذارد، ولى اگر احتمال دهد كه عمداً وبراى ابطال نماز خوابيده است، ظاهراً بايد نماز را اعاده كند. همچنين اگر بداند كه خواب بر او غلبه نموده ولى نمى‌داند بين نماز خوابيده است يا بعد از آن، بايد نماز را اعاده كند، در صورتى كه خود رادرحال سجود ببيند وشك كند كه سجده نماز است يا سجده شكر.

(مسأله 707) بعيد نيست كه قطع نماز واجب، درحال اختيار جايز باشد، ولى بنابراحتياط‍‌ آن رابدون ضرورت دنيوى يا دينى قطع نكند، مانند حفظ‍‌ مال يا گرفتن بنده فرارى، يا بدهكار يا چارپاى فرارى، بلكه هر غرضى كه به آن اهميت دهد دينى يا دنيوى باشد اگرچه ترك آن ضررى نداشته باشد. بنابراين اگر در مسجدى نماز مى‌خواند و در بين نماز بفهمد مسجد نجس شده مى‌تواند نماز را قطع ومسجد را تطهير نمايد. قطع نماز مستحبى اگرچه به نذر، واجب شده باشد جايز

رسالة توضيح المسائل 180)


است، ولى بنابراحتياط‍‌ مستحبى آن را قطع نكند.

(مسأله 708) اگر قطع نماز، واجب باشد وقطع نكند، نمازش صحيح ولى گناهكاراست.

(مسأله 709) انجام دادن كارهاى زير در حال نماز مكروه است: صورت را به مقدار كمى بچرخاند، به جاى ديگرى نگاه كند، با دست با محاسن وسر وانگشتان خود بازى نمايد، دو سوره را باهم بخواند، جاى سجده را فُوت كند، در حال نماز آب دهان يا آب بينى بيندازد، انگشتها را داخل هم نمايد و به صدا درآورد، اظهار خستگى كند، خميازه بكشد، از بول وغايط‍‌ وباد معده خوددارى كند، در حال كسالت وسنگينى نماز بخواند، پاها را بهم به چسباند، كفش وجوراب تنگ بپوشد، با خود فكر كند، به خط‍‌ قرآن يا كتاب يا به نقش ونگار انگشتر نگاه كند، دستها را بر قسمت بالاى ران بگذارد و مكروهات ديگرى كه در كتب مفصّل فقهى آمده است.

صلوات بر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله

هر وقت انسان اسم مبارك حضرت رسول صلى الله عليه و آله يا لقب يا كنيه او را بگويد يا بشنود اگرچه درنماز باشد مستحب است صلوات بفرستد.

(مسأله 710) هرگاه اسم آن حضرت تكرار شود مستحب است صلوات نيز تكرار گرددواگردرتشهد نماز باشد به آن صلواتى كه جزء آن است اكتفا نكند.

(مسأله 711) ظاهراً استحباب صلوات فورى است وكيفيت مخصوصى در آن شرط‍‌ نيست ولى بايدكلمه «آلِه» در صلوات آورده شود.

نماز آيات

نماز آيات، بر هر مكلّفى غير زن حائض ونفساء در وقت گرفتگى خورشيد و ماه اگرچه كم باشد، هنگام زلزله – بنابراحتياط‍‌ واجب – وپديده‌هاى آسمانى كه نوعاً موجب اضطراب و وحشت مردم مى‌شوند مانند: بادهاى سياه، سرخ و زرد، تاريكى شديد، رعد وبرق و آتشِ‌ كه در فضا پيدا مى‌شود، وامثال آنهاواجب مى‌شود. امّا با حوادث زمينى مانند: سيل، آتشفشان، بادهاى شديد وامثال آنها كه عادتاًسبب ترس مردم مى‌شوند واجب نمى‌شود، اگرچه احتياطاً بهتر است نماز آيات خواند شود.

رسالة توضيح المسائل 181)


(مسأله 712) در وجوب نماز آيات براى گرفتگى آفتاب، ماه وزلزله ترس معتبر نيست، بنابراين اگريكى از آنها رُخ دهد اگرچه ترسى براى نوع مردم پيش نيايد، نماز آيات واجب مى‌شود، ولى براى وجوب نماز، در حوادث آسمانى، ترس نوع مردم معتبر است، اما اگر براى عامه مردم ترس آور نباشد اگرچه بعضى از مردم بترسند، نماز آيات واجب نيست.

وقت نماز آيات

مكلف مى‌تواند از وقتى كه خورشيد يا ماه شروع به گرفتن مى‌كند تا اين‌كه كاملاً باز شود نماز آيات را بخواند، ولى بهتر است از ابتداى گرفتگى بخواند و جايز نيست آنقدر تأخير اندازد كه فقط‍‌ يك ركعت را در وقت درك كند و اگر عمداً يا از روى عذر تأخير انداخت بايد فوراً آن را بخواند واگركمتر از يك ركعت را در وقت درك كند بايد نيت ادا وقضا نكند، ولى اگر زمان گرفتگى به مقدار نمازنباشد، در وجوب نماز اشكال است ولى احتياط‍‌ ترك نشود.

اما وقت نماز در حوادث آسمانى از زمان شروع آن تا وقتى‌كه ادامه پيدا مى‌كند خواهد بود، اگروقت آن كافى بود لازم نيست فوراً نماز را بخواند و اگر اهمال نمود تا وقت آن گذشت قضا واجب است. اگر زمان حوادث آسمانى به اندازه‌اى باشد كه گنجايش نماز را ندارد، نماز واجب نيست. درزلزله، بنابراحتياط‍‌ واجب، بلافاصله بايد نماز را بخواند و اگر مكلف عمداً يا از روى عُذر، نماز را به تأخير اندازد بنحوى كه صدق نكند در پى زلزله نماز را مى‌خواند، بنابراحتياط‍‌ واجب، بايد به قصدمافى الذمه بجا آورد ونيت ادا وقضا نكند.

(مسأله 713) هرگاه زمان حوادث آسمانى ترس آور، به مقدار نماز باشد ومكلف آنرا نخواند و وقت آن بگذرد، قضاى آن واجب خواهد شد، چه از روى عمد و توجه به زمان آن، فوت شود وچه از روى فراموشى يا غفلت وچه از روى جهل باشد.

(مسأله 714) اگر حوادث آسمانى ترس آور، در شهرى ومنطقه‌اى اتفاق بيفتد، فقط‍‌ مردم همان شهرومنطقه بايد نماز آيات بخوانند، و اگر وحشت آن به نوع مردم شهرهاى مجاور برسد، بر آنها نيز نمازآيات واجب مى‌شود.

(مسأله 715) اگر كسوف يا خسوف كامل نباشد ومكلف در حين وقوع خسوف وكسوف به آن جاهل باشد، در اين صورت قضاى نماز بر او واجب نيست.

رسالة توضيح المسائل 182)


(مسأله 716) اگر در وقت نماز يوميه خورشيد بگيرد، چنان‌چه براى هر دو نماز وقت دارد، مخيراست كه هر كدام را اول بخواند و اگر وقت يكى تنگ بود، بايد اول آن را بخواند و اگر وقت هردو تنگ باشد، بايد اول نماز يوميه را بخواند و اگر يكى را شروع كند ومعلوم شود كه وقت ديگرى تنگ است وبترسد كه اگر تمام كند ديگرى قضا شود، بايد آن را قطع كند ونماز ديگر را بخواند و چنان‌چه نمازآيات را قطع كند، مى‌تواند بعد از خواندن نماز يوميه آن را از جايى كه قطع كرده ادامه دهد، البته درصورتى كه خللى غير از فاصله انداختن نماز يوميه نباشد.

(مسأله 717) اگر بترسد كه وقت فضيلت نماز يوميه فوت مى‌شود، مى‌تواند نماز آيات را قطع كندوبعداً از محل قطع شده ادامه دهد.

دستور نماز آيات

نماز آيات دو ركعت است وهر ركعت پنج ركوع دارد ودستور آن اين است كه: نمازگزار بعد ازنيت، تكبيرهْ‌ً الاحرام مى‌گويد وسپس حمد ويك سوره مى‌خواند و به ركوع مى‌رود، سپس سر از ركوع برمى دارد، دوباره حمد ويك سوره مى‌خواند و به ركوع مى‌رود تا پنج ركوع را تمام كند وبعد ازبلندشدن از ركوع پنجم دو سجده بجا مى‌آورد و بر مى‌خيزد و ركعت دوم را هم مثل ركعت اول بجا مى‌آورد و تشهد و سلام مى‌دهد.

(مسأله 718) در نماز آيات جايز است كه يك سوره را پنج قسمت كند بطورى كه يك آيه يا بيشتر ازآن را بخواند – وكمتر از يك آيه بنابراحتياط‍‌ واجب جايز نيست – سپس به ركوع برود وآنگاه سربردارد وبدون اين‌كه حمد را بخواند، قسمت دوم از همان سوره را خوانده، به ركوع برود وهمين طور تاپيش از ركوع پنجم سوره را حتى اگر چند آيه باقى مانده باشد تمام نمايد وبعد از ركوع پنجم، دو سجده كندوركعت دوم را نيز مثل ركعت اول بجا آورد وبعد از سجده دوم تشهد بخواند وسلام دهد. نمازگزارمى تواند يك ركعت را به روشى وركعت دوم را به روش ديگر بخواند، همچنان كه مى‌تواند در يك ركعت دو سوره بخواند، ولى اگر سوره اولى تمام شد براى ركوع بعدى بايد حمد را همراه سوره نيزبخواند وقبل از ركوع پنجم سوره دوم نيز بايد تمام شود چه همان سوره اولى را تكرار كند وچه سوره ديگرى را بخواند. پس بايد در روش دوم چند چيز ملاحظه شود:

رسالة توضيح المسائل 183)


1 – بنابراحتياط‍‌ واجب نبايد براى هر ركوع كمتر از يك آيه خوانده شود.

2 – بايد در هر ركعت كمتر از يك سوره خوانده نشود.

3 – هرگاه مثلاً سوره را در ركوع دوم تمام كرد، بايد براى ركوع بعدى حمد را همراه سوره نيزبخواند.

4 – بايد قبل از ركوع پنجم سوره را تمام كند اگرچه سوره دومى يا سومى باشد.

(مسأله 719) اگر در عدد ركعات نماز آيات شك كند نماز باطل است و اگر در عدد ركوع آن شك كند، بنا را بر كمتر بگذارد مگر آن‌كه شك در عدد ركوع به شك در عدد ركعات برگردد، مثل آن‌كه شك كند كه ركوع پنجم ركعت اول است يا ركوع ششم ركعت دوم است كه در اين صورت نماز باطل مى‌شود.

(مسأله 720) ركوع‌هاى نماز آيات ركن هستند كه با زياد وكم شدن آن عمداً وسهواً نماز باطل مى‌شود وچيزهايى كه در نماز يوميه، واجب ومستحب بود در نماز آيات نيز چنين است، يعنى احكام سهو وشك در محل وبعد از تجاوز محل نيز جارى است وشرائط‍‌ عامه از قبيل ستر، رو به قبله بودن، طهارت از حدث ونجاست وغير اينها در نماز آيات معتبر است.

(مسأله 721) مستحب است پيش از هر ركوع زوج قنوت بخواند ومى تواند به قنوت در ركوع پنجم ودهم يا فقط‍‌ در دهم اكتفا كند. همچنين مستحب است كه براى هر ركوع وسر برداشتن از آن تكبيربگويد مگر بعد از ركوع پنجم ودهم كه مستحب است بگويد:» سَمِعَ‌ اللَّهُ‌ لِمَنْ‌ حَمِدَه «.

(مسأله 722) مستحب است نماز آيات به جماعت خوانده شود، چه ادا باشد چه قضا وچه تمام خورشيد يا ماه گرفته باشد يانه ومانند نماز يوميه فقط‍‌ قرائت از مأموم ساقط‍‌ است و اگردر ركوع اول از ركعت اول يا ركوع اول ركعت دوم به امام برسد نماز صحيح است، ولى اگر به ركوع دوم يا بيشتر امام برسد، صحت آن اشكال دارد.

(مسأله 723) مستحب است نماز كسوف را تا بازشدن كامل آن طول دهد و اگر قبل از آن تمام شود، در جاى خود بنشيند ودعا كند يا نماز را دوباره بخواند. اگر طول دادن آن براى مأمومين مشكل باشد امام آن را مختصر كند ومستحب است سوره‌هاى طولانى مانند يس، نور، كهف وحجر خوانده شود و در هر قيام سوره را كامل كند وركوع وسجود را به اندازه قرائت

رسالة توضيح المسائل 184)


طولانى نمايد و بنابر اصح قرائت را در شب يا روز بلند بخواند حتى در گرفتگى آفتاب ومستحب است در زير آسمان يا درمسجد نماز را بخواند.

(مسأله 724) كسوف و خسوف و مانند آن، با علم وشهادت دو مرد عادل بلكه بنابر اظهر به شهادت يك مرد ثقه ثابت مى‌شود وگفته اختر شناسان اثرى ندارد اگر موجب يقين يا اطمينان نشود.

(مسأله 725) اگر چيزهايى كه نماز آيات براى آنها واجب شده متعدد شود، بايد براى هر يك از آنهايك نماز آيات بخواند و اگر نوع آن مختلف باشد مانند كسوف وزلزله، بنابراحتياط‍‌ مستحب آن را نيزتعيين نمايد.

نماز قضا

نمازهاى يوميه‌اى كه در وقتش از روى عمد يا سهو يا جهل يا اين‌كه تمام وقت خواب مانده، فوت شود بايد قضا نمايد. همچنين نمازهايى را كه بخاطر ترك عمدى جزء و شرط‍‌ يا اركان، باطل، انجام شده، بايد قضا كرد.

اما در چند حالت قضا ندارد: نمازهايى كه در حال ديوانگى يا كودكى يا بيهوشى كه از ناحيه خودش نباشد يا كافر اصلى درحال كفر يا زن در حال حيض ونفاس كه تمام وقت را فراگرفته باشد. امانمازهايى كه در حال ارتداد فوت شده، بايد بعد از توبه اگرچه فطرى باشد قضا كند، نيز اگر كسى خودرا بيهوش كند، بايد نمازها را قضانمايد.

(مسأله 726) اگر در هنگام نماز، بچه، بالغ شود وديوانه وبيهوش، هوشيار شوند، واجب است نمازرا بجا آورند حتى اگر يك ركعتِ‌ آن را درك كنند و اگر ترك كنند، قضاى آن واجب است. اگرحائض ونفسا به مقدار نماز وغسل در وقت پاك شوند، بايد نماز را ادا كنند و اگر فوت شود قضا واجب مى‌شود و اگر به خاطر بيمارى يا عذر ديگرى نتواند غسل كند، بايد تيمم نمايد ونماز را بجا آورد. اگر وقت غسل تنگ باشد، بنابراحتياط‍‌ واجب، بايد نماز را با تيمم بخواند، ولى اگر نماز را بجا نياوردقضا واجب نيست.

(مسأله 727) اگر ديوانگى يا بيهوشى به مقدار وقتى باقى مانده كه ممكن است فقط‍‌ نماز را بجا آورد، عارض شود وتا آخر وقت ادامه پيدا كند در صورتى كه قبل از آن مى‌توانست شرايط‍‌

رسالة توضيح المسائل 185)


را تحصيل نمايد؛ قضاى آن واجب است. ولى قضا بر حائض ونفسا وقتى واجب مى‌شود كه بعد از وقت به مقدار نمازوطهارت از حدث، فرصت داشته باشد.

(مسأله 728) مخالف، وقتى شيعه شود، آنچه را قبلاً ترك كرده يابر خلاف مذهب خودش انجام داده درصورتى كه طبق مذهب حقه نبوده، بايد قضا نمايد، چه از اول مخالف بوده يا بعداً از مخالفان شده باشد و اگر طبق مذهب حقه بوده بعيد نيست كه قضا واجب نباشد وفرقى بين مخالف اصلى وغير او نيست.

(مسأله 729) آدم مست نمازهايى را كه از او فوت شده بايد قضا كند چه اختيارى باشد چه نباشد، چه از حلال مست شده باشد وچه از حرام.

(مسأله 730) قضاى نمازهاى واجب غير يوميه به جز نماز عيد فطر وقربان واجب است. نيز بنابراحتياط‍‌، واجب است قضاى نماز مستحبى كه در وقت معينى نذرشده است.

(مسأله 731) خواندن نماز قضا در هر وقت از شبانه روز و در حضر وسفر جايز است. اگر نمازشكسته فوت شده باشد بايد به همان شكلِ‌ شكسته قضا نمايد اگرچه الآن مسافر نيست و اگر نماز تمام فوت شده باشد بايد تمام قضا نمايد اگرچه الآن در سفر باشد و اگر در قسمتى از وقت، حاضر ودرقسمتى مسافر بوده است، آنچه را كه در آخر وقت بر او واجب بوده قضا نمايد.

(مسأله 732) اگر نماز مسافر در مكه ومدينه وكربلا وكوفه كه نمازگزار بين شكسته وتمام مخيراست فوت شود، در قضا نيز مخير است اگرچه احتياط‍‌ آن است كه قصرقضا كند.

(مسأله 733) مستحب است نافله‌هاى يوميه ومانند آن را قضا كند، ولى آنچه در حال بيمارى فوت شده، قضاى آن تأكيد نشده است و اگر از قضاى آن ناتوان شود، براى هر دو ركعت يك مد صدقه بدهد و اگر نتوانست، براى نمازهاى شب يك مد وبراى نمازهاى روز، يك مد بدهد.

(مسأله 734) در قضاى نمازهاى غير يوميه ترتيب معتبر نيست نه بين نماز غير يوميه ونه بين آن ونمازهاى يوميه، اما ترتيب در نمازهاى يوميه فقط‍‌ در نمازهايى كه در يك روز بر يكديگر مرتبندمثل ظهر وعصر يا مغرب وعشا لازم است مراعات شود، يعنى اول ظهر را بخواند بعد عصر را، بنابراين اگر بخواهد قضاى نمازهاى صبح وظهر وعشا را بجا آورد، ترتيب بين آنها لازم نيست. همچنين اگر بخواهد نماز يك سال را قضا كند، مى‌تواند به ترتيب، نمازها را روز به روز بخواند ومى تواند اول نمازهاى صبح را وبعد نمازهاى ظهر وبعد نمازهاى عصر وبعد نمازهاى مغرب وبعدنمازهاى عشا را بخواند ومى

رسالة توضيح المسائل 186)


تواند نمازهاى ظهر وعصر يك سال را باهم بخواند وبعد نمازهاى مغرب وعشاى يك سال را بخواند، بنابراين ترتيب در قضا معتبر نمى‌باشد چه ترتيب را بداند چه نداند.

(مسأله 735) اگر بداند يكى از نمازهاى پنجگانه فوت شده، مى‌تواند نماز صبح ومغرب ويك نمازچهار ركعتى را به قصد مافى الذمه كه بين ظهر وعصر وعشا مردد است بخواند. اگر مسافر باشد مى‌تواندنماز مغرب ويك دو ركعتى به قصد مافى الذمه از چهار نماز بخواند و اگر نداند كه مسافر بوده يا نه، مى‌تواند يك نماز دو ركعتى به قصد مافى الذمه از چهار نماز ويك چهار ركعتى به قصد مافى الذمه از سه نماز به همراه نماز مغرب بخواند. نمازى كه مردد است، در همه فرضها بين بلند وآهسته خواندن مخيراست.

(مسأله 736) اگر بداند دو نماز از نمازهاى پنجگانه يك روز فوت شده، بايد چهار نماز بخواند: نمازصبح ويك چهار ركعتى مردد بين ظهر وعصر ويك مغرب ويك چهار ركعتى مردد بين عصر وعشا. اگر بداند مسافر بوده است، يك دو ركعتى مردد بين صبح وظهر وعصر ويك مغرب ويك دو ركعتى ديگر مردد بين ظهر وعصر وعشا بخواند و اگر نداند كه مسافر بوده يا نه، بايد پنج نماز بخواند، يك دو ركعتى مردد بين صبح وظهر وعصر، يك چهار ركعتى مردد بين ظهر وعصر، يك مغرب ويك دو ركعتى مردد بين ظهر وعصر وعشا ويك چهار ركعتى مردد بين عصروعشا.

(مسأله 737) اگر بداند سه نماز از نمازهاى پنجگانه فوت شده، بايد پنج نماز بخواند و اگر بداند كه در سفر فوت شده، چهار نماز بخواند: يك دو ركعتى مردد بين صبح وظهر ويك دو ركعتى مردد بين ظهر وعصر وبعد مغرب ويك دو ركعتى مردد بين عصر وعشا. اگر بداند چهار نماز فوت شده، بايدپنج نماز تمام و پنج نماز شكسته بخواند وبقيه احتمالات نيز از آنچه گفته شد معلوم مى‌گردد. معياراين است كه نمازگزار، علم پيدا كند كه آنچه بر عهده‌اش بوده انجام داده است اگرچه به نحو ترديد باشد.

(مسأله 738) اگر شك كند كه يك نماز واجب يا چند نماز از او فوت شده يا نه، قضا واجب نيست. ولى اگر بداند كه فوت شده ومردد باشد بين كم وزياد مثل دو وچهار، مى‌تواند به كمتر اكتفا كند، اگرچه احتياط‍‌ مستحب تكرار است تا به فراغ ذمه علم پيداكند.

(مسأله 739) كسى كه نماز قضا دارد نبايد در خواندن آن كوتاهى كند، ولى واجب نيست

رسالة توضيح المسائل 187)


فوراً آن رابجا آورد.

(مسأله 740) واجب نيست نماز قضا را بر ادا مقدم كند، بنابراين مكلف مى‌تواند نماز ادا را بخوانداگرچه نماز قضاى همان روز بر ذمه‌اش باشد، بلكه مستحب است تقديم نماز ادا اگر زمان فضيلت آن فوت مى‌شود وگرنه تقديم نماز قضا مستحب ومطابق احتياط‍‌ خواهد بود، مخصوصاً اگر قضاى همان روز باشد؛ بلكه مستحب است اگر از روى غفلت مشغول نماز ادايى شود به قضا عدول نمايد.

(مسأله 741) بنابراقوى جايز است كسى كه نماز قضا دارد نماز مستحبى بخواند.

(مسأله 742) جايز بلكه مستحب است نماز قضا را با جماعت بخواند چه نماز امام ادا باشد چه قضا، نيز لازم نيست امام ومأموم يك نماز را بخوانند.

(مسأله 743) كسى كه عذر دارد واجب است نماز قضا را تا رفع آن، در صورتى كه مى‌داند، برطرف مى‌شود به تأخير بيندازد، ولى اگر بداند بلكه احتمال دهد كه تا آخر عمر عذرش برطرف نمى‌شود، مى‌تواند نماز قضا را بخواند، ولى اگر قضاكرد، بعد عذر بر طرف شد در صورتى كه خلل وارد شده درنماز از مواردى است كه جاهل معذور نباشد، اعاده واجب است و اگر نه واجب نيست.

(مسأله 744) اگر بخواهد در يك مجلس چند نماز قضا بخواند، براى اولى اذان واقامه بگويدوبراى بقيه اقامه كافى است وسقوط‍‌ اذان بنابراظهر رخصت1 است.

(مسأله 745) مستحب است بچه‌ها را به نماز خواندن وقضاى آن ونافله بلكه تمام عبادات تمرين دهند وبنابراقوى عبادات آنان مشروع است، بنابراين اگر در اثناى وقت، بالغ شود ونماز خوانده باشدمجزى است.

(مسأله 746) بر ولى طفل واجب است كه او را از آنچه برايش خطر دارد حفظ‍‌ كند، نيز واجب است از هر چيزى كه در شرع مكروه دانسته شده ولو براى طفل مانند: زنا، لواط‍‌، شرب خمر، سخن چينى وامثال آن منع نمايد. حفظ‍‌ نمودن آنها از خوردن ونوشيدن نجس ومتنجس درصورتى كه ضررى نداشته باشد بنابراظهر جايز است خصوصاً در متنجس يا نجاستى كه از


 

(1)) <page number=”187″ /> – رخصت: يعنى اجازه دادهياند كه نخوانى ولى مييتوانى بخوانى.<br /><nl />

 

رسالة توضيح المسائل 188)


خودش يا از كودك ديگر باشد، نيز ظاهراً پوشاندن لباس ابريشم وطلابافت بر آنها جايز است.

(مسأله 747) بر پسر بزرگتر واجب است بعد از مرگ پدر روزه ونمازهايى را كه پدر به خاطر عذربلكه بنابراظهرمطلقاً چه به خاطر عذر و چه بدون عذر، عمداً فوت نموده است؛ قضا نمايد و بنابر اظهرچه پدر، از قضاى آن ناتوان بوده است يانه و بنابر اظهر مادر، حكم پدر را دارد، يعنى نمازهايى كه از اوفوت شده ولو در سفر باشد، قضاى آن بر پسر بزرگ واجب است ولى نمازهايى كه در حال حيض ومرض فوت شده، قضاى آنها بر او واجب نيست.

(مسأله 748) اگر پسر بزرگتر هنگام مرگ پدر ومادر، كودك يا ديوانه باشد، بايد بعد از بلوغ وعاقل شدن قضا كند.

(مسأله 749) اگر پسر بزرگتر متعدد باشند مثل آن‌كه دو پسر از دو همسرش در يك وقت متولدشوند، به طور وجوب كفايى بر آنها قضا واجب است چه آنچه كه فوت شده قابل قسمت باشد – مثل اين‌كه متعدّد باشد – وچه نباشد.

(مسأله 750) اگر پسر بزرگتر، بين دو يا بيشتر مشتبه شود، احتياط‍‌ اولى آن است كه بطور وجوب كفايى عمل نمايند.

(مسأله 751) بر ولى ميّت قضاى چيزهاى كه بر ميّت از طريق اجير شدن و غير آن واجب شده، ولى انجام نداده، واجب نيست.

(مسأله 752) قضاى عبادت‌هاى ميّت بر ولى او حتّى اگر ممنوع الارث شده باشد، واجب محسوب مى‌شود ولى بعيد نيست كه بر غير او كه ممنوع الارث نيست واجب باشد.

(مسأله 753) اگربعد از مرگ پدر، پسر بزرگتر نيز بميرد، لازم نيست از اموالى كه از او به جاى مانده اجرت قضاهاى پدر، خارج شود، نيز بر پسر دوم چيزى واجب نيست.

(مسأله 754) اگر كسى داوطلبانه نمازهاى ميّت را بخواند، تكليف از ولى او ساقط‍‌ مى‌شود واگرولى يا وصى، فردى را از مال ميّت اجير كنند و او تكليف را انجام ندهد، ذمه ولى مشغول مى‌ماند.

(مسأله 755) اگر شك كند كه از ميت چيزى فوت شده يا نه، قضا واجب نيست و اگر در مقدار آن شك كند، مى‌تواند بر كمتر اكتفا كند.

(مسأله 756) اگر ميت ولى نداشته باشد، اقوى آن است كه واجب نيست از اصل تركه ميت

رسالة توضيح المسائل 189)


چيزى به عنوان قضا پرداخته شود، اگرچه قضاكردن نسبت به ورثه‌اى كه قاصر نباشند احتياط‍‌ مستحب است.

(مسأله 757) مقصود از پسر بزرگ اين است كه از نظر سنى كسى از او بزرگتر نباشد اگرچه كسى باشد كه از او زودتر بالغ شده يا نطفه‌اش زودتر بسته شده است.

(مسأله 758) قضا نمودن تكاليف ميّت تا وقتى كه به حد اهمال نرسد، واجب فورى نيست.

(مسأله 759) ولى ميّت، بايد در احكام شك، سهو، اجزا و شرايط‍‌ نماز، به تكليف خود اجتهاداً ياتقليداً عمل نمايد مگر آن‌كه نظر ميّت اجتهاداً وتقليداً مطابق احتياط‍‌ باشد، بنابراين، اگر ميت سوره را واجب بداند اما ولى آن را واجب نداند در اين صورت ولى بايد سوره را بخواند تا به برى شدن ذمّه ميت علم پيدا كند.

(مسأله 760) اگر پس از رسيدن وقت نماز، پدر فوت كند، چنان‌چه فوت او بعد از گذشت مدتى باشد كه براى نماز وطهارت كافى است، بر ولى او قضا واجب خواهد شد.

نماز استيجارى

نايب شدن از افراد زنده در واجبات، اگرچه ناتوان باشند جايز نيست مگر در حج، آن هم درصورتى كه او مستطيع و ناتوان باشد و اميدى به اين‌كه خودش حج را در آينده انجام دهد ندارد، در اين صورت اجير گرفتن براى او واجب است. نيز نيابت از زنده‌ها در مثل حج مستحبى و زيارت قبر پيغمبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام بلكه در تمام مستحبات به قصد رجا جايز است. هم چنين نايب شدن ازمرده‌ها در واجبات و مستحبات جايز است و مى‌توان ثواب عمل واجب يا مستحب را به افراد زنده يامرده هديه نمود.

(مسأله 761) جايز است شخصى اجير شود تا نماز وعبادات فردى را كه مرده به جاى آورد تا ذمه او برى شود وفرقى نمى‌كند كه نايب، وصى يا ولى يا وارث يا اجنبى باشد.

(مسأله 762) اجير بايد عاقل، مؤمن و بالغ بوده، به احكام قضاى عبادت آگاه باشد وبايد عمل عبادى را از طرف ميت براى تقرّب به خدا انجام دهد.

(مسأله 763) هر يك از مرد وزن مى‌توانند اجير يكديگر شوند، اما در بلند يا آهسته خواندن نمازبايد به تكليف خود عمل نمايند، بنابراين مرد در نمازى كه جهرى است بلند مى‌خواند اگرچه

رسالة توضيح المسائل 190)


از طرف زن نيابت كند و زن آهسته مى‌خواند حتى اگر از طرف مرد اجير شده باشد.

(مسأله 764) صاحبان عذر، مانند كسى كه از قيام يا از طهارت خبثى ناتوان است يا وضوى جبيره‌اى مى‌گيرد يا پى درپى از او بول خارج مى‌شود يا با تيمم نماز مى‌خواند؛ جايز نيست كه اجيرشوند مگر آن‌كه فرد ديگرى نباشد، بلكه حتى اگر صاحب عذر خودشان هم داوطلبانه انجام دهدصحيح نخواهد بود و اگر براى اجير عذرى پديد آيد بايد تا برطرف شدن آن صبر كند.

(مسأله 765) اگر براى اجير شكى يا سهوى پديد آيد، بايد به اجتهاد خود يا به فتواى مرجع تقليدخود عمل كند و اگر در اجاره شرطى شده باشد، بايد طبق شرط‍‌ عمل نمايد، بنابراين اگر با اجير شرط‍‌ شود كه در صورتى كه شكى يا سهوى پيش آيد، بايد اعاده نمايد، بايد به اين شرط‍‌ عمل كند. همچنين در ساير افعال نماز كه با شرط‍‌، اجير شده باشد بايد طبق آن شرط‍‌ عمل نمايد، اما اگر بدون شرط‍‌ اجيرشود، بايد طبق اجتهاد خويش يا طبق نظر مرجع تقليد خود عمل كند.

(مسأله 766) اگر در اجاره شرط‍‌ شود كه اجير خودش عمل را انجام دهد، او نمى‌تواند كس ديگررا اجير نمايد يا فرد ديگرى نمى‌تواند داوطلبانه عمل را انجام دهد، ولى اگر در اجاره شرطى نبودمى تواند فرد ديگرى را اجير كند با همان قيمتى كه خود را اجير نموده است اما به كمتر از آن نمى تواند به كسى ديگر بدهد مگر آن‌كه قسمتى از عمل را خودش انجام داده باشد يا جنس اجرت فرق كند.

(مسأله 767) اگر مستأجر مدت معيّنى را براى اجير معين كند ولى اجير همه عمل يا بعض آن را دروقت معين بجا نياورد، جايز نيست كه بعداً آن را بجا آورد مگر با اجازه مستأجر و اگر بدون اجازه آن را بجا آورد، اجرت المثل يا اجرت مسمّا را مستحق نمى‌شود.

(مسأله 768) اگر اجاره بخاطر غبن ومانند آن فسخ شود يا پس از انجام دادن كار معلوم شود كه اجاره باطل بوده است، اجير مستحق اجرت المثل است.

(مسأله 769) اگر كيفيت عمل در اجاره از جهت مستحبات تعيين نشود، بايد به طور متعارف انجام دهد.

(مسأله 770) اگر اجير بعضى از مستحباتى را كه در اجاره بيان شده فراموش كند، به همان نسبت ازاجرت كسر مى‌شود.

(مسأله 771) هرگاه عمل بين اقل واكثر مردد شود؛ مى‌توان اقل را انجام داد و اگر بين دو

رسالة توضيح المسائل 191)


چيزمتباين مردد شود، بايد احتياطاً هر دو را انجام دهد.

(مسأله 772) اجير بايد منوب عنه را ولو اجمالاً تعيين نمايد، مثل اين‌كه بگويد: آن كسى كه پول اجرت را از او گرفته است.

(مسأله 773) اگر بعد از عقد اجاره، فرد ديگرى با انجام دادن عمل ذمه ميت را برى كند چنان‌چه مدّتى نگذشته باشد كه اجير مى‌توانست در اين مدّت عمل را انجام بدهد اجاره فسخ مى‌شود، و الاّ اگر مدت زمانى گذشته باشد كه اجير مى‌توانست در آن مدت عمل را انجام دهد، مستحق اجرت المثل خواهدبود. ولى اگر اجاره بر ذات عمل واقع شود، در صورتى كه عمل بعد از فراغ ذمه ميت مشروعيت داشته باشد، اجاره فسخ نمى‌شود و واجب است كه اجير عمل را بر طبق اجاره انجام دهد.

(مسأله 774) اجير مى‌تواند نمازهاى استيجارى را به جماعت بخواند چه اين‌كه خودش امام باشد يااينكه به كسى ديگرى اقتدا كند ولى در صورتى كه اجير امام باشد، بايد نمازهاى كه به نيّت ميّت انجام مى‌دهد از روى احتياط‍‌ نباشد و الّا جماعت باطل است.

(مسأله 775) اگر اجير قبل از انجام دادن عمل بميرد، در صورتى كه شرط‍‌ شده باشد خودش اين كار را انجام دهد، اگر زمانى كه مى‌توانست اجير عمل را انجام دهد نگذشته باشد، اجاره باطل است و وارث بايد اجرت مسمى را به تركه برگرداند و اگر چنين زمانى گذشته باشد، بايد اجرت مثل را بپردازند اگرچه از اجرت مسمى بيشتر باشد. اگر شرط‍‌ نشده باشد كه خودش آن كار را انجام دهد، وارث بايد از تركه ميت، اجير ديگرى بگيرد و اگر تركه نداشت بر وارث چيزى نخواهد بود ولى ذمه ميت مشغول خواهد ماند.

(مسأله 776) كسى كه نماز يا روزه بر ذمه دارد، وقتى نشانه‌هاى مرگ را مى‌بيند، بايد به قضاى آنهاعجله كند، بلكه كسى كه مطمئن به امتثال آن در آينده نباشد بايد در انجام دادن قضاى آن عجله كند. اگر به مردم بدهكار است ياز كات و خمس و رد مظالم بر ذمه دارد، بايد در انجام دادن آن عجله كند و تأخير آن اگرچه بداند زنده مى‌ماند جايز نيست و اگر ناتوان شد وتركه دارد، بايد به يك فرد مطمئن وصيت نمايد واين ديون از اصل تركه خارج مى‌شود اگرچه وصيت نكرده باشد.

(مسأله 777) اگر كسى براى يك ماه نماز، مثلاً اجير شود، وشك كند كه نمازها شكسته

رسالة توضيح المسائل 192)


است ياتمام و نتواند استعلام كند، بايد احتياطاً جمع بخواند. همچنين اگر خود را براى نمازى اجير نمايد وشك كند كه آن نماز صبح بوده يا نماز ظهر، بايد هر دو را انجام دهد.

(مسأله 778) اگر معلوم شود چند نماز از ميت فوت شده است، اما ندانند كه قبل از مرگش انجام داده است يا نه، در اين صورت بايد براى قضاى آنها از طرف ميّت اجير بگيرند.

(مسأله 779) هرگاه براى نماز چهار ركعتى از زوال تا غروب در روز معينى اجير شود وآن را تأخيربيندازد تا اين‌كه بيشتر از چهار ركعت فرصت نداشته ونماز عصر را نيز نخوانده باشد، بايد نماز عصررا بخواند و مستأجر مى‌تواند اجاره را فسخ واجرت را مطالبه كند ومى تواند اجاره را فسخ نكندودرخواست اجرت المثل كند اگرچه از اجرتِ‌ مسمى بيشتر باشد.

(مسأله 780) عدالت اجير در خبردادن به اين‌كه عمل را انجام داده، بنابراحتياط‍‌ مستحب معتبراست، بلكه ظاهراً اگر در خبردادن مورد اطمينان باشد، كافى است.

نماز جماعت

مستحب مؤكد است نمازهاى واجب خصوصاً نمازهاى يوميه را به جماعت بخوانند و در نمازصبح، مغرب وعشا بيشتر سفارش شده، وبراى آن ثواب عظيمى ذكر شده است. روايات بسيارى با مفاهيم والايى در ترغيب به جماعت و مذمت ترك آن وارد شده است. اين مضامين در بيشتر مستحبات ديگر ديده نشده است زيرا نماز جماعت از مهمترين شعائر اسلامى است.

(مسأله 781) اگر شرايط‍‌ وجوب در نماز جمعه وعيدين باشد جماعت در آن‌ها واجب است زيرا، شرط‍‌ صحّت آن‌ها نيز به جماعت خواندن است. در غير اين صورت جماعت بالاصاله واجب نيست، البته گاهى به دلايل ديگر واجب مى‌شود مثل اين‌كه نذر كرده است نماز را به جماعت بخواند يا اين‌كه وقت نماز تنگ است و فقط‍‌ مى‌تواند با اقتداء يك ركعت را بخواند يا اين‌كه قرائت را ياد نگرفته است باآن‌كه مى‌توانسته ياد بگيرد.

(مسأله 782) مشهور آن است كه جماعت در نافله‌هاى اصلى چه شبانه چه روزانه مشروع نيست اگرچه به نذر ومانند آن واجب گردد، اما اين كلام خالى از اشكال نيست. البته جماعت در نماز عيدفطر وقربان با اين‌كه شرايط‍‌ وجوب آن موجود نيست مشروع است، همچنين در نماز استسقاء.

(مسأله 783) اگر امام جماعت نماز يوميه را به صورت ادا يا قضا مى‌خواند، نمازگزار مى

رسالة توضيح المسائل 193)


تواندهركدام از نمازهاى يوميّه را به صورتِ‌ ادا يا قضا به او اقتدا كند، ولى نماز يوميه را نمى‌شود به كسى كه نماز آيات يا عيد ومانند آن را مى‌خواند اقتدا كرد. همچنين نماز عيد، ميت، آيات يا استسقا را نمى‌شود به كسى كه نماز يوميه مى‌خواند اقتدا نمود وبايد در اقتدا از جهت نوع يكسان باشد، ولى مى‌شود نماز خورشيد گرفتگى (كسوف) را به كسى كه نماز زلزله يا حوادث آسمانى مى‌خواند اقتداكرد، نيز در نماز يوميه نمى‌شود به كسى كه نماز طواف مى‌خواند اقتدا نمود وهمين طور عكس آن هم جايز نيست، ولى مى‌شود نماز طواف را به كسى كه نماز طواف مى‌خواند اقتدا نمود.

(مسأله 784) كسى كه نماز واجب ادايى را مى‌خواند، نمى‌تواند به كسى كه همان نماز را از باب احتياط‍‌ چه وجوبى چه استحبابى مى‌خواند اقتدا كند، نيز نماز قضاى احتياطى را نمى‌شود به كسى كه نماز فريضه مى‌خواند اقتدا نمود. همچنين نماز قضاى مشكوك را نمى‌شود به كسى كه او نيز قضاى مشكوك مى‌خواند اقتدا كرد، چه سبب شك هر دو يكى باشد چه مختلف باشد. پس هرگاه هردو ازيك آب وضو بگيرند و نماز بخوانند و بعد شك كنند كه آب پاك بوده يا نه و بخواهند احتياط‍‌ كنند، اقتدا به يكديگر جايز نيست. كسى كه نماز فريضه را يا ركعت احتياطى را مى‌خواند، نمى‌تواند، به كسى كه همانند او ركعت احتياطى را به جاى مى‌آورد اقتدا نمايد، اگرچه امام و مأموم هر دو بين ركعت سوم وچهارم شك كنند.

(مسأله 785) جماعت در غير جمعه، عيد فطر وقربان، حداقل به دو نفر منعقد مى‌شود كه امام يكى از آن دو نفر باشد و مأموم اگرچه زن يا بچه باشد بنابراقوى صحيح است، ولى در نماز جمعه وعيد فطر وقربان حد اقل با امام پنج نفر بايد باشند.

(مسأله 786) جماعت با نيت مأموم براى اقتدا منعقد مى‌شود اگرچه امام خبر نداشته باشد، ولى درنماز جمعه، عيد فطر وقربان بايد امام، امامت را نيت كند به اين‌كه قصد كند نمازى را كه مأمومين او را امام قرار داده اند بجا مى‌آورد، همچنين اگر نماز امام نماز اعاده‌اى با جماعت باشد امام بايد نيت امامت كند.

(مسأله 787) اقتدا به مأمومى كه به امام ديگرى اقتدا كرده، جايز نيست، نيز اقتدا به دو امام اگرچه در اقوال وافعال همزبان باشند يا اقتدا به دو شخص بطور مردد جايز نيست بلكه جماعت منعقد نمى‌شود وبايد در جماعت به يك شخص معين ولو اجمالاً اقتدا كرد، اگرچه نزد مأموم مردد بين «زيد وعمرو» باشد، البته بشرط‍‌ آن‌كه در هر دو شرايط‍‌ امامت موجود باشد ولازم نيست

رسالة توضيح المسائل 194)


اسم امام را بداند.

(مسأله 788) اگر شك كند كه نيت اقتدا نموده يا نه، بنا را مى‌گذارد كه اقتدا نكرده و بايد فرادى بخواند. ولى اگر بداند براى جماعت بلند شده ونشانه‌هاى جماعت از قبيل سكوت ومانند آن نيز در او موجودباشد، بنحوى كه اطمينان پيدا مى‌كند كه داخل درجماعت شده وآن را نيت كرده است، بنا را بر اقتدا بگذارد و گرنه بايد فرادى بخواند.

(مسأله 789) اگر به گمان اين‌كه امام زيد است به او اقتدا كند وبعد معلوم شود كه عمرو است، اگرعمرو مانند زيد عادل باشد نماز مأموم صحيح است، ولى اگر عادل نباشد جماعت باطل است، امّانمازش درصورتى كه خللى كه آن را باطل مى‌كند چه عمدى وچه سهوى انجام دهد، باطل مى‌شود والاّصحيح است.

(مسأله 790) اگر دو نفر نماز بخوانند وبعد از نماز بفهمند كه هر دو نيت امامت يا اقتدا به ديگرى نموده اند نماز هردو صحيح است و بنابر احتياط‍‌ مستحب در صورتى كه نيت اقتدا نموده اند اعاده كنند.

(مسأله 791) تغيير نيت از يك امام جماعت به امام ديگر، در حال اختيار جايز نيست مگر آن‌كه امام نتواند نماز را تمام كند، مانند اين‌كه وسط‍‌ نماز بميرد يا ديوانه شود يا بيهوش گردد يا حدثى از اوسر زند يا يادش بيايد كه قبل از نماز وضو نگرفته است؛ در اين موارد، بنابر اقوى جايز است كه مأمومين يك نفر از خودشان را مقدم دارند و به امامت او نماز را تمام كنند و اگر مانعى پيش آيد كه امام نتواند نماز را در حال اختيار تمام نمايد، مثل اين‌كه از قيام عاجز شود ونماز را نشسته بخواند، جايز است كه ديگرى را مقدم نموده، به او اقتدا كنند.

(مسأله 792) كسى كه فرادى نمازمى خواند نمى‌تواند دربين آن به كسى اقتدا كند.

(مسأله 793) اگر مأموم در حين جماعت منفرد شود، جماعتش باطل مى‌شود چه از اول نماز قصدفرادى كرده يا چنين قصدى از ابتدا نداشته باشد. امّا نماز انفرادى اش؛ دو حالت دارد:

اول: آن‌كه مأموم از اول قصد فرادى نداشته وقصد دارد كه نماز را تمام كند و در اثناء اتفاقاً به سببى نيت فرادى كند، در اين صورت اگر قبل از ركوع ركعت اول يا ركعت دوم قصد فرادى كند، واجب است كه قرائت را بجا آورد و اگر عمداً نخواند نمازش باطل است و اگر معذور باشد يا عقيده دارد كه وظيفه‌اش چنين است، نمازش صحيح است و چيزى بر او نيست. اگر بعد از

رسالة توضيح المسائل 195)


ركوع قصد فرادى كند، بايد نماز را ادامه دهد مگر آن‌كه هنگام اقتدا ركنى را اضافه نموده باشد كه موجب بطلان آن مى‌شود چه بداند جماعتش با قصد فرادى شدن باطل مى‌شود چه نداند.

دوم: آن‌كه مأموم از اولِ‌ نماز قصد فرادى شدن را داشته باشد، بنابراين جايز نيست به امام اقتداكند و در قرائت به او اعتماد نمايد و اگر اقتدا كرد وقرائت را نخواند و هنگام قنوت از امام جدا شد، چنان‌چه ملتفت به حكم شرعى باشد، نمازش باطل است، ولى اگر ملتفت نباشد كه وظيفه‌اش از اوّل اقتدا نكردن است يا گمان مى‌كرد كه اقتدا نمودن جايز است يا معذور بود، نمازش صحيح است و اعاده ندارد.

(مسأله 794) انسان مى‌تواند از اول يا در بين نمازِ امام اقتدا نمايد، بنابراين مأموم مى‌تواند در ركعتِ‌ اولِ‌ امام تا وقتى كه او در ركوع است با گفتن تكبير به او اقتدا كند، همچنين مى‌تواند در ركعت دوم، سوم يا چهارم اقتدا نمايد و اگر مأموم به يك يا دو ركعت امام اقتدا كند، وقتى كه امام نمازش تمام مى‌شود؛ مأموم بايد بقيه نمازش را فرادى بخواند.

(مسأله 795) اگر مأموم در بين قرائتِ‌ امام يا بعد از آن و قبل از ركوع، نيتِ‌ فرادى كند واجب است كه قرائت را از اول بخواند.

(مسأله 796) وقتى مأموم، نيت فرادى مى‌كند منفرد مى‌شود وديگر نمى‌تواند در همان حال مجدداً به جماعت برگردد. اگر در فرادى شدن مردد شود وبعد تصميم بر عدم فرادى بگيرد، ادامه اقتداءجايز نيست.

(مسأله 797) اگر شك كند كه به فرادى عدول كرده يا نه‌؟ بنا رابر عدول نكردن بگذارد.

(مسأله 798) در جماعت براى امام ومأموم قصد قربت معتبر نيست. پس اگر امام يا مأموم به قصدوغرض مباح دنيوى مانند فرار از شك، و وسوسه يا براى تأييد امام وتشويق مردم براى حضور درجماعت يا بخاطر سختى قرائت در جماعت شركت كند، نمازش صحيح است و احكام جماعت بر آن جارى مى‌شود ولى ثواب جماعت را ندارد.

(مسأله 799) اگر از روى سهو يا نادانى به نماز مستحبى امام اقتدا كند، در صورتِ‌ كه بين نمازمتوجه شود و ركنى را كم يا زياد نكرده باشد، بايد منفرد شود و نمازش صحيح است و اگر بعد از نمازمتوجه شود، چنان‌چه چيزى كه نماز فرادى را باطل مى‌كند عمداً يا سهواً از او سر نزده باشد، نمازش صحيح است و الا باطل است.

رسالة توضيح المسائل 196)


(مسأله 800) نماز جماعت، با داخل شدن در نماز از اولِ‌ ايستادنِ‌ امام براى ركعت تا آخر ركوع، درك مى‌شود. پس مأموم مى‌تواند قبل از قرائت يا دربين آن يا قبل از ركوع يا در حال ركوع اقتدا كندوآن ركعت را درك نمايد و اگر قبل از ركوع امام تكبير بگويد ولى به ركوع امام سهواً يا غفلتاً يا بخاطروجود مانعى مانند ازدحام جمعيت نرسد، آن ركعت را درك نموده بايد در بقيه افعال از امام متابعت كند. مأموم، ركوع را وقتى درك مى‌كند كه امام از ركوع سر برندارد، اگرچه ذكر را تمام كرده باشد ومأموم به مقدار ركوع خم شده باشد، البته اگر حد اقل خم شدن مأموم براى ركوع اول با بلندشدن امام وعدم خروج او از حد ركوع همزمان شود، يقين براى كفايت آن وجود ندارد، هر چند كه بعيد نيست كافى باشد.

(مسأله 801) اگر مأموم، به گمان اين‌كه به ركوع امام مى‌رسد، به ركوع رود ولى به ركوع امام نرسد، نمازِفرادى مأموم صحيح ولى جماعتش باطل است و اگر شك كند كه وقتى ركوع كرد امام در حال ركوع بود يا سرش را بر داشته بود، نمازش به عنوان جماعت صحيح است.

(مسأله 802) اگر احتمال دهد امام را در حال ركوع درك مى‌كند ظاهراً جايز است به ركوع برود، پس اگر ركوعِ‌ امام را درك نمود جماعت و نمازش هر دو صحيح است وگرنه جماعتش باطل و نمازش به صورت فرادى صحيح خواهدبود.

(مسأله 803) اگر مأموم نيت نموده، تكبير بگويد وپيش از آن‌كه به ركوع برود، امام از ركوع سر بردارد، مى‌تواند فرادى بخواند و مى‌تواند به نافله عدول كند و بعد از تمام نمودن آن دوباره اقتدا نمايد.

چند مطلب:

اول: اگر موقعى برسد كه امام مشغول خواندن تشهد آخر نماز است، چنان‌چه بخواهد به ثواب جماعت برسد، بايد بعد از نيت و گفتن تكبيرهْ‌ً الاحرام بنشيند وتشهد را به قصد قربت با امام بخواند وهرگاه امام سلام داد بايستد و بدون گفتن تكبيرهْ‌ً الاحرام نمازش را به صورت فرادى تمام كند.

دوم: اگر موقعى برسد كه امام مشغول خواندن تشهدِ اول نماز است، مى‌تواند نيت نموده و تكبيرهْ‌ً الاحرام را به قصد اقتدا بگويد ولى با امام ننشيند بلكه وقتى امام ايستاد، نمازش را با امام جماعت ادامه دهد.

سوم: اگر موقعى برسد كه امام در سجده آخر نماز است، در صورت كه بخواهد به ثواب

رسالة توضيح المسائل 197)


جماعت برسد، بايد بعد از نيت وگفتن تكبيرهْ‌ً الاحرام به سجده رود و با امام تشهد بخواند، و هرگاه امام سلام داد بلند شود و نمازش را به صورتِ‌ فرادى تمام كند، ولى بنابراحتياط‍‌ واجب وقتى بلند شد تكبيرى رابه قصدِ اعم از تكبيرهْ‌ً الاحرام و ذكر مطلق بگويد.

(مسأله 804) اگر مأموم براى جماعت حاضر شود وببيند كه امام در حال ركوع است وبترسد اگر به صف جماعت ملحق شود، امام از ركوع سر بر مى‌دارد، در اين صورت مى‌تواند در جاى خود تكبيربگويد وركوع كند و در ركوع يا بعد از آن يا در سجده يا بين دو سجده يا بعد از دو سجده يا در حال ايستادن براى ركعت بعدى راه رود تا به صف جماعت ملحق شود، چه راه رفتن به جلو يا عقب يا به يكى از دو طرف باشد به طورى كه از قبله منحرف نشود ومانعى غير از دورى مانند پرده نباشد، اگرچه احتياط‍‌ مستحب آن است كه فاصله به اندازه‌اى دور نباشد كه مانع از اقتدا باشد. در حال راه رفتن، واجب است قرائت و اذكارى كه نياز به آرامش دارد، ترك شود.

شرايط‍‌ تحقّق نماز جماعت

اول: نماز جماعت از اجتماع امام ومأمومين از ابتدا تا آخر نماز در يك مكان بگونه‌اى كه براى نماز عرفاً جمع شده باشند تحقق پيدا مى‌كند. پس اگر بين امام ومأمومين يا بين صفوف مأمومين مانعى مانند پرده، ديوار و درخت باشد كه اجتماع عرفاً صدق نكند جماعت منعقد نمى‌شود، ولى اگر پرده ياديواركوتاه باشد بطورى كه اجتماع عرفاً صدق كند اثرى ندارد. اگر مأموم زن باشد، وجود مانع بين او وامام يامأمومين مرد وزن اشكال ندارد، ولى اگر امام زن باشد، حكم مرد را دارد يعنى جايز نيست مانعى بين او ومأمومين باشد كه عرفاً اجتماع صدق نكند.

(مسأله 805) اگر پرده يا چيزى كه بين امام ومأمومين يا صفوف مأمومين است مانع از ديدن نباشد، مثل شيشه، ديوار مشبك و پنجره، نماز جماعت منعقد مى‌شود. همچنين نهر يا راه اگر مانع از صدق اجتماع نباشد به نماز جماعت ضررى نمى‌رساند، نيز تاريكى وغبار اگرچه مانع از ديدن مى‌شود اشكال ندارد ومانع متحرك وغير ثابت مثل عبور انسان نيز اشكال ندارد.

دوم: جاى ايستادن امام از جاى مأموم نبايد بيش ازيك وجب بلندتر باشد، پس اگر امام درمحراب نماز بخواند و حياط‍‌ مسجد بيش از يك وجب يا بيشتر از آن، پايين‌تر از محراب باشد، نمازمأمومينى كه در حياط‍‌ اقتدا نموده اند باطل است. نيز اگر زمينى شيب دار باشد وامام در طرفى

رسالة توضيح المسائل 198)


كه بلندتر است بايستد، در صورتى كه شيب بيش از يك وجب نبوده طورى باشد كه به آن زمين مسطح بگويند مانعى ندارد و گرنه نماز آنان باطل است. اگر جاى مأموم از امام بلندتر باشد، در صورتى كه عرفاً به آن اجتماع صدق كند، در اين صورت نماز جماعت اشكال ندارد.

سوم: فاصله بين امام ومأموم وصفوف مأمومين نبايد بيش از يك گام بزرگ انسان معمولى باشدكه در شرع به مقدار مكانى كه جسد يك انسان معمولى هنگام سجده كردن لازم دارد بيان شده است واگرفاصله ازاين مقدار بيشترباشد نماز جماعت صحيح نخواهد بود.

(مسأله 806) فاصله بيش از يك گام، در صورتى نماز جماعت را بهم مى‌زند كه از همه اطراف اين فاصله وجود داشته باشد. پس اگر از يك طرف مأموم متصل و از اطراف ديگر فاصله داشته باشداشكالى نخواهد داشت. اگر صف دوم از صف اول طولانى‌تر باشد، آخر آن اگرچه از صف اوّل دوراست، ولى به صحت جماعت ضررى نمى‌رساند چون از سمت چپ يا راست متصل است. همچنين اگر افراد صف دوم از هم فاصله داشته باشند، در صورتى كه هر كدام به صف جلوتر متصل باشند، جماعت آنها صحيح است، ولى در صف اول بايد تمام افراد به هم متصل باشند.

چهارم: مأموم نبايد جلوتر از امام بايستد، بنابراين اگر امام مرد باشد ومأمومين متعدد باشند، نمى توانند در قيام با امام مساوى باشند؛ بلكه بايد پشت سر امام قرار بگيرند، ولى اگر امام زن باشد، مانعى ندارد كه با مأمومين مساوى بايستد، اما اگر امام مرد ومأموم يك نفر باشد، بايد در طرف راست امام قرار بگيرد ومى تواند مساوى امام نيز بايستد.

(مسأله 807) از اول تا آخر نماز جماعت شرايط‍‌ مذكور بايد مراعات شود، بنابر اين اگر مانعى همانند دورى، بالابودن مكان امام يا جلو افتادن مأموم پيش آمد، جماعت باطل مى‌شود وبايد نماز رافرادى ادامه دهد. اگر در پيش آمدن يكى از اين موانع شك كند، در صورتى كه قبلاً مى‌دانست هيچ يك از اين موانع نبوده است، نماز جماعت او صحيح است، ولى اگر علم به بودن آن شرايط‍‌ نداشته و شك كند، نمى‌تواند نماز را به جماعت بخواند مگر اين‌كه علم پيدا كند كه هيچ يك از آن موانع نبوده است. اگر بعداز نماز درباره شرايط‍‌ شك كند بنارا بر صحّت بگذارد به شرط‍‌ اين‌كه در حين ورود به نمازجماعت متوجه شرايط‍‌ بوده باشد. اگر از روى غفلت داخل نماز جماعت شود وسپس در تحقق شرايط‍‌ شك كند، جماعت باطل اما نمازش صحيح خواهد بود مگر

رسالة توضيح المسائل 199)


آن‌كه در وقت اقتدا به امام ركن زيادى را بجا آورد، كه در اين صورت نمازش باطل است.

(مسأله 808) بعد از تكبير امام اگر صف افراد جلو تكبير بگويند صفهاى بعد نيز مى‌توانند تكبير بگويند، بلكه اگر صف جلو آماده نماز وتكبير گفتن باشد كسى كه در صف بعد ايستاده، مى‌تواند تكبيربگويد.

(مسأله 809) اگر نماز مأمومى شكسته باشد يا در اثناء جماعت، نماز را فرادى بخواند، كسى كه به اومتصل است اگر فاصله ايجاد شده بيش از يك گام انسان عادى باشد، نمازش منفرد مى‌شود، مگر آن‌كه فوراً جلو رود و به صف متصل شود.

(مسأله 810) اگر حايل ثابت نباشد، مثلاً انسانى عبور كند اشكال ندارد، ولى اگر عبور افراد پيوسته باشد، جماعت باطل مى‌شود.

(مسأله 811) اگر در حايل سوراخى است كه در حال ركوع يا قيام يا در حال رفتن به سجده فقط‍‌ بتوان آن طرف را ديد، جماعت منعقد نمى‌شودواقتدا صحيح نيست.

(مسأله 812) اگر در اثر كورى ومانند آن متوجه حايل نباشد و وارد نماز شود، جماعت او باطل است. بنابراين اگر قبل از انجام دادن عمل منافى با نماز فرادى حتى اگر سهواً باشد، متوجه شود، نماز فرادى او صحيح است. همچنين نمازش صحيح است، در صورتى كه عملى را انجام بدهد كه با نماز منافات ندارد چه عمداً باشد يا سهواً، همانند تركِ‌ قرائت.

(مسأله 813) لباس نازكى كه شبح از پشت آن ديده مى‌شود، حايل محسوب مى‌شود و با وجود آن اقتدا جايز نيست.

(مسأله 814) اگر در اثناء جماعت فاصله بيفتد، جماعت باطل شده، نماز فرادى مى‌گردد و اگرمتوجه آن فاصله نشود وادامه دهد و چيزى انجام داده باشد كه با نمازِ فرادى منافات دارد، نمازش باطل است و اگر چنين چيزى انجام نداده، يا چيزى را انجام داده كه تنها در صورت عمد منافات دارد، نمازش صحيح است.

(مسأله 815) اگر در صف، بچه مميز كه مأموم است، فاصله شود ونمازگزار احتمال بدهد كه نمازآن بچّه صحيح است جماعتش نيز صحيح خواهد بود و اگر مأموم بداند كه نماز مأمومى كه در صف جلو ايستاده و واسطه اتصال او با امام مى‌باشد، نماز جماعتش صحيح است. نيز كسى كه در صف اول نماز مى‌خواند و مى‌داند كه نماز طرف راست يا چپ كه او را به امام متصل مى‌كند

رسالة توضيح المسائل 200)


باطل است جماعتش صحيح است وكسى كه نمازش باطل است حائل وفاصله محسوب نمى‌شود.

(مسأله 816) اگر امام، درون محراب قرار بگيرد به نحوى كه دو طرف آن ديوار باشد، اقتدا به او ازچپ وراست محراب جايز نيست. ولى مأمومينى كه از پشت سر امام اقتدا كرده اند وصفهاى پس از آن نمازشان صحيح است. اگر صف مأمومين مثلاً به درب مسجد برسد، نماز صفى كه پشت درب ايستاده اند صحيح است، اگرچه احتياط‍‌ مستحب آن است كه در صحت نماز به كسى كه مقابل درب ايستاده اكتفا شود نه در طرف چپ وراست او.

شرايط‍‌ امام جماعت

امام جماعت علاوه بر آن‌كه داراى ايمان، عقل و طهارت مولد است، شرائط‍‌ ديگر را نيز بايد داراباشد:

اول: مرد بودن؛ اگر مأموم مرد است بايد امام مرد باشد وامامت زن جز براى زنان صحيح نيست وامامت بچه براى بچه بجهت تمرين مانعى ندارد.

دوم: عدالت؛ امام بايد عادل باشد بنابر اين مأموم بايد از عدالت امام مطمئن شود، نماز پشت سرفاسق وفردى كه عدالت او معلوم نيست صحيح نيست.

سوم: صحّت قرائت؛ امام جماعت بايد قرائتش صحيح باشد، البته اين شرط‍‌ در صورتى است كه مأموم در دو ركعت اول به او اقتدا كند و فرقى نمى كند مأموم خودش صحيح مى‌خواند يانه، ولى اگردر دو ركعت آخر اقتدا كند، صحيح خواندن امام معتبر نيست. بلكه بايد در واقع نمازش صحيح باشد.

چهارم: عدم برگشت به بلاد كفر بعداز هجرتِ‌ از آن؛ امام جماعت بعد از هجرت به بلاد مسلمانان از آن اعراض نكند ودوباره به بلاد كفر برنگردد، نيز حد شرعى بر او جارى نشده باشد.

(مسأله 817) اقتداكردن افصح به فصيح – فصيح به كسى گفته مى‌شود كه قرائت را صحيح مى‌خواند – اشكالى ندارد.

(مسأله 818) امامت فرد نشسته براى مأمومين ايستاده، نيز امامت فرد خوابيده براى مأمومين نشسته وامامت نشسته يا خوابيده براى مأمومين خوابيده صحيح نيست، ولى امامت ايستاده براى مأمومين ايستاده ونشسته، نيز امامت نشسته براى مأمومين نشسته وامامت امامى كه با تيمم يا وضوى

الصفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9
Pages ( 2 of 9 ): «1 2 3 ... 9»