مولفات سماحة مرجع الديني الشيخ الفيّــاض

مناسک حج – فارسي
جلد
1
مناسک حج – فارسي
جلد
1
فرقى نيست.
مسأله 347- اگر محرم در بين راه براى استراحت يا سپرى كردن شب يا ملاقات دوستان يا به خاطر هدف ديگرى توقف نمود،جايز است زير خيمه برود.و همچنين جايز است كه محرم در حالت نشسته سايبان بر سر خود بگيرد هر چند بهتر است اين كار را نكند.اگر محرم از سايهاى كه در طرف راست يا چپ او قرار گرفته استفاده نمايد اشكال ندارد.
مسأله 348- زير سايه رفتن در شب مانند روز حرام است.
مسأله 349- حكم كشتى مانند حكم ماشين و هواپيما است كه زير سايه آن نبايد رفت و حكم خانه بر آن بار نمىشود تا رفتن در زير سايه آن اشكال نداشته باشد.
مسأله 350- اگر محرم ايستاده باشد و حركت نكند يا در حال نشستن و يا در حال خواب و مانند آن باشد و در اين حالات از سايهبان و چتر و مانند آن استفاده نمايد،اشكال ندارد.و همچنين جايز است كه محرم در حال حركت از سايه ثابت استفاده نمايد و با دستان خود روى سرش سايه نمايد.
مسأله 351- محرم در حال ضرورت يا ترس از گرما و سرما كه به سلامتى او آسيب برساند و يا ترس از اين كه اگر ماشين خود را رها كند گم شود و از ماشينى كه سقف ندارد استفاده نمايد و يا بر خانوادهاش بترسد و غير اينها مىتواند زير سايه برود،و چنانچه محرم جاهل به حكم و يا اين حكم را فراموش كرده باشد و زير سايه برود كفاره ندارد، اما اگر حكم را بداند و فراموش هم نكرده باشد و عمدا زير سايه
برود،يك گوسفند به عنوان كفاره در هر احرامى كه زير سايه رفته بر او واجب است،و در اين حكم بين اينكه در حال ضرورت يا غير ضرورت زير سايه رفته باشد فرقى نيست،و اگر در يك احرام بارها زير سايه برود،يك كفاره واجب است.
مسأله 352- بر زن محرم،حرام است تمام صورت خود را با برقع يا نقاب بپوشاند،بلكه حرام است صورت خود را با هر پوششى بپوشاند هر چند متعارف نباشد.اما اگر تمام صورت خود را نپوشاند، به اين معنى كه قسمتى از صورت خود را بپوشاند،بعيد نيست جايز باشد.هر چند احتياط اين را اقتضاء مىكند كه اين كار را نيز انجام ندهد،البته جايز است كه زن محرم از نامحرم رو بگيرد به اين نحو كه گوشه مقنعه و روسرى و مانند آن را كه بر سر دارند تا چانه پايين بكشد،البته در صورتى كه زن سوار مركب نباشد،اما اگر سوار مركب باشد مىتواند تا مقابل گلوى خود مقنعه و چادرش را پايين بكشد،هر چند چادر و امثال آن در حال رو گرفتن با صورت زن تماس پيدا كند بازهم اشكال ندارد.
و همچنين جايز است كه زن محرم در حال خوابيدن تمام صورت خود را با نقاب و امثال آن بپوشاند.
مسأله 353- بر زن محرم پوشيدن دستكش و ابريشم خالص حرام مىباشد،و گفته شده كه كفاره پوشانيدن صورت براى زنان كه اين كار را عمدا و در حال التفات انجام دهد يك گوسفند است،و اين قول
احوط است.
مسأله 354- محل كشتن كفّارۀ شكار در احرام عمره اعم از عمره مفرده و تمتع،مكه مكرمه است،و جاى كشتن كفاره شكار در احرام حج،منى است،اما ساير كفارات مثل كفارۀ زير سايه رفتن،كفاره جماع و ماند آنها را مىتواند تا بازگشت به وطن خود تأخير انداخت،و وقتى به وطن خود برگشت آن را ذبح نمايد.موارد مصرف كفاره فقراء است،و خود شخص مىتواند كمى از گوشت كفاره بخورد هر چند احتياط اين است كه چيزى از آن نخورد.
مسأله 355- اگر مكلف به حرم برسد مستحب است غسل بكند و اين دعا را بخواند:
«اللّهمّ انّك قلت فى كتابك المنزل و قولك الحق( وَ أَذِّنْ فِي النّٰاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجٰالاً وَ عَلىٰ كُلِّ ضٰامِرٍ يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ )اللّهمّ انّى ارجو ان اكون ممن اجاب دعوتك و قد جئت من شقّة بعيدة و فجّ عميق سامعا لندائك و مستجيبا لك مطيعا لامرك و كلّ ذلك بفضلك علىّ و احسانك الىّ،فلك الحمد على ما وفّقتنى له ابتغى بذلك الزّلفة عندك و القرية اليك و المنزلة لديك و المغفرة لذنوبى و التّوبة علىّ منها بمنّك اللّهمّ صلّ على محمّد و آل محمّد و حرّم بدنى على النّار من عذابك و عقابك برحمتك يا ارحم الرّاحمين.
مسأله 356- مستحب است مكلف قبل از داخل شدن به مكه غسل نمايد و بعد از غسل با حالت آرامش،وقار،خشوع و تواضع وارد مكه شود نه با حالت تكبر.
وقتى به دروازه مسجد الحرام رسيد بر در مسجد ايستاده و بگويد:
«السّلام عليك ايّها النّبىّ و رحمة اللّه و بركاته،بسم اللّه و باللّه و من اللّه و ما شاء اللّه،و السّلام على أنبياء اللّه و رسله،و السّلام على رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم،و السّلام على ابراهيم خليل اللّه و الحمد للّه ربّ العالمين»
وقتى داخل مسجد شود رو به كعبه دستها را بلند نموده بگويد:
«اللّهمّ انّى أسألك فى مقامى هذا،فى اوّل مناسكى ان تقبل توبتى،و ان تتجاوز عن خطيئتى و تضع عن وزرى،الحمد للّه الّذى بلّغنى بيته الحرام، (اللّهم انّى اشهد انّ هذا بيتك الحرام الّذى جعلته مثابة للنّاس و آمنا مباركا و هدى للعالمين)،اللّهمّ إنّى عبدك،و البلد بلدك،و البيت بيتك،جئت اطلب رحمتك،و أؤمّ طاعتك،مطيعا لامرك،راضيا بقدرك،اسألك مسألة المضطر اليك الخائف لعقوبتك اللّهمّ افتح لى ابواب رحمتك،و استعملنى لطاعتك و مرضاتك»
و وقتى نزديك حجر الاسود رسيدى دستهايت را بلند كن حمد و ثناى الهى را به جا بياور و بر پيامبر خدا درود بفرست و از خدا بخواه تا حج تو را قبول كند بعد از آن حجر الاسود را استلام كرده ببوس و اگر نتوانستى ببوسى با دست آن را استلام كن و اگر آن هم ممكن نشد با دست به طرف آن سنگ اشاره كرده و بگو:
«اللّهمّ امانتى ادّيتها و ميثاقى تعاهدته لتشهد لى بالموافاة اللّهمّ تصديقا بكتابك و على سنّة نبيّك صلواتك عليه و آله أشهد ان لا اله الاّ اللّه وحده لا شريك له و أنّ محمّدا عبده و رسوله آمنت باللّه و كفرت بالجبت و الطاغوت و باللات و العزّى و عبادة الشيطان و عبادة كلّ ندّ يدعى من دون اللّه»
و اگر هم نتوانستى همه اين دعا را بخوانى بعض آن را بخوان و بگو:
«اللّهمّ إليك بسطت يدى و فيما عندك عظمت رغبتى فاقبل سبحتى و اغفر لى و ارحمنى،اللّهمّ إنّى أعوذ بك من الكفر و الفقر و مواقف الخزى فى الدّنيا و الآخرة»
و بعد از دعا طواف واجب را شروع كن.
طواف
و صورت طواف اين گونه است كه حجكننده در يك خط موازى با حجر الاسود مىايستد و خانه خدا در طرف چپ او قرار مىگيرد و به دور خانه خدا هفت بار با كيفيت خاص كه مىآيد طواف مىكند.اگر مكلف طواف را عمدا ترك كند چه حكم را بداند يا نداند،حج او باطل مىشود،و ترك طواف با تأخير عمدى تا زمانى كه ديگر نتواند خود را به وقوف عرفات برساند محقق مىشود.و اگر عمره باطل شود احرام نيز باطل مىشود.
طهارت از حدث اكبر مثل جنابت،حيض و نفاس است كه موجب غسل مىشود-و حدث اصغر مثل بول و خواب و مانند آن دو كه موجب وضو مىشود مىباشد،بنابراين اگر كسى كه حدث اكبر از او سر زده باشد و بدون غسل طواف كند،طواف او باطل است،و همچنين اگر كسى كه حدث اصغر از او سر زده باشد و بدون وضو طواف كند،طوافش باطل است،و در اين حكم فرق نمىكند چه مكلف از روى عمد و علم بدون غسل و وضو طواف كند،يا از روى جهل و فراموشى،در هر دو صورت طوافش باطل است،البته در طواف مستحبى طهارت معتبر نمىباشد.و اگر طواف مستحبى به سبب نذر و مانند آن واجب شده باشد،بازهم طهارت در آن معتبر نيست.
مسأله 357- چنانچه از محرم در اثناى طواف حدثى سر بزند،بنابر اقرب طوافش باطل نمىشود.اما اگر محرم قبل از آن كه به نصف طواف برسد،حدث از روى اختيار از او سر بزند،وظيفهاش اين است كه طواف را قطع كند و طهارت را انجام بدهد،به اين معنى كه وضو يا غسل نمايد بعد طواف را از همان جا كه قطع نموده ادامه دهد،و طواف را تمام نمايد،هر چند احوط و سزاوار اين است كه طواف را دوباره از اول به قصد اعم از تكميل و استيناف شروع نمايد و آنچه را
كه قبلا انجام داده بود ناديده بگيرد.
مسأله 358- اگر محرم در طهارت شك كند،چنانچه بداند كه قبلا با طهارت بوده به شك خود اعتنا نكند،و بنا را بر اين بگذارد كه طهارت دارد.و اما اگر نداند كه قبلا با طهارت بوده،اين فرض چند صورت دارد:
1-شك مكلف به طهارت قبل از شروع در طواف باشد،در اين صورت واجب است كه تطهير كند و بدون طهارت نمىتواند مشغول طواف گردد.
2-شك مكلف به طهارت در اثنا طواف باشد،در اين صورت نيز بايد مكلف تطهير كند.
3-بعد از فراغ از طواف و قبل از نماز طواف در طهارت خود شك كند،در اين صورت بر او واجب نيست طوافش را اعاده نمايد،بلكه بايد براى نماز طواف وضو بگيرد در صورتى كه حدث اصغر بعد از طواف و قبل از نماز از او سر نزده باشد،و اگر حدث اصغر سر بزند، چنانچه قبل از آن حدث اصغر ديگرى سر زده است اثر ندارد،و اما اگر قبل از حدث اصغر حدث اكبر مثل جنابت سر زده باشد،در اين صورت بر مكلف واجب است غسل نمايد و طواف را اعاده كند و بعد وضو بگيرد و نماز طواف را بجا بياورد.
4-مكلف بعد از اتمام طواف و نماز آن شك كند كه طهارت داشته يا نه،در اين صورت مكلف بنا را بر صحت طواف و نماز مىگذارد،و براى ساير اعمال كه مشروط به طهارت مىباشد،بايد وضو يا غسل نمايد.
مسأله 359- اگر مكلف آب در اختيار نداشته باشد،يا آب در اختيار دارد اما به خاطر بيمارى و امثال آن نمىتواند از آن استفاده نمايد، بايد تيمم كند و با تيمم طواف و نماز طواف را بجا بياورد و چيزى بر او نيست،و اگر تيمم هم نمىتواند بكند،اين شخص حكم كسى را دارد كه از انجام طواف و نماز آن با طهارت عاجز است و بايد نايب بگيرد،هر چند احوط و سزاوارتر اين است كه خود نيز بدون طهارت طواف نمايد،و در اين حكم فرقى بين كسى كه حدث اكبر يا اصغر از او سرزده باشد نيست.
مسأله 360- واجب است كه زن حايض و نفساء بعد از گذشتن ايام حيض و نفاس در صورت امكان غسل نمايد بعد طواف را بجا بياورد،و اگر نمىتواند غسل كند،بايد تيمم نمايد بعد طواف را بجا بياورد،و اگر از تيمم نيز ناتوان است،در اين صورت بايد نايب بگيرد و اين حكم بر جنب نيز جارى است.
مسأله 361- اگر زن در عمره تمتع در حال احرام يا بعد از احرام حيض شود و وقت بجا آوردن اعمال عمره را داشته باشد،بايد صبر كند تا پاك شود و بعد از غسل اعمال عمره را بجا آورد،و چنانچه وقت انجام اعمال را نداشته باشد،بنابر اظهر تكليف زن در اين حال اين است كه جمع نمايد بين گرفتن نايب تا طواف و نماز طواف را نايب بجا بياورد و خود زن سعى بين صفا و مروه را انجام بدهد و تقصير نمايد و براى حج محرم بشود،و بين اين كه طواف و نماز طواف را بعد از اتمام اعمال منى و قبل از طواف حج و دو ركعت نماز آن بجا بياورد،و احوط اين است كه سعى را نيز اعاده نمايد،و در اين
مسأله فرقى نيست چه حيض قبل از احرام باشد به اين معنى كه قبل از اين كه احرام ببندد حيض شود يا حيض بعد از احرام باشد.
مسأله 362- اگر زن بداند قبل از احرام حيض مىشود و تا بعد از وقوف در عرفات پاك نمىشود،بنابر اظهر حج او از تمتع به افراد تبديل نمىشود،و وظيفه او اين است كه براى تمتع محرم شود و كسى را نايب بگيرد تا طواف و نماز طواف را از جانب او انجام بدهد، سپس خودش سعى بين صفا و مروه را انجام داده و تقصير نمايد،بعد براى حج محرم شود و بعد از اتمام اعمال منى و قبل از آنكه طواف حج و نماز آن را بجا بياورد،طواف عمره و نماز آن را به جا بياورد و احوط اين است كه سعى را نيز اعاده نمايد.
مسأله 363- اگر زن در اثناى طواف حيض بشود،بايد طوافش را قطع نموده و فورا از مسجد خارج گردد،در اين صورت اگر وقت داشته باشد،بايد منتظر بماند تا پاك گردد،بعد بنابر احوط وجوبى يك طواف كامل به قصد تكميل و استيناف به حسب آنچه كه واقعا از او خواسته شده بجا بياورد.و اما اگر وقت نداشته باشد،وظيفهاش اين است كه براى طواف و نماز آن نايب بگيرد و خودش سعى بين صفا و مروه را انجام دهد و تقصير نمايد و بعد براى حج محرم شود و بعد از بازگشت از منى در روز عيد يا بعد از آن و پيش از انجام طواف حج،طواف و نماز آن را بجا بياورد.
مسأله 364- اگر زن بعد از طواف و پيش از نماز آن خون حيض ببيند،طوافش صحيح است،و در اين صورت اگر وقت زياد باشد انتظار بكشد تا پاك گردد آنگاه نماز طواف را به جا آورده سپس ساير
اعمال عمره را از قبيل سعى بين صفا و مروه و تقصير بجا بياورد،و اما اگر وقت تنگ باشد سعى و تقصير را انجام دهد و نماز را بنابر احوط بعد از اعمال منى و قبل از طواف حج به جا بياورد.
مسأله 365- اگر زن طواف كرده و نماز را هم خواند بعد مطمئن شد كه حيض شده اما نميداند كه آيا قبل از طواف حيض شده يا بعد از طواف و قبل از نماز،يا در اثناى نماز يا بعد از نماز،در اين صورت بنا را بر صحت طواف و نماز بگذارد.
مسأله 366- اگر از مكلف حدث اصغر سر بزند و نتواند براى طواف وضو بگيرد و از وضو گرفتن نااميد گردد،در اين فرض وظيفهاش تيمم است،و همچنين اگر جنب،حايض و نفساء بعد از بند آمدن خون نتوانند وضو و غسل نمايند و كاملا نااميد گردد،واجب است به جاى غسل براى طواف تيمم نمايند.
مسأله 367- اگر زنى وارد مكه شد و مىتوانست همه اعمال عمره و واجبات آن را بجا بياورد،ولى به خاطر سهل انگارى اعمال مذكور را به تأخير انداخت تا حيض شد و وقت هم تنگ شد،در اين صورت اگر زن مىدانست كه در آخر وقت حيض مىشود و بعد از حيض هم نمىتواند عمره را بجا بياورد،در اين فرض ظاهرا عمرهاش فاسد است.و بايد حج را در سال بعد انجام بدهد.
اما اگر زن نمىدانست كه در آخر وقت حيض مىشود و در نتيجه نمىتواند عمره را انجام بدهد اما ناگهان حيض شد،و بعد از پاك شدن از حيض وقت كافى در اختيار ندارد تا اعمال عمره را انجام بدهد،در اين فرض شخصى را براى طواف و نماز نايب بگيرد،و
سعى بين صفا و مروه را خودش انجام بدهد و تقصير نمايد،و بعد براى حج محرم شود و بعد از اتمام اعمال منى در روز عيد طواف عمره را قبل از طواف حج بجا آورد.
مسأله 368- در طواف مستحبى طهارت معتبر نيست،بنابراين طواف مستحبى بدون وضو صحيح است،اما نماز مستحبى بدون طهارت صحيح نيست.
مسأله 369- طهارتى كه در صحت طواف معتبر است همان طهارتى است كه مكلف بدان در غير طواف مأمور است زيرا مكلف در حالت سلامتى بايد طهارت كامل انجام بدهد،و اما اگر مكلف بيمار باشد، وظيفهاش همان طهارتى است كه در حالت بيمارى انجام مىدهد.
مثلا كسى كه در دست يا پايش شكسته يا زخمى است كه پانسمان شده و بدل از شستن آن موضع مسح جبيره انجام مىدهد،اين عمل تا زمانى كه عذر موجود باشد،واقعا حدث را برطرف مىكند و طهارت واقعى حاصل مىشود،و همچنين مانند وضو مسلوس (كسى كه بىاختيار بول از او خارج مىشود)و وضوى مبطون(كسى كه بىاختيار غايط از او خارج مىشود)طهارتشان صحيح است و مىتواند با آن طواف را انجام دهد،و وضوى آنها با آنچه كه قهرا از آنها صادر مىشود باطل نمىگردد تا زمانى كه حدث ديگرى مانند خواب و امثال آن از آنها صادر نشود.
مسأله 370- واجب است زن مستحاضه براى طواف و نماز آن به همان وظايفى عمل كند كه براى نمازهاى واجب يوميه انجام مىدهد.به اين معنى كه اگر استحاضه او استحاضه صغيره(قليله)
باشد،بايد دو وضو بگيرد يكى براى طواف و ديگرى براى نماز طواف،همچنانكه لازم است براى هر نماز از نمازهاى واجب يوميه وضو بگيرد.و اگر استحاضه وسطى(متوسطه)است،وظيفهاش اين است كه براى هر يك از طواف و دو ركعت نماز آن وضو بگيرد همچنانكه براى هر يك از نمازهاى واجب يوميه بايد وضو بگيرد، البته در شبانه روز يك غسل هم انجام بدهد چه طواف و دو ركعت نماز طواف به گردن او باشد يا نباشد.و اما اگر استحاضه كبرى (كثيره)باشد،واجب است يك غسل براى طواف و نماز آن بجا بياورد و اين غير از سه غسلى است كه براى نمازهاى يوميه بجا مىآورد.
طهارت و پاكى از نجاست بنا به قول مشهور شرط طواف دانسته شده اما اين قول خالى از اشكال نيست،هر چند احوط اين است كه پاكى از نجاست در طواف شرط باشد.البته پاكى از نجاست در نماز طواف شرط است و بدون آن نماز صحيح نيست،مگر اين كه نجاست خيلى كم باشد كه در نماز بخشيده مىشود،مانند خون در صورتى كه كمتر از درهم باشد و يا نجاست به خاطر خون دمل يا زخم باشد كه برطرف كردن آن نوعا مشكل مىباشد،در اين دو صورت اگر بدن انسان پاك نباشد اشكال ندارد.
مسأله 371- اگر مكلف نماز را خواند بعد فهميد كه بدنش يا جايى از لباس او در اثناى نماز نجس بوده،در اين صورت نماز او صحيح
است و اعاده ندارد.اما اگر مىدانسته كه بدن يا لباس او نجس است ولى فراموش كرده باشد و با همان بدن يا لباس نجس نماز بخواند و بعد از نماز يادش بيايد،بنابر احتياط وجوبى بايد نمازش را دوباره بخواند.
مسأله 372- بنابر مشهور اگر كسى كه مشغول طواف است بدن يا لباسش نجس شود يا بداند بدن و لباسش نجس است،چنانچه قبل از تمام شدن شوط چهارم باشد،طواف را قطع كند و موضع نجاست را پاك نمايد و سپس طوافش را از اول شروع كند،ولى اگر بعد از تمام شدن شوط چهارم باشد،بايد طواف را قطع كند و بدن و يا لباسش را تطهير نمايد،و در اين صورت آنچه را انجام داده صحيح است،و از همانجا كه قطع كرده ادامه بدهد و طواف را تكميل نمايد، ولى اگر نجاست فقط در لباسش باشد و بدنش پاك باشد و امكان تبديل لباس در محل طواف وجود داشته باشد بدون اينكه طوافش را قطع نمايد،بايد لباسش را عوض كند و طوافش را ادامه دهد،اما اين قول مشهور خالى از اشكال نيست و دليلى براى اين تفصيل وجود ندارد.پس بنابر اظهر در هر دو فرض مذكور قبل از تمام شدن شوط چهارم و بعد از آن در صورتى كه مدت خروج كم باشد و موالات عرفى بهم نخورده،شوطهايى را كه انجام داده حساب كند و بعد از تطهير آن را كامل كند و لازم نيست از اوّل شروع نمايد.
شرط سوم از شرايط طواف اين است كه براى مردان نه براى زنان
ختنه شرط است،همچنانكه در كودك مميّز ختنه معتبر مىباشد به شرط آنكه خود او احرام ببندد و شخصا طواف انجام دهد،اما براى كودك غير مميز كه احرامش از جانب ولىّ او صورت گرفته،ختنه كردن معتبر نيست.
مسأله 373- كسى كه ختنه نشده و طواف نمايد مانند كسى است كه طواف را ترك كرده و حجش باطل است.و اگر مكلف ختنه نشده مستطيع شود چند صورت دارد:
1-مىتواند در همان سال استطاعت ختنه نموده به حج برود، و در اين صورت حج بر او واجب و تاخيرش جايز نيست.
2-مىتواند در سال استطاعت خود را ختنه نمايد،اما قادر به انجام حج در آن سال نيست،در اين صورت حج را تا سال آينده به تأخير اندازد.
3-ختنه كردن اصلا برايش ممكن نباشد،زيرا ختنه كردن براى او ضرر يا مشقت دارد،در اين صورت حج بر او واجب است و طواف عمره و حج را خودش انجام بدهد و كسى را نايب بگيرد تا از طرف او طواف نمايد و بعد از طواف نايب،نماز طواف را خودش بخواند.
شرط چهارم طواف پوشاندن عورت است هم بر مرد و هم بر زن.
اگر طوافكننده مرد باشد واجب است قبل(جلو)و دبر(عقب) خود را بپوشاند و اگر زن باشد غير از صورت و دو دست بايد تمام بدن خود را بپوشاند،اين شرط بنابر قول مشهور است اما خالى از
اشكال نيست،البته قول مشهور مطابق احتياط وجوبى است.
مسأله 374- طواف عبارت است از دور زدن در اطراف كعبه و چند چيز در آن شرط است.
1-نيت:در نيت بايد قصد قربت،قصد اخلاص و قصد اسم خاص كه آن عمل را از ساير اعمال شرعا متمايز نمايد وجود داشته باشد.
و نيت را چنين بگويد:هفت شوط در اطراف خانه خدا براى عمره تمتع يا حج تمتع از حجة الاسلام يا براى عمرۀ مفرده يا حج افراد از حجة الاسلام به جا مىآورم قربة الى اللّه تعالى و خالصا لوجهه الكريم.و اگر حج مستحبى باشد كلمۀ«حجة الاسلام»در نيت آورده نمىشود،و اگر حج نذرى باشد به جاى كلمۀ«مستحب»كلمۀ «منذور»در نيت آورده مىشود،و اگر حج نيابتى باشد،نام كسى را كه از جانب او نايب شده در نيت مىآورد.
مسأله 375- واجب نيست مكلف نيت خود را به زبان آورده و آن را تلفظ نمايد،بلكه حضور آن در قلب كافى است،و در نيت معتبر است تمام عناصر آن كه«قصد قربت،قصد اخلاص و قصد اسم خاص»از ابتدا طواف در همه شوطها تا آخر آن مقارن باشد،به اين معنى كه نيت عقبتر از اوّلين جزء از اجزاى طواف نباشد،اما اگر قبل از آن باشد اشكال ندارد،مراد از مقارنت نيت با طواف اين نيست كه
طوافكننده مانند لحظۀ اول نيت كاملا متوجه باشد،بلكه مقصود اين است كه هرگاه شخصى به طواف شروع كرد و بعد فراموش نمود و طوافش را به همين حالت ادامه داد،صحيح است به شرط اين كه نيت در اعماق قلبش وجود داشته باشد به گونهاى كه اگر شخصى از او بپرسد چه كار مىكنى؟فورا متوجه شده بگويد قربة الى اللّه طواف مىكنم.
2-آن كه طوافكننده بيرون كعبه و سنگ مرمر پايين ديوار كعبه كه براى استحكام بنيان كعبه نهاده شده و به آن شاذروان مىگويند حضور داشته باشد و طواف خود را از آنجا دور خانه خدا شروع كند، اما اگر طوافكننده از محلّ طواف خود تجاوز كرده داخل كعبه شود و يا به طرف شاذروان تعدّى كند،طوافش باطل مىشود و دوباره بايد اعاده نمايد.
3-مكلف بايد طواف خود را از حجر الاسود كه در يكى از اركان كعبه قرار دارد شروع كند،به اين صورت كه در برابر حجر الاسود بايستد ولى احوط آن است كه اندكى عقبتر از حجر الاسود بايستد تا علم پيدا كند كه تمام بدن او از تمام حجر الاسود مىگذرد، و قصدش اين باشد كه طواف را از نقطهاى كه مقابل حجر الاسود است آغاز نمايد.
4-مكلف بايد در هر شوط و دورى كه انجام مىدهد به حجر الاسود ختم كند،چنانچه از حجر الاسود شوط خود را آغاز نموده بود و در شوط اخير احتياطا قدرى از حجر بگذرد و اين زيادى را مقدمه علمى محسوب كرده بدين ترتيب يقين پيدا مىكند كه هفت
شوط كامل شده است.
5-شخصى كه طواف مىكند بايد كعبه(خانه خدا)را در جميع احوال طواف طرف چپ خود قرار دهد،و چنانچه به جهت بوسيدن اركان يا چيز ديگر يا ازدحام جمعيّت او را مجبور نمايد تا رو به كعبه يا پشت به كعبه قرار بگيرد و يا كعبه به طرف راست او قرار بگيرد،اين مقدار از طواف شمرده نمىشود،و بايد از همان جا كه منحرف شده طواف را اعاده نمايد،مقصود از قرار دادن كعبه به طرف چپ معيّن كردن جهت حركت طوافكننده است،و بر طوافكننده واجب نيست تا كتف(بازوى)چپ خود را در حين عبور از اركان منحرف كند تا مقابل خانۀ خدا باشد،اين دقتها شرعا واجب نيست.
6- طوافكننده بايد طواف خود را از اطراف حجر اسماعيل انجام بدهد،به اين معنى كه حجر اسماعيل را داخل مطاف قرار دهد، بنابراين جايز نيست طواف را بين حجر اسماعيل و بين كعبه انجام دهد.اگر طوافكننده داخل حجر اسماعيل برود،آن شوط كه در حين انجام آن به داخل حجر رفته باطل مىشود،پس بايد آن شوط را اعاده نمايد،اما اصل طواف باطل نمىشود هر چند عمدا و با توجه به حكم شرعى داخل حجر گردد،و اين حكم در صورتى است كه عرفا موالات بهم نخورد و اما با از بين رفتن موالات،اصل طواف باطل مىشود و بايد طواف را از اول آغاز نمايد.
7- طوافكننده بايد با گامهاى اختيارى طواف را انجام بدهد،اما اگر كثرت ازدحام و شلوغى پاهاى او را از زمين بلند كند،طواف
كفايت نمىكند،و چنانچه اين امر اتفاق بيفتد كه پاهاى او از زمين بلند شود،بايد مسافتى را كه با پاى خود نرفته بلكه كثرت ازدحام او را برداشته با خودش برده ملغى نمايد و دوباره به همان مكانى كه كثرت ازدحام او را از جايش بلند كرده برگردد و به طواف خود ادامه بدهد، اما اگر رجوع به آن مكان به خاطر كثرت ازدحام دشوار باشد،در اين صورت بدون اينكه قصد طواف نمايد اطراف خانه خدا بچرخد تا به همان مكان-مكانى كه كثرت ازدحام او را از جايش بلند كرده-برسد آنگاه قصد طواف نمايد،و چنانچه مىتواند از مطاف خارج شود و آنچه را كه انجام داده لغو كند،سپس طواف خود را از اول شروع نمايد.اگر كثرت ازدحام او را مجبور كند تا در زمين مطاف روى پاى خود راه برود و در اثناى طواف نتواند توقف نمايد چون اگر توقف كند كثرت جمعيت و ازدحام او را از جايش بلند مىكند،اشكال ندارد و طواف صحيح.
8- طوافكننده بايد هفت دور متوالى و پىدرپى دور خانه خدا بچرخد،و كمتر از هفت دور كفايت نمىكند،و هر بار كه دور خانه خدا مىچرخد شوط ناميده مىشود و طواف مركب از هفت شوط است.
9-مشهور بين فقهاء اين است كه طواف بايد بين خانه خدا و مقام ابراهيم عليه السلام باشد و اين فاصله بيست و شش ذراع و نيم است،و نظر به اين كه حجر اسماعيل داخل مطاف است،پس محل طواف از حجر اسماعيل نبايد از شش ذراع و نيم بيشتر باشد،اما اين قول مشهور خالى از اشكال بلكه خالى از منع نيست،و ظاهرا طواف
در مساحتى بيشتر از بيست و شش ذراع و نيم نيز كفايت مىكند، و ملاك صدق طواف در اطراف خانه خدا اين است كه در عرف گفته شود او در اطراف خانه خدا طواف مىكند هر چند از پشت مقام باشد.
10-جمع بين دو طواف در طواف واجب بنابر اظهر طواف را باطل مىكند،به اين صورت كه مكلف هفت شوط طواف نمايد و بعد هفت شوط ديگر را به عنوان طواف دوم به آن اضافه كند درحالىكه دو ركعت نماز طواف را تا بعد از انجام هر دو طواف به تأخير بيندازد، اين نوع طواف كه اصطلاحا به آن«قران بين طوافين»گفته مىشود در طواف واجب مبطل است،اما در طواف مستحب اشكال ندارد.
11-مكلف بايد عدد شوطها را به ياد داشته،و چنانچه در عدد شوطها شك كند،طوافش باطل مىشود و بايد از اول شروع كند،از حكم-به بطلان-موارد زير استثنا شده است.
الف-اگر مكلف بعد از تمامى طواف و تجاوز از محل طواف، چنانچه مثلا به نماز طواف مشغول شده باشد در عدد اشواط شك كند،در اين صورت به شك خود اعتنا نكند و طوافش صحيح است.
ب-مكلف يقين دارد كه هفت شوط را به طور كامل به جا آورده و شك كند كه آيا او هفت شوط به جا آورده يا بيشتر،اما احتمال نقصان در آن نباشد،به شك خود اعتنا نكند و طوافش صحيح است گرچه هنوز در نماز طواف داخل نشده باشد،بلكه هر چند هنوز از مطاف نيز خارج نشده است.
ج-اگر مكلف در اعداد شوط طواف مستحبى شك نمايد،بنابر
اقل بگذارد و طوافش را كامل نمايد،و اين طواف صحيح است.
اگر مكلف در غير اين سه مورد مذكور در عدد شوطهايش شك نمايد،طوافش باطل است،و فرق نمىكند چه شك او بين 6 و 7 و 8 باشد،يا بين 6 و 8 يا بين 6 و 7 و يا غير آن،در همه اين صورتها طواف باطل مىشود.البته اگر مكلف بين 6 و 7 شك نمايد و بناء بر 6 بگذارد در حالى كه جاهل به حكم بوده و طوافش را اين گونه تمام نمايد،چنانچه در همان حال حكم را بفهمد،واجب است طوافش را دوباره از اول شروع نمايد،اما اگر جهل او استمرار پيدا بكند تا زمانى كه وقت تدارك آن از بين برود،بعيد نيست در اين فرض طواف او صحيح باشد.
مسأله 376- در حفظ عدد شوطهاى طواف اطمينان طوافكننده كفايت مىكند،هر چند اطمينان او از شخص ديگرى كه با او در طواف شريك است حاصل گردد،البته به شرط اين كه براى آن شخص اطمينان حاصل شود كه رفيقش درست شمرده و آن را بطور صحيح حفظ كرده است و ظن و گمان كفايت نمىكند.
مسأله 377- اگر طوافكننده از مطاف خارج و داخل كعبه گردد، طوافش باطل مىشود و بايد دوباره طواف نمايد.
مسأله 378- اگر در اثناى طواف از طوافكننده حدثى سر بزند، مىتواند براى وضو از مطاف خارج گردد،و بعد از وضو گرفتن برگردد چنانچه موالات عرفى از بين نرود،طوافش را تمام كند،اما اگر
موالات عرفى از بين برود،در اين صورت،طوافش باطل است و بايد دوباره از اول شروع نمايد،و در اين حكم بين اينكه حدث پيش از تجاوز نصف طواف از او سر زده باشد يا بعد از آن فرقى نيست.
مسأله 379- اگر در اثناى طواف بدن يا لباس طوافكننده نجس شود،مىتواند براى تطهير آن خارج شود و بعد از تطهير چنانچه موالات از بين رفته باشد،بايد طواف را دوباره از اول شروع كند،و اگر موالات از بين نرفته باشد،بنابر احتياط وجوبى يك طواف كامل را به قصد اعم از تكميل و استيناف(شروع از اول)به حسب آنچه كه در واقع از او خواسته شده به جا بياورد.
مسأله 380- اگر زن در اثناى طواف حيض شود،واجب است طوافش را قطع كرده و فورا از مسجد خارج شود.
مسأله 381- اگر طوافكننده اتفاقا مواجه با مرضى مانند سردرد يا شكم درد و امثال آن گردد،چند صورت دارد.
الف-بعد از خروج از مطاف بلافاصله مرضش بهبود يابد، چنانچه به موالات خللى نرسد،طواف خود را كامل نمايد و چيزى بر او نيست.
ب-اگر در فرض مذكور فاصله زمانى طولانى گردد كه به موالات عرفى خلل وارد شود،در اين صورت نيز بنابر اظهر مكلف نواقص طواف خود را كامل نمايد،هر چند بهتر است كه يك طواف كامل جديد را به قصدى كه شامل كامل كردن طواف و از سر گرفتن آن است به حسب آنچه كه در واقع از او خواسته شده انجام بدهد.
ج-اگر بيمارى او برطرف نشود و وقت تنگ گردد،و از تكميل
نواقص طواف عاجز شود،در اين صورت مكلف وظيفه دارد كسى را نايب بگيرد تا نواقص طواف را از جانب او انجام دهد،هر چند بهتر است نايب يك طواف كامل به قصد كامل كردن و از سر گرفتن طواف به جا بياورد،و در تمام صورتهاى سهگانه بين اين كه مكلف پيش از اكمال شوط چهارم از مطاف خارج شده باشد يا بعد از آن فرقى ندارد.
د-اگر شخصى بعد از شوط پنجم مريض شود و از مطاف خارج گردد و در اثناى خروج بعد از بهبودى در منزلش با زنش نزديكى نمايد،شوطهايى را كه انجام داده باطل نمىشود،بلكه مىتواند به كامل كردن نواقص اكتفا نمايد،اما اگر اين كار بعد از شوط سوم اتفاق افتاد،طواف را باطل مىكند و بايد يك طواف كامل را بجا بياورد.
مسأله 382- طوافكننده مىتواند جهت عيادت مريض يا تشييع جنازه يا رفع حاجت خود يا حاجت يك مؤمن از مطاف بيرون برود، و در اين صورت اگر زمان خروج طولانى شود و موالات از بين برود، طوافش اگر واجب باشد باطل مىشود و بايد از سر بگيرد،اما اگر موالات از بين نرود،طوافش باطل نمىشود و بايد نواقص را كامل نمايد،و بنابر اظهر در اين مسأله فرقى نيست بين اين كه مكلف بعد از يك شوط يا بعد از دو شوط و بيشتر از آن بيرون برود.
مسأله 383- اگر طوافكننده بدون دليل موجّه و از روى عمد و با توجّه به حكم شرعى از مطاف بيرون برود،گنهكار محسوب نمىشود.
مسأله 384- اگر طوافكننده بدون عذر موجه و از روى عمد و التفات به مسأله از مطاف بيرون برود هر چند موالات عرفى هم از بين
نرود،ظاهرا طوافش باطل مىشود،و در اين امر بين اين كه خروج او پيش از گذشتن از نصف طواف باشد يا بعد از آن فرقى نمىكند.البته طوافكننده مىتواند در اثناى طواف عمدا و از روى علم، شوطهايى را كه انجام داده لغو نمايد و دوباره يك طواف كامل و جديدى را شروع كند،و محذور زياد كردن در طواف پيش نمىآيد.
مسأله 385- اگر طوافكننده به خيال اين كه طواف را كامل نموده، از روى فراموشى از مطاف خارج گردد،و بعد يادش بيايد كه طوافش ناقص بوده،چنانچه اين نقص سه شوط يا كمتر از آن باشد،برگردد و نقص شوطها را تكميل نمايد و واجب نيست طوافش را از سر بگيرد.
اما اگر نقص بيشتر از سه شوط باشد،بنابر اظهر بازهم لازم نيست از اول شروع كند،بلكه اگر نقص را كامل نمايد،كفايت مىكند هر چند از سر بگيرد احوط است.
مسأله 386- اگر طواف مستحبى باشد و طوافكننده آن را عمدا و از روى التفات قطع نموده و از مطاف خارج گردد،طوافش باطل نمىشود،بنابراين اگر طواف مستحبى را قطع كند و از مطاف خارج شود و دوباره برگردد و نقص طواف را كامل نمايد،طوافش صحيح است.
مسأله 387- طوافكننده مىتواند در اثناى طواف در مطاف جهت استراحت يا به جهت ديگرى بنشيند،البته به شرط اين كه زمان نشستن طولانى نباشد تا به موالات ضرر برساند وگرنه طوافش باطل مىشود.
مسأله 388- اگر طوافكننده عمدا و با توجه به حكم شرعى مقدارى از طواف را كم كند و موالات از بين برود،طوافش باطل مىشود،و بايد طواف را از سر بگيرد،و چنانچه موالات فوت نشود، اگر از مطاف بيرون نرفته،مىتواند كمبود را بجا آورد و به همان اكتفا كند و در اين صورت چيزى بر او نيست،و اما اگر از مطاف بيرون رفته، طواف را دوباره از سر بگيرد،كفايت مىكند.
مسأله 389- اگر مقدارى از طواف را سهوا كم كند،چند صورت دارد.
الف-اگر قبل از اين كه از مطاف خارج شود يادش بيايد كه هنوز زمان زيادى نگذشته است تا موالات بهم بخورد،در اين صورت كمبود را بجا آورد و طوافش صحيح است.
ب-اگر طوافكننده بعد از خروج از مطاف و بعد از به هم خوردن موالات يادش بيايد كه طواف را سهوا كم انجام داده،در اين صورت اگر تنها يك شوط كم باشد آن را به جا بياورد و طوافش صحيح است، و اگر مكلف خودش به هر دليلى نتواند آن يك شوط را انجام بدهد، چنانچه به وطن خود برگشته باشد و در آنجا يادش بيايد،وظيفهاش اين است كه شخصى را نايب بگيرد تا آن يك شوط را به نيابت از او انجام دهد.اما اگر نقص بيشتر از يك شوط و كمتر از چهار شوط باشد، بايد در صورت امكان برگردد و كمبود و نقص را كامل نمايد،و اما اگر طواف براى او ممكن نيست كسى را نايب بگيرد،اما اگر كمبود و
نقص چهار شوط يا بيشتر از آن باشد،در اين حالت نيز در صورت امكان كمبود را كامل نمايد و الاّ نايب بگيرد،هر چند در دو صورت اخير احتياط اقتضاء مىكند كه مكلف يك طواف كامل به قصدى كه شامل كامل نمودن طواف و از سر گرفتن آن باشد به حسب آنچه كه واقعا از او خواسته شده بجا بياورد.
ج-موالات بين شوطها فقط در حال تذكر و التفات شرط است،و اما در حال فراموشى و غفلت،موالات شرط نيست،بنابراين اگر طوافكننده مقدارى از شوطها را فراموش كند و از مطاف هم بيرون رود و بعد از بهم خوردن موالات يادش بيايد،شوطهايى را كه انجام داده باطل نمىشود،و با تكميل كردن نقصها طوافش صحيح مىباشد،و لازم نيست طواف خود را دوباره از سر بگيرد.
مقصود از زيادى در طواف اين است كه طوافكننده بعد از كامل كردن طواف يك شوط ديگرى را به قصد اين كه جزء طواف است بجا بياورد حال چه از ابتدا اين قصد را داشته يا بعدا،و در اثناى انجام طواف اين قصد را نمايد و يا بعد از پايان طواف چنين قصدى كند،اما اگر شوط اضافه را به قصد جزئيت انجام ندهد،زيادى محقق نمىشود و طواف را باطل نمىكند.
مسأله 390- اگر طوافكننده در طوافش اضافه نمايد،شش صورت دارد:
1-مكلف قصد كند تا طوافش را بيشتر از هفت شوط بجا بياورد،
در اين صورت زيادى مذكور طواف را باطل مىكند،و در اين امر فرقى نيست كه شخص از ابتدا اين قصد را داشته باشد يا در اثناى و يا بعد از پايان طواف چنين قصدى نمايد،و شوط هشتم را به قصد اين كه جزء از طواف است انجام بدهد،و نيز در بطلان طواف با انجام زيادى فرق نمىكند كه شخص عالم به حكم مسأله باشد يا جاهل به آن باشد.
2-بعد از پايان شوط هفتم به شوط ديگرى شروع كند و آن را به صورت عمل مستقل و به قصد جزئيت انجام ندهد،در اين صورت طوافش صحيح است،و چنانچه سهوا يك شوط را انجام دهد به خيال اين كه هنوز هفت شوط طواف كامل نشده و بعد روشن گردد كه وى هشت شوط انجام داده،در اين صورت طواف او صحيح است.
در هر دو صورت مذكور(صورت انجام شوط هشتم به قصد عمل مستقل و صورت سهو)بر مكلف واجب است شش شوط ديگر را به شوط زيادى ضميمه نمايد تا يك طواف كامل گردد،البته در اين صورت اتصالى كه ميان دو طواف برقرار شده اشكالى ندارد،زيرا قصد طوافكننده اين نبوده كه طواف خود را به طواف دوّم متصل نمايد،بلكه بعد از فراغ از طواف يك شوط را به عنوان عمل مستقل يا از روى سهو انجام داده منتها شارع دستور داده كه با ضميمه كردن شش شوط ديگر به آن يك طواف كامل انجام دهد،و اتصالى كه ميان دو طواف ممنوع و باطل كنندۀ طواف مىباشد،اين است كه طوافكننده قصدش اين باشد كه طواف اوّل خود را به طواف دوّم متصل نمايد.
3-كامل كردن شوط زيادى با شش شوط ديگر،وقتى واجب است كه شوط هشتم(شوط زيادى)را تمام و كامل كرده باشد،ولى اگر شوط هشتم را هنوز تمام نكرده و در اثناى آن قرار دارد،مىتواند آن را رها كند و از محل طواف خارج گردد.
4-اگر طوافكننده بيشتر از يك شوط را سهوا يا به عنوان يك عمل مستقل زياد نمايد،بعيد نيست كه كامل نمودن آن با اضافه و ضميمه كردن بقيۀ شوطها واجب باشد هر چند به عنوان رجاء كامل نمايد.
5-سؤال:طواف اوّل واجب است يا طواف دوّم يا هر دوى آنها با هم؟
جواب:ظاهرا طواف دوّم واجب است.
6- طوافكننده بعد از انجام دو طواف،مخيّر است بين اينكه چهار ركعت نماز را تماما بجا آورد يا اينكه دو ركعت نماز را بعد از انجام دو طواف،و دو ركعت ديگر را بعد از سعى بين صفا و مروه بخواند.
مسأله 391- ترك طواف چند صورت دارد كه به ترتيب زير بيان مىشود:
1-اگر شخصى عمدا و با اطلاع از وجوب طواف،آن را ترك كند- هر چند به خاطر ترس از شلوغى و كثرت مردم باشد-و به سعى بين صفا و مروه و اعمال ما بعد آن پرداخته باشد،عذر او پذيرفته نيست.
در اين صورت اگر وقت كافى دارد بايد برگردد و طواف را انجام دهد.
سپس اعمال ما بعد آن را بجاى آورد،و اگر وقت كافى براى انجام اين اعمال و درك وقوف در عرفات ندارد،عمرۀ او باطل است،و اگر به خاطر ندانستن مسأله طواف را ترك كرده باشد نيز همين حكم را دارد.
2-اگر مكلّف طواف را از روى نادانى به حكم و به جهت جهلى كه در واجب بودن آن دارد ترك نمايد،حكم اين صورت مانند حكم صورت اوّل خواهد بود.
3-اگر عمدا طواف حج تمتع را ترك كند،چه حكم آن را بداند يا نداند،تا اينكه با پايان يافتن ماه ذى الحجة وقت آن تمام شود،حج و احرام او هر دو باطل است.و كسى كه به خاطر جهل به حكم،طواف را ترك كرده،بايد يك شتر كفاره دهد.
4-اگر طواف را چه طواف عمره يا حج باشد از روى فراموشى يا غفلت ترك كند،حج او باطل نمىشود.بنابراين در صورتى كه طواف عمره را فراموش كرده،اگر زمانى متوجه شود كه بدون از دست دادن زمان وقوف در عرفات بتواند آن را انجام دهد،بايد طواف را به جاى آورد،وگرنه بعد از اعمال منى با نيت قضا طواف نمايد.و در صورتى كه طواف حج تمتع را فراموش كرده،اگر پيش از بيرون آمدن از مكه متوجه شود،بايد طواف را انجام دهد.ولى اگر پس از بازگشت به شهر و ديار خود متوجه شود،در صورتى كه نمىتواند برگردد،نايب بگيرد،و اگر خودش بتواند برگردد و آن را انجام دهد،مخير است كه خود آن را انجام دهد يا نايب بگيرد.
5-اگر بعضى از شوطهاى طواف را فراموش كند و هنگام انجام
سعى متوجه شود،بايد برگردد و طواف را كامل نموده و سعى را از همان جا كه رها كرده ادامه دهد.و اگر تمام طواف را فراموش كرده و در هنگام سعى متوجه شود،سعى را رها كند،و طواف را انجام دهد، و پس از دو ركعت نماز طواف،سعى را مجددا از سر بگيرد،اما اگر بعد از انجام سعى متوجه شود كه طواف را انجام نداده است،بايد برگردد طواف و نماز طواف را به جاى آورد،و اعادۀ سعى لازم نيست.هر چند احتياط آن است كه سعى را اعاده كند.
6-كسى كه طواف را فراموش كرده اگر با زنش جماع كند،بعد يادش بيايد كه طواف را انجام نداده است،بايد يك شتر كفاره دهد، و فرقى ندارد كه يادآورى زمانى باشد كه شخص به شهر و ديار خود برگشته،يا در مكه باشد.و اگر طواف فراموش شده طواف حج تمتع باشد،شتر كفاره را در منى نحر كند.و اگر طواف عمرۀ تمتع باشد، شتر را در مكه نحر كند.و در صورتى كه در شهر خود متوجه شود مىتواند نايب بگيرد تا شتر را در موضعش نحر كند.
7-كسى كه طواف را فراموش كرده و پس از بازگشت به شهر خود يادش بيايد و بخواهد و خودش برگردد و آن را انجام دهد،چنانچه در ماه ذى الحجّه باشد،بدون احرام وارد مكه شود و طواف را انجام دهد،و اگر ماه ذى الحجة به پايان رسيده است،در يكى از ميقاتها به نيت عمره مفرده احرام ببندد و داخل مكه شود،و قبل يا بعد از انجام عمره مفرده طواف فراموش شده را با نيت قضاء به جاى آورد.
و لازم نيست فقط براى طواف فراموش شده احرام ببندد.و اگر بعد از ماه ذى الحجّه در مكه يادش آمد كه طواف را فراموش كرده است،
لازم نيست براى قضاى طواف به يكى از ميقاتها برود و از آنجا احرام ببندد،بلكه در مكه احرام ببندد و طواف را به نيت قضا به جاى آورد.
8-اگر براى طواف فراموش شده كسى را نايب بگيرد،چنانچه از حج همان سان نباشد،بايد در يكى از ميقاتها براى عمره مفرده احرام ببندد و قبل يا بعد از انجام اعمال عمرۀ مفرده به نيت قضاء طواف را به جاى آورد،چه در ماه ذى الحجّه وارد مكه شود،يا در ماههاى ديگر.(اگر نايب از حاجيان همان سان باشد،احرام از ميقات لازم نيست).
9-اگر براى طواف فراموش شده در آخرين روز ماه ذى الحجّه وارد مكه شود،ولى نتواند در آن روز طواف كند،لازم نيست كه هنگام ورود به مكه احرام ببندد.
10-اگر بعضى از شوطهاى طواف را فراموش كند،بايد آن را جبران نمايد،چه خودش انجام دهد،يا نايب بگيرد چه در مكه يادش بيايد،يا پس از بازگشت به وطن،و حتى اگر بعد از ماه ذى الحجة متوجه شود،بايد آن را جبران كند.هر چند بهتر است كه طواف كاملى را به نيت اداى تكليف واقعى،اعم از تكميل آن و طواف جديد به جاى آورد.
11-قضاى طواف فراموش شده،يا بعض شوطهاى آن وقت معين ندارد،هر وقت يادش آمد و قدرت بر انجام آن داشت-چه خودش به جاى آورد يا نايب-واجب است انجام دهد.
12-كسى كه طواف و يا بعض از شوطهاى آن را فراموش كرده،
استفاده از چيزهايى كه حلال بودن آن متوقف بر طواف است مانند:
استعمال بوى خوش و نظاير آن،تا زمانى كه آن را به جاى نياورده و يا تكميل نكرده است،جايز نيست.
13-اگر محرم به خاطر بيمارى،شكستگى استخوان و يا دلايل ديگر نتواند طواف كند،چنانچه با كمك ديگران بتواند،حتى اگر بر دوش كسى سوار شده و طواف كند،خودش طواف كند و نبايد نايب بگيرد،و اگر نمىتواند،بايد شخصى را براى طواف نايب بگيرد و دو ركعت نماز طواف را بعد از طواف نايب،خودش به جاى آورد،و اگر هم نتوانست نماز را بخواند،نايب او نماز بخواند.
طواف از نقطۀ برابر حجر الاسود كه در ركن شرقى كعبه قرار دارد آغاز مىشود،و خانه كعبه در طرف چپ طوافكننده قرار مىگيرد.
پس از چند قدم به در كعبه مىرسد و طواف را ادامه مىدهد،ابتدا به ركن شمالى كعبه كه به ركن عراقى معروف است مىرسد.در اين سمت حجر اسماعيل و ناودان كعبه قرار دارد.در ادامه به ركن غربى كعبه كه به ركن شامى معروف است مىرسد كه در سمت غرب خانه خدا قرار دارد.از آنجا-با ادامه طواف-به آخرين و چهارمين ركن كعبه مىرسد كه به ركن يمانى معروف است و در سمت جنوبى كعبه قرار دارد.
پيش از رسيدن به ركن يمانى موضعى است شريف كه به آن “مستجار”مىگويند.پس از رسيدن به ركن يمانى طواف را به سمت
حجر الاسود و ركن شرقى ادامه ميدهد تا يك شوط كامل شود.
1-مستحب است با حالت خضوع و خشوع طواف كند،قدمها را آهسته و كوچك بردارد.به ذكر،خواندن قرآن،دعا و صلوات بر محمد،و آل او بپردازد.و هر گونه فكر بيهوده را از خود دور كند و متوجه خداوند باشد.
2-در صورتى كه باعث مزاحمت و اذيت ديگران نشود،در آغاز و پايان طواف و در پايان هر«شوط»به حجر الاسود دست بكشد و آن را ببوسد،و هنگام دست كشيدن بگويد:«امانتى اديتها،و ميثاقى تعاهدته لتشهد لى بالموافاة».
3-هنگام طواف اين دعا را بخواند:«اللّهمّ انّى اسألك باسمك الذي يمشى به على ظلّ الماء كما يمشى به على جدد الارض،و أسألك باسمك الذي يهتزّ له عرشك،و اسألك باسمك الذي تهتزّ له اقدام ملائكتك و أسألك باسمك الذي دعاك به موسى من جانب الطور فاستجبت له و القيت عليه محبّة منك،و اسألك باسمك الذي غفرت به لمحمد،ما تقدّم من ذنبه و ما تأخّر،و اتممت عليه نعمتك،ان تفعل بى كذا و كذا»،به جاى كذا و كذا حاجات خود را طلب كند.و در طواف بخواند:«اللّهمّ انّى اليك فقير،و انّى خائف مستجير،فلا تغيّر جسمى،و لا تبدّل اسمى»يا هر دعايى را كه دوست دارد بخواند.
4-مستحب است هر بار كه مقابل در كعبه مىرسد،بر محمد (ص)و آل او درود بفرستد،و بين ركن يمانى و حجر الاسود بگويد:
«رَبَّنٰا آتِنٰا فِي الدُّنْيٰا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ» زمانى كه به حجر اسماعيل رسيد،سر را بلند كرده رو به ناودان اين دعا را بخواند:
«اللهم ادخلنى الجنة برحمتك و اجرنى برحمتك من النار،و عافنى من السقم،و اوسع علىّ من الرزق الحلال،و ادرأ عنّى شر فسقة الجن و الانس،و شر فسقة العرب و العجم»چون از حجر اسماعيل بگذرد و به پشت كعبه برسد بگويد:«يا ذا المنّ و الطول و الجود و الكرم انّ عملى ضعيف فضاعفه لى و تقبّله منّى انك انت السميع العليم».چون به ركن يمانى برسد بايستد و دستها را به دعا بلند كند،و بگويد:
«يا اللّه يا ولى العافية و خالق العافية و رازق العافية و المنعم بالعافية، و المنّان بالعافية،و المتفضّل بالعافية علىّ و على جميع خلقك يا رحمان الدنيا و الآخرة و رحيمهما،صل على محمد و آل محمد،و ارزقنا العافية و دوام العافية و تمام العافية و شكر العافية فى الدنيا و الآخرة يا ارحم الراحمين».
5-مستحب است در هر شوط هر چهار ركن كعبه را لمس كند، و هنگام لمس حجر الاسود دعاى آن را بخواند.
6-در شوط هفتم وقتى كه در برابر مستجار رسيد،دستها را روى زمين باز كند،و صورت و شكم را به كعبه بچسباند و بگويد:«اللهم البيت بيتك،و العبد عبدك و هذا مكان العائذ بك من النار».آنگاه به گناهان خود اعتراف نموده و از خداوند آمرزش آنها را طلب كند كه ان شاء اللّه مستجاب است.
پس از آن بگويد:«اللّهم من قبلك الروح و الفرج و العافية،اللّهم ان عملى ضعيف فضاعفه لى و اغفر لى ما اطلعت عليه منى و خفى على خلقك.»
سپس به سوى ركن يمانى و حجر الاسود آمده طواف را تمام كند و
بگويد:«اللهم قنعنى بما رزقتنى و بارك لى فيما آتيتنى».
مسأله 392- پس از طواف دو ركعت نماز طواف مانند نماز صبح واجب است.مىتوان آن را آهسته و يا بلند خواند.نماز سومين واجب عمرۀ تمتع است و نيت آن واجب مىباشد.كه مثلا نيت كند:«دو ركعت نماز طواف عمرۀ تمتع از حجة الاسلام به جاى مىآورم قربة الى اللّه».و اگر حج مستحبى باشد،كلمۀ(حجة الاسلام) ساقط مىشود و اگر حج نذرى باشد به جاى(حجة الاسلام)(حج نذر)بگويد.و اگر از سوى كسى نايب است،اسم آن شخص را بياورد و نيت كند كه نماز از جانب او است.
مسأله 393- واجب است نماز را پشت مقام ابراهيم بخواند مقام ابراهيم سنگى است نزديك كعبه كه حضرت ابراهيم عليه السلام هنگام ساختن خانه كعبه بر آن مىايستاد.و اگر نمىتواند پشت مقام بخواند،در هر جاى مسجد كه خواست مىتواند بخواند.و بهتر است رعايت محل نزديك و نزديكتر به مقام را بكند.و در حج مستحبى نماز را در هر جاى مسجد الحرام مىتواند بخواند.
مسأله 394- نماز را پس از طواف و يا با فاصلۀ اندك پس از آن به جاى آورد،و نبايد نماز را آن قدر به تأخير اندازد كه موالات عرفى بين طواف و نماز از بين برود.
مسأله 395- اگر عمدا و با دانستن وجوب نماز آن را ترك كند و تا پايان وقت عمره نتواند آن را جبران نمايد،حج او باطل است،و به
حج افراد نيز تبديل نمىشود تا عمره را پس از حج انجام دهد.بلكه در صورت تحقق شرايط حج سال آينده آن را اعاده كند.
مسأله 396- اگر نماز طواف را فراموش كند.و هنگام سعى بين صفا و مروه يادش بيايد،بايد سعى را در همانجا رها كرده به مسجد الحرام بيايد و نماز را در جاى خودش بخواند،سپس دوباره برگردد و سعى را از همان جا كه رها كرده ادامه دهد.و اگر پس از انجام سعى متوجه شود،بايد نماز را در جاى خودش بخواند و اعادۀ سعى لازم نيست.
هر چند بهتر است سعى را اعاده كند.
مسأله 397- اگر در منى يادش آمد كه نماز را به جاى نياورده است، بايد برگردد و نماز را در محلش بخواند.و اگر نمىتواند برگردد،كسى را وكيل بگيرد.اما اگر در عرفات متوجه شد،لازم نيست برگردد،بلكه نماز را در همان جا بخواند،و اگر پس از بيرون آمدن از مكه يادش آمد كه نماز را نخوانده است،در صورتى كه از مكه دور نشده است،بايد به مسجد الحرام برگردد و نماز را در جاى خودش بخواند،و اگر نمىتواند برگردد،كسى را وكيل بگيرد كه نماز طواف را به جاى آورد.
و اگر از مكه دور شده است و يا پس از رسيدن به وطن خود متوجه شود كه نماز را نخوانده است،نماز را در هر جا كه يادش آمد بخواند، و لازم نيست خودش به مكه برگردد يا كسى را وكيل بگيرد كه در مسجد الحرام نماز را به جاى آورد.و نيز اگر بعد از پايان وقت حج متوجه شود،نماز را در هر جاى كه يادش آمد بخواند.
مسأله 398- جاهل به مسأله در احكامى كه ذكر شد؛با ناسى و فراموش كار فرق ندارد،چه جاهل مركب باشد يا بسيط،قاصر باشد يا
مقصّر.
مسأله 399- اگر نماز طواف را فراموش نمود و تا هنگام مرگ يادش نيامد و از دنيا رفت،بر ولىّ او واجب است آن را قضا نمايد.هم چنين اگر به خاطر نداشتن حكم آن را ترك كرد،و از دنيا رفت،قضاى آن بر ولىّ او واجب است،هر چند شخص در يادگيرى احكام كوتاهى كرده باشد.
مسأله 400- بر هر مكلفى-خصوصا كسى كه به حج مىرود-لازم است نماز و قرائتش را درست ياد بگيرد.اگر خطا و اشتباهى در آن هست آن را اصلاح نمايد.با اين حال اگر كوتاهى كرد،و آن را اصلاح ننمود تا اينكه وقت تنگ شود،در صورتى كه مىتواند،بايد نماز طواف را به جماعت بخواند،و اگر نمىتواند،هم خودش بايد نماز طواف را به جاى آورد و هم نايب بگيرد.
در صورتى كه خطا و اشتباه در غير قرائت حمد و سوره باشد، مخير است كه خودش نماز طواف را بخواند يا نايب بگيرد.و اگر نمىتواند آن را صحيح بخواند،به هر صورتى كه مىتواند بايد به جاى آورد،هر چند بهتر است-در صورتى توانايى-نماز را هم فرادا بخواند،هم به جماعت و هم نايب بگيرد.
مسأله 401- اگر قرائتش اشتباه باشد و نداند كه نماز طواف را اشتباه مىخواند،نمازش صحيح است،هر چند در يادگيرى احكام كوتاهى كرده باشد،به شرطى كه جهل او مركب باشد.بنابراين اگر بعد از نماز، يا هنگام نماز متوجه اشتباه شود،در صورتى كه محل قرائت گذشته باشد،لازم نيست نماز را دوباره بخواند،و همچنين اگر جهل او بسيط
است و به خاطر عذرى جاهل مانده،اعادۀ نماز لازم نيست.البته چنانچه جهل بسيط او به خاطر كوتاهى باشد،چنانچه هنگام نماز و يا بعد از آن متوجه شود،واجب است نماز را دوباره بخواند.
مسأله 402- مستحب است در ركعت اول نماز طواف سورۀ «توحيد»و در ركعت دوم سورۀ«جحد»(كافرون)را قرائت كند.سپس تشهد بخواند و بعد از نماز حمد و ثناى الهى را به جاى آورده،و بر محمد(ص)و آل او درود بفرستد،و از خداوند بخواهد كه عملش را قبول كند.و همچنين مستحب است بعد از نماز اين دعا را بخواند:
«اللّهم ارحمنى بطواعيتى اياك،و طواعيتى رسولك(ص)اللّهم جنّبنى ان اتعدى حدودك،و اجعلنى ممّن يحبّك و يحبّ رسولك و ملائكتك و عبادك الصالحين.».
پس از آن به سجده رود و بگويد:«سجد وجهى لك تعبدا و رقا،لا اله الاّ انت حقا حقا،الأوّل قبل كل شىء،و الآخر بعد كل شىء و ها أنا ذابين يديك، ناصيتى بيدك،و اغفر لى انّه لا يغفر الذنب العظيم غيرك فاغفر لى فانّى مقرّ بذنوبى على نفسى،و لا يدفع الذنب العظيم غيرك»
سعى مسأله 403- چهارمين واجب عمرۀ تمتع سعى بين صفا و مروه است.صفا و مروه دو كوهى است در كنار مسجد الحرام كه بينشان
مسافتى نزديك به چهارصد متر است.در سعى نيت معتبر است كه همراه قصد قربت و اخلاص و اسم خاص آن مشخّص باشد،و به گونهاى نيت كند كه مشخص شود سعى مربوط به چه حج است.و اگر از طرف كسى نايب است،اسم آن شخص را بياورد.و چنانچه حج واجب باشد آوردن كلمۀ(حجة الاسلام)لازم است.
مسأله 404- در سعى طهارت از حدث،خبث،ستر عورت و ختنه شرط نيست.
مسأله 405- سعى با حركت از اولين جزء صفا به سمت مروه آغاز و از مروه به جانب صفا ادامه مىيابد.رفتن و آمدن بين صفا و مروه هفت بار بايد ادامه يابد،و هر مرتبه آن يك شوط است.بنابراين چهار مرتبه حركت از صفا به جانب مروه است،و سه بار برگشت از مروه به جانب صفا و پايان سعى در مروه خواهد بود.رعايت موالات عرفى بين شوطهاى سعى معتبر است.در سعى بالا رفتن به كوهى كه از يك طرف صفا و از سوى ديگر مروه است واجب نيست.سعى از طبقۀ بالا-همانند طبقۀ پايين-درست است و كفايت مىكند.
مسأله 406- هنگام رفتن به سمت مروه بايد آن را روبروى خود قرار دهد همچنانكه هنگام بازگشت به صفا آن را نيز روبروى خود قرار دهد.بنابراين اگر عقب عقب برود،يا به پهلوى راست يا چپ حركت كند،كافى نيست و سعى باطل است.ولى توجه به چپ يا راست و يا پشت سر هنگام رفت و آمد اشكال ندارد.و لازم است سعى از آغاز تا پايان در همان مسير باشد.بنابراين اگر در وسط راه از محل سعى خارج شود و به مسجد الحرام يا جاى ديگر برود،و از آنجا به مروه يا
صفا بيايد كافى نيست،البته حركت در خط مستقيم واجب نيست.
مسأله 407- زمان سعى بين صفا و مروه پس از طواف و نماز طواف است.بنابراين اگر عمدا و از روى توجه آن را بر طواف و نماز مقدم كرد،سعى باطل است،و بايد بعد از طواف و نماز اعاده كند.و اگر طواف را فراموش كرد،و بعد از سعى يادش آمد،طواف را انجام دهد و اعادۀ سعى واجب نيست،حكم كسى كه طواف يا بعضى از شوطهاى آن را فراموش كرده و هنگام سعى متوجه شود،در احكام طواف بيان شد.
مسأله 408- كسى كه سعى را از مروه آغاز كرده است،چه در شوط اول باشد يا در شوطهاى ديگر،عمدا و با آگاهى اين كار را كرده باشد،يا به خاطر ندانستن حكم و يا از روى فراموشى،بايد آن را لغو كند،و سعى را از صفا شروع نموده و به مروه ختم كند.
مسأله 409- واجب است سعى را خود شخص انجام دهد.و در صورتى كه مىتواند آن را انجام دهد،نبايد نايب بگيرد،و لازم نيست سعى را پياده انجام دهد،و مىتواند سواره آن را انجام دهد،و يا توسط افراد ديگر جابجا شود.و چنانچه از همۀ اين موارد ناتوان بود، نايب بگيرد.
مسأله 410- نشستن بر صفا،و مروه و يا بين صفا و مروه براى استراحت،به شرطى كه آن قدر طولانى نشود كه موالات عرفى از بين برود،جايز است.چنانچه مىتواند براى نوشيدن آب،تطهير چيزى و يا مانند آن،كه به موالات عرفى ضرر نمىزند،سعى را قطع كند.
مسأله 411- اگر سعى را عمدا ترك كند و بداند كه واجب است يا نداند،و با از دست رفتن فرصت پيش از وقوف در عرفات نتواند آن را بجاى آورد،عمره و حج او باطل است.
مسأله 412- اگر به خاطر فراموشى سعى را ترك كند،هر وقت يادش آمد،بايد انجام دهد،هر چند بعد از فراغت از اعمال حج باشد،و اگر نمىتواند خودش انجام دهد،يا به زحمت و مشقت مىافتد،نايب بگيرد.
مسأله 413- اگر شخصى خودش نمىتواند سعى را انجام دهد، حتى سواره و يا توسط ديگران-چنانچه گذشت-بايد نايب بگيرد.
مسأله 414- پس از طواف و نماز،تأخير انداختن سعى به مدت چند ساعت بدون اينكه در انجام سعى سختى و مشقتى باشد،جايز است.اما با اختيار تأخير انداختن سعى تا فردا جايز نيست.اگر عمدا و با توجه تا فردا تأخير بيندازد،سعى باطل است.
مسأله 415- اگر در سعى عمدا و با توجه و به قصد اين كه جزء سعى هست زياد كند،مانند شوط هشتم،نهم و…سعى باطل است.
اما اگر شوط زيادى را به عنوان عمل جداگانه انجام دهد،هر چند به دنبال سعى باشد،اشكال ندارد.و اگر در سعى سهوا و يا به خاطر ندانستن مسأله زياد كند،سعى باطل نيست.
مسأله 416- اگر از روى خطا و اشتباه در سعى زياد كند،سعى درست است.و آن چه زياد است-خود يك شوط كامل باشد يا بيشتر
-مستحب است آن را ادامه دهد تا يك سعى كامل ديگر انجام شود.
مسأله 417- اگر شوطهاى سعى را عمدا كم كند،چه حكم را بداند يا نداند،و تا زمان وقوف در عرفات نتواند آن را جبران كند،حج او باطل است،و بايد در سال آينده آن را اعاده كند.نه اينكه حج تمتع او به حج افراد بدل شود،زيرا با بطلان حج،احرام نيز باطل مىشود.
مسأله 418- اگر از روى فراموشى سعى را كم كند،هر وقت يادش بيايد و مقدار شوط فراموش شده را هم بداند،بايد آن را تكميل نمايد،و اگر بعد از اتمام اعمال حج يا پس از بازگشت به شهر خود متوجه شود،در صورتى كه مىتواند،بايد برگردد و سعى را كامل كند،و اگر نميتواند برگردد،نايب بگيرد،و بهتر است خودش سعى كاملى را به قصدى كه شامل كامل نمودن سعى ناتمام و يك سعى جديد،انجام دهد.و فرق ندارد شوطهاى فراموش شده بعد از اتمام شوط چهارم باشد،يا پيش از آن،و در صورتى كه شوط فراموش شده را نداند،سعى باطل است و بايد سعى كاملى را از نو بجا آورد.
مسأله 419- اگر در عمرۀ تمتع از روى فراموشى سعى را كم كند، سپس به اعتقاد اينكه از سعى فارغ شده است از احرام خارج شود، بايد يك گاو كفاره دهد.و فرق نمىكند خروج از احرام با چيدن ناخن باشد،يا كوتاه كردن موى سر و يا كارهاى ديگر،و در اين صورت اگر مقدار شوط فراموش شده را مىداند،بايد آن را تكميل كند،و اگر نمىداند دوباره سعى كامل به جاى آورد.
مسأله 420- اگر بعد از تقصير در زياد و كم شدن سعى يا كم شدن آن شك كند،با احتمال اينكه در هنگام سعى متوجه اين گونه امور بوده
است،سعى درست است و نبايد به شك خود اعتنا كند.و همچنين اگر در مروه باشد و شك كند كه اين شوط،شوط هفتم است يا نهم، نبايد به شك خود اعتنا كند،و سعى درست است و در غير اين دو صورت،شك در عدد شوطها-از هر نوع و شكل باشد-سعى را باطل مىكند،بنابراين مكلف در حفظ و به ياد داشتن عدد شوطها دقت و كوشش نمايد.
مسأله 421- مستحب است بالاى صفا رود و رو را به طرف كعبه نمايد و متوجه ركنى شود كه حجر الاسود در آنجاست.و حمد و ثناى خداوند را به جاى آورده و نعمتهاى او را ذكر كند،پس از آن اين ذكرها را بگويد:اللّه اكبر(هفت مرتبه)،الحمد للّه(هفت مرتبه)،لا اله الاّ اللّه (هفت مرتبه)،لا اله الا اللّه،وحده لا شريك له،له الملك و له الحمد،يحيى و يميت و هو حىّ لا يموت،و هو على كل شىء قدير».(سه مرتبه)سپس بر محمد(ص)و آل او درود بفرستد و بگويد:«اللّه اكبر الحمد للّه على ما هدانا،و الحمد للّه على ما أولانا،و الحمد للّه الحىّ القيوم،و القيوم و الحمد للّه الحى الدائم.»(سه مرتبه)و«اشهد ان لا اله الاّ اللّه،و اشهد انّ محمدا عبده و رسوله،و لا نعبده الاّ ايّاه مخلصين له الدين و لو كره المشركون.»(سه مرتبه)و «اللّهم انّى اسألك العفو و العافية و اليقين فى الدّنيا و الآخرة»(سه مرتبه) «اللّهم آتِنٰا فِي الدُّنْيٰا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ »(سه مرتبه) پس از آن صد مرتبه اللّه اكبر و صد مرتبه لا اله الاّ اللّه و صد مرتبه الحمد للّه و صد مرتبه ديگر سبحان اللّه بگويد و بعد اين دعا را
بخواند:«لا اله الاّ اللّه وحده وحده و انجز وعده،و نصر عبده و غلب الاحزاب وحده،فله الملك و له الحمد وحده وحده،اللّهم بارك لى فى الموت و فيما بعد الموت،اللّهم انّى اعوذ بك من ظلمة القبر و وحشته اللّهم اظلّنى فى ظلّ عرشك يوم لا ظلّ الاّ ظلّك»و دين و خود(و اهل و عيالش را)به خدا بسپارد و اين كار را زياد كند و سپس بگويد:
«استودع اللّه الرحمن الرحيم الذي لا يضيع ودائعه دينى و نفسى،و اهلى، اللهم استعملنى على كتابك و سنّته نبيك،و توفّنى على ملّته و اعذنى من الفتنه».
پس از آن تكبير بگويد(سه مرتبه)آنگاه دعا را دو بار تكرار كند و در پايان يك بار تكبير بگويد و بار ديگر تكرار نمايد.اگر نمىتواند همۀ دعا را بخواند،به هر مقدار كه مىتواند عمل كند.
در روايتى آمده است:
هنگامى كه بالاى صفا رفت،رو را به طرف كعبه نموده،دستها را به دعا بلند كند و بگويد:«اللّهمّ اغفر لى كلّ ذنب اذنبته،قط،فان عدت فعد علىّ بالمغفرة،فإنك انت الغفور الرحيم،اللهم افعل بى ما انت اهله فانّك ان تفعل بى ما انت اهله ترحمنى،و ان تعذبنى فانت غنى عن عذابى،و انا محتاج الى رحمتك فيا من انا محتاج الى رحمته ارحمنى،لا تفعل بى ما انا اهله،فانّك ان تفعل بى ما انا اهله تعذبنى و لن تظلمنى،اصحبت اتقى عدلك،و اخاف جورك،فيا من هو عدل لا يجور ارحمنى».
مستحب است سعى را پياده انجام دهد،و از صفا تا منارۀ اوّلى با متانت و آرامى و خضوع و خشوع قدم بردارد،و از آنجا تا منارۀ ديگر تند رود.و از آنجا تا مروه باز با متانت و آرامى حركت كند تا اينكه روى
مروه بالا رود.و بر مروه همان اعمالى را انجام دهد كه بالاى صفا انجام داده بود.
تقصير مسأله 422- تقصير پنجمين و آخرين واجب عمرۀ تمتع است،و به اين معنى است كه مقدارى از ناخن دست يا پا،يا مقدارى از موى سر يا ريش و يا سبيل را براى بيرون شدن از عمرۀ تمتع حجة الاسلام با نيت قربة الى اللّه كوتاه كند،كندن مو يا تراشيدن سر كفايت نمىكند بلكه تراشيدن سر حرام است.
مسأله 423- تقصير بايد بعد از سعى باشد،و لازم نيست فورا انجام گيرد،و در هر جايى كه بخواهد مىتواند آن را انجام دهد،در محل سعى باشد،يا در منزل و يا جاى ديگر.
مسأله 424- كسى كه عمدا تقصير را ترك كرده و براى حج احرام بسته است-چه حكم را بداند يا نداند-عمرۀ او باطل است،و حج تمتع او به حج افراد بدل مىشود كه بايد بعد از حج افراد عمرۀ مفرده به جاى آورد.حج افراد به جاى حج تمتع كفايت مىكند،هر چند خوب است از باب احتياط سال آينده حج تمتع را اعاده كند.
مسأله 425- كسى كه تقصير را فراموش كرده و براى حج احرام بسته است،عمرۀ او صحيح است و از باب احتياط يك گوسفند كفاره دهد.
مسأله 426- پس از آنكه محرم-زن باشد يا مرد-در عمرۀ تمتع تقصير كرد،تمام چيزهايى كه به سبب احرام بر او حرام شده بود-جز
تراشيدن سر-حلال مىشود.اگر عمرۀ تمتع را در ماه شوال انجام داده باشد تا سى روز بعد از عيد سعيد فطر مىتواند سر را بتراشد.اما اگر در ماه ذى القعده و بعد آن به جاى آورده باشد،نبايد سر را بتراشد،و اگر عمدا و از روى توجه سر را تراشيد،بايد يك گوسفند كفاره دهد.اما اگر به خاطر ندانستن حكم سر را بتراشد،كفاره بر او نيست،در عمرۀ تمتع وظيفه تقصير است،حتى اگر موهاى سر به هم چسبيده يا به هم بافته باشد.
مسأله 427- اگر مرد بعد از سعى و پيش از تقصير به خاطر ندانستن حكم با زنش جماع كند،بايد يك شتر ماده يا نر كفاره دهد.
مسأله 428- تقصير پيش از انجام سعى حرام است.اگر عمدا و با آگاهى تقصير كند بايد كفاره دهد.اما اگر سهوا يا به خاطر ندانستن حكم انجام داده،كفاره واجب نيست.
مسأله 429- در عمرۀ تمتع طواف نساء واجب نيست.اگر آن را به نيت رجاء انجام دهد اشكال ندارد.
احرام حج مسأله 430- احرام اولين واجب حج تمتع است.نحوۀ احرام و ويژگىهاى آن به ترتيب زير بيان مىشود:
1-در احرام نيت كامل همراه با قصد قربت و اخلاص معتبر است.
مثلا نيت كند كه:
براى حج تمتع حجة الاسلام احرام مىبندم قربة الى اللّه.يا مانند
آن.و اگر نايب است،اسم كسى او را بياورد،اگر حج مستحبى است كلمه(حجة الاسلام)ساقط مىشود.
2-احرام حج مانند احرام عمرۀ تمتع است،و جز نيت هيچ تفاوتى با هم ندارند.
3-احرام حج را بايد در شهر مكه ببندد.و در هر نقطۀ اين شهر كه احرام ببندد-حتى در قسمتهايى كه جديدا به وجود آمده و جزء شهر مكه به حساب مىآيد-جايز و كافى است.اما احرام از محلّهها و يا نقطههاى ديگرى كه عنوان و اسم خاصى دارد و جزء شهر مكه به حساب نمىآيد-هر چند به خاطر توسعه شهر مكه به آن وصل شده است-جايز نيست.
4-واجب است كه پيش از زوال روز نهم ذى الحجة احرام ببندد تا بتواند وقوف واجب در عرفات را درك كند.و نبايد احرام را تا بعد از زوال تأخير اندازد.
اگر احرام را تا بعد از زوال روز نهم به قدرى تأخير بيندازد كه تنها مسمى وقوف در عرفات را درك كند،گناه كرده است.هر چند حج او صحيح است.و بهتر است روز هشتم ذى الحجّه احرام ببندد،اگر چه مىتواند يك يا دو و يا سه روز قبل از هشتم ذى الحجّه احرام ببندد.و فرق ندارد شخص،سالم باشد يا بيمار،پير باشد يا جوان،مرد باشد يا زن.البته اگر بعد از فراغت از عمرۀ تمتع به خاطر ضرورتى،و يا بدون آن،بخواهد از مكه خارج شود و مطمئن باشد كه زمان حج را از دست نخواهد داد،مىتواند از مكه بيرون رود.و بهتر است كه احرام ببندد و با احرام بيرون رود.هر چند پيش از ماه ذى الحجّه باشد.
و اگر سهوا و يا به خاطر ندانستن حكم در اول ذى الحجّه يا پيش از آن احرام ببندد،احرام او صحيح است.
بعيد نيست كه جايز باشد در اثناى اعمال حج براى عمرۀ مفرده احرام ببندد،و اگر دو يا سه روز زودتر از روز ترويه(هشتم ذى الحجّه) براى حج احرام بسته باشد،مىتواند براى عمرۀ مفرده احرام ببندد و آن را انجام دهد،سپس براى اعمال حج به عرفات برود.
5-اگر سهوا و يا به خاطر ندانستن حكم احرام نبندد و از مكه بيرون رود،و پيش از رسيدن به عرفات متوجه شود،بايد برگردد و در مكه احرام ببندد.اما اگر به خاطر كمى وقت و يا عذر ديگر نتواند برگردد،در همان جا احرام ببندد،و اگر پس از رسيدن به عرفات متوجه شود كه مىتواند برگردد،واجب نيست به مكه برگردد،بلكه همانجا احرام مىبندد.گرچه بهتر است كه در اين صورت هم برگردد و در مكه احرام ببندد و دوباره به عرفات بازگردد .
اگر پس از مدتى توقف در عرفات متوجه شود،يا حكم را بداند، لازم نيست برگردد،هر چند كه مىتواند به مكه برگردد،بلكه در همان جا احرام مىبندد،و اگر تا پايان اعمال حج يادش نيامد،يا حكم را ندانست،حج او صحيح است و كفاره هم ندارد.
6-اگر عمدا و با آگاهى از حكم شرعى،احرام را ترك كند،بايد آن را جبران نمايد،و اگر پيش از وقوف در عرفات احرام ببندد،حج او صحيح است،و اما اگر پيش از وقوف در عرفات نتواند آن را جبران كند،حج باطل است،و سال آينده بايد اعاده كند.
7-كسى كه براى حج تمتع احرام بسته،بنابر احتياط پيش از رفتن
به عرفات نبايد طواف مستحبى انجام دهد،و اگر انجام داد،بعد از طواف مستحبى(تلبيه)را مجددا بگويد.
مسأله 431- احرام حج و آداب و مستحبات آن همانند احرام عمره است كه قبلا بيان شد.
كسى كه براى حج احرام بسته و از مكه خارج شده است،با رسيدن به«ابطح»مستحب است با صداى بلند لبيك بگويد.و زمانى كه به سمت منى حركت كرد با متانت و آرامى حركت كرده و بگويد:
«اللهم اياك ارجو،و اياك ادعو،و بلغنى املى،و اصلح لى عملى»با رسيدن به منى بگويد:«الحمد للّه الذي اقدمنيها صالحا فى عافية،و بلغنى هذا المكان»سپس بگويد:«اللهم هذه منى،و هى ممّا مننت به علينا من المناسك فأسألك ان تمنّ علىّ بما مننت به على انبيائك،فانما انا عبدك فى قبضتك»و مستحب است شب عرفه در منى بماند و تا صبح به عبادت خداوند-خصوصا نماز خواندن در مسجد خيف-بگذارند.
با طلوع فجر نماز صبح را در منى بخواند و تا برآمدن آفتاب به تعقيبات بپردازد،پس از طلوع آفتاب به سوى عرفات حركت نموده و از وادى محسر عبور نمايد.و اگر پيش از طلوع آفتاب از منى خارج شود اشكالى ندارد.ولى خوب است كه تا طلوع آفتاب از وادى محسّر نگذرد.و خروج پيش از طلوع فجر از منى مكروه است،ولى اگر خارج شود گناه نكرده است.امّا اگر از مكه به سوى عرفات برود اشكال ندارد.چنانچه امروزه غالبا حجاج چنين مىكنند.
با حركت به سمت عرفات اين دعا را بخواند:«اللهم اليك صمدت و ايّاك اعتمدت و وجهك اردت،فاسألك ان تبارك لى فى رحلتى،و ان تقضى لى حاجتى،و ان تجعلنى ممن تباهى به اليوم من هو افضل منى»پس از آن مرتب لبيك بگويد تا به عرفات برسد.
وقوف در عرفات مسأله 432- دومين واجب حج تمتع،وقوف در عرفات است.
مقصود از وقوف”بودن”در عرفات است،سواره باشد يا پياده، ايستاده باشد يا نشسته و يا در هر حالت ديگر.
مسأله 433- بيشترين فاصلۀ عرفات از شهر قديمى مكه حدود بيست و دو كيلومتر است،و اين مقدار بيشترين مسافتى است كه حاجى با خروج از مكه بايد آن را قصد كند.عرفات صحراى بزرگى است بيرون حرم كه به حرم متصل است،و در ميان عرفات و مشعر الحرام منطقهاى به اسم«مأزمين»واقع است.
در روايات محل وقوف در عرفات را با نقاطى كه در آن زمان مشخص و شناخته شده بوده معين كرده است.مانند:بطن عرنه، ثوية،نمرة و ذى المجاز.بعضى از اين اسامى هم اكنون نيز موجود است،و در نقشههاى مخصوص عرفات آمده است.چنانچه مسجد نمرة هم اكنون موجود و مشخص است.امروزه محل وقوف در عرفات با علايم و نشانههاى كه در اطراف آن قرار داده،روشن و مشخص است.
وقوف بايد در درون مناطق محل وقوف باشد يعنى مناطق و مكانهاى مذكور از حدود محل وقوف(موقف)شمرده مىشوند ولى جزء موقف به حساب نمىآيند به همين جهت وقوف در خود مكانهاى مذكور جايز نيست،و فرق ندارد كه در كوه باشد يا بيابان،هر چند بهتر است كه در دامنۀ كوه از سمت چپ باشد.
مسأله 434- زمان وقوف اختيارى در عرفات از زوال روز نهم ذى الحجة تا غروب همان روز است.وقوف در تمام اين مدت واجب است،و اگر آن را ترك كند،و تنها مدت كوتاهى را در عرفات بماند، گناه كرده است،ولى حج او درست است.البته اگر وقوف در عرفات را حتى در مدت كوتاهى از روى عمد و توجه و يا به خاطر ندانستن حكم كه در آن معذور نيست ترك كند،حج او باطل است.
مسأله 435- براى وقوف در عرفات نيت كامل و واضح همراه با قصد قربت و اخلاص لازم است.و در نيت بايد مشخص كند كه وقوف مربوط به چه نوع حج است.حج تمتع است يا افراد،واجب است يا مستحب،براى خودش هست يا براى ديگرى،و اگر از طرف كسى نايب است اسم او را بياورد.و اگر حج مستحبى است كلمۀ (حجة الاسلام)لازم نيست.
اگر در تمام اين مدت در عرفات،خواب،بيهوش و يا ديوانه باشد، وقوف در عرفات محقق نمىشود.
مسأله 436- جايز نيست كه حاجى عمدا و از روى توجه پيش از غروب آفتاب از عرفات كوچ كند.و اگر كوچ كرد،حج او باطل نمىشود،ولى گناه كرده و بايد يك شتر پنجساله كفاره دهد كه در روز
عيد آن را در منى نحر كند،و اگر نمىتواند،هجده روز روزه بگيرد،و فرق ندارد در مكه روزه بگيرد يا در راه و يا در شهر خود،و موالات در آن شرط نيست،و اگر از كوچ كردن پشيمان شد و برگشت،كفاره ندارد و اگر سهوا يا به خاطر ندانستن حكم پيش از غروب آفتاب كوچ كرد، هر وقت متوجه شد،يا حكم را فهميد و مىتوانست برگردد،بايد برگردد،چنانچه برنگشت،ظاهرا كفاره ندارد و حج او صحيح است، و اگر نتوانست برگردد،حج او درست و كفاره ندارد.و اگر پيش از غروب آفتاب،نه به قصد كوچ كردن،از عرفات بيرون رود و قصد و اطمينان داشته باشد كه پيش از غروب آفتاب بر مىگردد،رفتن اشكال دارد.
مسأله 437- كسى كه به هر دليل موجه وقوف اختيارى در عرفات را نتواند درك كند،واجب است وقوف اضطرارى را به جاى آورد.يعنى قسمتى از شب عيد قربان را در عرفات توقف كند.در اين صورت حج او صحيح است و كفاره ندارد.
مسأله 438- اگر براى قاضى اهل سنت اول ماه ذى الحجّه ثابت شود،و به اول ماه حكم نمايد،ولى نزد شيعه ثابت نشود؛اين مسأله چند صورت دارد كه به ترتيب زير بيان مىشود:
1-احتمال دهد حكم او مطابق واقع باشد،كه در اين صورت متابعت از او واجب است،و بايد همراه برادران اهل سنت به عرفات برود،هر چند مورد تقيه هم نباشد،نبايد با آنها مخالفت نمايد.اگر با آنها مخالفت نموده و روز بعد به عرفات رفت،وقوف او اشكال دارد.زيرا وظيفۀ واقعى او وقوف با برادران اهل سنت بوده است،نه
در روز بعد كه آن نيز مشكوك است.
2-اگر بداند كه حكم او مطابق واقع نيست و به خاطر تقيه نمىتواند مخالفت نمايد،واجب است از آنها متابعت نموده و با آنها به عرفات برود،و بعيد نيست كه اين وقوف در عرفات براى حج كافى باشد،هر چند احوط آن است كه سال آينده آن را اعاده كند.
3-اگر تقيه نباشد و بدون ترس و احساس خطر و به صورت عادى مىتواند روز بعد وقوف را به جاى آورد،احتياط واجب آن است كه- اگر مىتواند-بين وقوف با اهل سنت و وقوف روز بعد جمع نمايد.
و اگر نمىتواند جمع كند،با اهل سنت وقوف را انجام دهد و از باب احتياط وجوبى-در صورت فراهم شدن شرايط-سال آينده حج را اعاده كند.
4-اگر وقوف مخالف تقيه باشد،مبغوض است.و تقرب به خداوند با آن ممكن نيست.بنابراين نبايد مخالف اهل سنت عمل كرد.
مسأله 439- روز عرفه،روز دعا و زارى و خضوع و خشوع در پيشگاه خداوند است.در حديث آمده است:«انّما تعجّل الصلاة و تجمع بينهما لتفرغ نفسك للدعاء،فانّه يوم دعا و مسألة»(نماز را سريع و يكجا بخوانيد تا وقت بيشتر براى دعا داشته باشيد،زيرا اين روز،روز دعا است).
وقوف در عرفات آداب و مستحباتى دارد كه به ترتيب بيان
مىشود:
1-مستحب است با وضو باشد.
2-با آرامى و متانت به محل وقوف بيايد،و حمد و تهليل خداوند نموده و مجد و ثناى او را به جاى آورد و سپس بگويد:اللّه اكبر(صد مرتبه)،الحمد للّه(صد مرتبه)،سبحان اللّه(صد مرتبه)،پس از آن صد مرتبه سورۀ توحيد بخواند،سپس هر دعايى كه دوست دارد بخواند.
3-در دعا جديت و تلاش ورزد،زيرا كه اين روز،روز دعا و خواستن است.و از شيطان به خداوند پناه ببرد،زيرا شيطان هيچ جايى را به مانند اينجا كه تو را از ياد خداوند غافل كند دوست ندارد.
4-متوجه خودش باشد و اين دعاها را بخواند:«اللهم انى عبدك فلا تجعلنى من اخيب و فدك،و ارحم مسيرى اليك من الفجّ العميق»
«اللّهم رب المشاعر كلها فكّ رقبتى من النار،و اوسع علىّ من رزقك الحلال،و ادرأ عنّى شرّ فسقة الجنّ و الانس»،«اللهم لا تمكر بى و لا تخدعنى و لا تستدرجنى».
«اللهم انّى أسألك بحولك وجودك و كرمك و فضلك و منّك يا اسمع السامعين و يا ابصر الناظرين و يا اسرع الحاسبين و يا ارحم الراحمين أسألك ان تصلى على محمد و آل محمد و ان تفعل بى كذا و كذا».
به جاى ان تفعل بى كذا و كذا حاجات خود را طلب كند،پس از آن رو را به جانب آسمان نموده و بخواند:«اللّهم حاجتى اليك التى ان اعطيتنيها لم يضرّنى ما منعتنى،و التى ان منعتنيها لم ينفعنى ما اعطيتنى، اسألك خلاص رقبتى من النار،اللهم انى عبدك و ملك يدك و ناصيتى
بيدك و اجلى بعلمك اسألك ان توفّقنى لما يرضيك عنّى،و ان تسلم منى مناسكك التى اريتها خليلك ابراهيم عليه السلام و دللت عليها نبيّك محمد (ص)،اللهم اجعلنى ممن رضيت عمله،و اطلت عمره،و احييته بعد الموت حياة طيبة».
5-اين دعا را بخواند كه حضرت پيامبر(ص)آن را به عنوان دعاى عرفه به على(ع)تعليم داد و فرمود كه؛اين دعاى پيامبران پيش از من بوده است:«لا اله الاّ اللّه وحده لا شريك له،له الملك و له الحمد،يحيى و يميت و يميت و يحيى و هو حىّ لا يموت بيده الخير و هو على كل شىء قدير، اللهم لك الحمد انت كما تقول و خير ما يقول القائلون،اللهم لك صلاتى و دينى و محياى و مماتى،و لك تراثى و بك حولى و منك قوتى،اللهم انّى اعوذ بك من الفقر،و من وسواس الصدر،و من شتات الامر،و من عذاب النار،و من عذاب القبر،اللهم انى اسألك من خير ما يأتى به الرياح،و اعوذ بك من شرّ ما يأتى به الرياح،و اسألك خير الليل و خير النهار.»
در حديث آمده است كه رسول خدا(ص)در عرفات بود و هنگام نزديك شدن غروب آفتاب فرمود:«اللّهم انّى اعوذ بك من الفقر و من تشتت الامر،و من شرّ ما يحدث بالليل و النهار،امسى ظلمى مستجيرا بعفوك، و امسى وجهى الفانى مستجيرا بوجهك الباقى،يا خير من سئل،و يا اجود من اعطى،جللّنى برحمتك.»پس از آن حاجات خود را بخواهد.
6-در حديث آمده است:زمانى كه آفتاب روز عرفه غروب كند، اين دعا را بخواند:
«اللّهم لا تجعله آخر العهد من هذا الموقف،و ارزقنيه من قابل ابدا ما ابقيتنى،و اقلبنى اليوم مفلحا منجحا مستجابا لى مرحوما مغفورا لى بافضل ما
ينقلب به اليوم احد من و فدك و حجّاج بيتك الحرام،و اجعلنى اليوم من اكرم و فدك عليك،و اعطنى افضل ما اعطيت احدا منهم من الخير و البركة و الرحمة و الرضوان و المغفرة و بارك لى فيما ارجع اليه من اهل و مال و او قليل او كثير، و بارك لهم فىّ.»
7-شايسته است حجاج در اين روز هر دعايى كه دوست دارد بخواند،و از دعاهاى منقول دعاى عرفه امام حسين عليه السلام و دعاى امام زين العابدين عليه السلام را بخواند.
وقوف در مشعر مسأله 440- وقوف در مشعر الحرام سومين واجب حج تمتع است.
مشعر الحرام اسمى است بر درهاى وسيع به نام(مزدلفه)كه از شهر قديمى مكه حدود ده كيلومتر فاصله دارد،و داخل حرم است.
واجب است بعد از كوچ از عرفات در آن توقف كند.مراد از وقوف (بودن)در مشعر الحرام است،و فرق ندارد خواب باشد يا بيدار.
محل وقوف در مشعر الحرام طولا از مأزمين است تا وادى محسّر،و خود اين دو نقطه جزء محل وقوف نيست.البته در هنگام ازدحام يا تنگى وقت وقوف در مأزمين اشكال ندارد.
مسأله 441- براى وقوف در مشعر الحرام نيت كامل و واضح با قصد قربت معتبر است،مثلا اگر نيت كند:توقف مىكنم در مشعر الحرام از طلوع فجر تا طلوع آفتاب براى حج تمتع از حجة الاسلام قربة الى اللّه.
كفايت مىكند،و اگر نايب باشد،بايد اسم او را بياورد،و اگر حج
مستحبى باشد آوردن(حجة الاسلام)لازم نيست.
مسأله 442- مشهور است ميان علماء كه پيش از بر آمدن آفتاب بيرون شدن از مشعر الحرام جايز نيست.ولى خارج شدن از مشعر الحرام قبل از طلوع آفتاب،به اندازهاى كه تا از وادى محسّر بگذرد آفتاب طلوع نمايد،اشكال ندارد.
مسأله 443- كسى كه از عرفات به جانب مشعر الحرام كوچ كرده، واجب نيست كه شب دهم ذى الحجّه در مشعر بماند.آن چه واجب است،حضور او در مشعر الحرام بين طلوع فجر تا برآمدن آفتاب است.
مسأله 444- وقوف در مشعر الحرام از طلوع فجر روز دهم ذى الحجة تا طلوع آفتاب همان روز واجب است.اين وقوف را وقوف اختيارى مىگويند.اگر قسمتى از اين مدت را توقف كند حج او صحيح است و اشكال ندارد.و اگر مدت كمى از شب دهم ذى الحجة را در مشعر بماند،و وقوف ما بين الطلوعين را عمدا و با دانستن مسأله ترك كند،گناه كرده است و بايد يك شتر نر كفاره دهد،و بنابر اقرب حج او صحيح است.و اگر حكم را نمىداند،بايد يك گوسفند كفاره دهد،و اگر مدت كوتاهى بعد از طلوع فجر در مشعر بماند و عمدا پيش از طلوع آفتاب خارج شود،چنانچه حكم را نداند،اشكال ندارد،هر چند كه اگر جهل به خاطر كوتاهى بوده گناه كرده است.و اگر حكم را مىداند،بايد يك گوسفند كفاره دهد.
مسأله 445- وقوف بين الطلوعين در مشعر الحرام واجب است،اما زنها،بچهها،افرادى كه از دشمن ترس دارند،افرادى ضعيف مانند:
پيرمردان و بيماران از اين حكم مستثنى هستند،و آنها پس از اين كه مدت كوتاهى از شب دهم ذى الحجة را در مشعر الحرام توقف كردند مىتوانند پيش از طلوع فجر به سوى منى حركت كرده و جمرۀ عقبه را همان شب رمى كنند.
مسأله 446- كسى كه به خاطر فراموشى يا فراهم نشدن وسيلۀ نقليه و يا عذرهاى ديگر نتواند وقوف اختيارى بين الطلوعين را در مشعر الحرام درك كند،بايد وقوف اضطرارى را انجام دهد؛يعنى مدتى از زمان طلوع آفتاب تا ظهر روز دهم را در مشعر الحرام توقف نمايد.
مسأله 447- چنانچه پيشتر بيان شد،هر كدام از وقوف در عرفات و مشعر دو وقت دارد:
يكى وقت اختيارى و ديگرى وقت اضطرارى.
وقت اختيارى وقوف در عرفات از زوال روز نهم ماه ذى الحجّه تا غروب همان روز است.و وقت اضطرارى آن شب دهم ذى الحجة تا طلوع فجر است.زمان اختيارى وقوف در مشعر الحرام از طلوع فجر روز دهم ذى الحجة تا طلوع آفتاب است،و وقت اضطرارى آن از طلوع آفتاب تا زوال همان روز است.
مسأله 448- درك نكردن وقوف اختيارى در عرفات و مشعر الحرام چند صورت دارد كه به ترتيب زير بيان مىشود:
1-در عرفات و مشعر فقط وقوف اضطرارى را درك كند،و از
دست دادن وقوف اختيارى به خاطر سهل انگارى و اهمال نباشد،در اين صورت حج او صحيح است و گناه نكرده است،و اگر از دست دادن وقوف اختيارى به خاطر تسامح و اهمال باشد،حج او باطل و گناه كرده است،و درك وقوف اضطرارى كفايت نمىكند.بلكه بايد در سال آينده حج را اعاده كند.
2-وقوف اضطرارى عرفات و مشعر را نيز درك نكند.در اين صورت حج باطل است،و با عدول از نيت،عمرۀ مفرده انجام دهد.
يعنى با همان احرام طواف عمره مفرده به جاى آورد،نماز بخواند، سعى انجام دهد و حلق يا تقصير نمايد و دوباره به مسجد الحرام برگردد و طواف النساء و نماز طواف را انجام دهد.و عمرۀ او با خارج شدن از احرام كامل مىشود،و چيزهايى كه با احرام حرام شده بود حلال مىشود.البته عمرۀ مفرده به جاى حج كفايت نمىكند،و در صورتى كه استطاعت او باقى باشد،يا دوباره مستطيع شود و يا حج در ذمهاش باشد،بايد سال آينده حج را انجام دهد.
3-وقت اختيارى عرفات و اضطرارى مشعر الحرام را درك كند،يا برعكس،در اين صورت حج او صحيح است و گناه هم نكرده است.
4-اگر فقط وقوف اختيارى مشعر الحرام را درك كند،و وقوف در عرفات را اصلا درك نكند.ظاهرا حج او صحيح است،و اگر برعكس شود،يعنى وقوف اختيارى عرفات را درك كند و به دلايلى وقوف در مشعر الحرام را اصلا درك نكند،بعيد نيست كه حج او صحيح باشد.
هر چند احوط آن است كه آن حج را كامل كند بعد از آن عمرۀ مفرده انجام دهد،و سال آينده دوباره به حج بيايد.
5-وقوف اختيارى در عرفات را درك كند ولى در مشعر الحرام توقف ننمايد،و از عرفات به منى برود،چنانچه جاهل به حكم باشد،در اين صورت اگر در منى حكم را فهميد و مىتواند برگردد و وقوف-حتى اضطرارى-را درك كند،بايد برگردد.و اگر در منى حكم را نفهميد،يا فهميد ولى نمىتواند برگردد و وقوف را درك كند، حج درست است و بايد يك گوسفند كفاره دهد،و اگر حكم را مىدانسته و در عرفات توقف نكرده است،ظاهرا حج او درست است،و بايد يك شتر نر كفاره دهد.
6-اگر فقط وقوف اضطرارى در مشعر الحرام را درك كند و وقوف در عرفات را نه اختيارى و نه اضطرارى درك نكند،يا تنها وقوف اضطرارى در عرفات را درك كرده و وقوف در مشعر نه اختيارى و نه اضطرارى را درك نكند،در هر دو صورت ظاهرا حج او صحيح نيست،و حج به عمرۀ مفرده تبديل مىشود كه با همان احرام عمرۀ مفرده انجام دهد و از احرام خارج شود،و سال آينده دوباره حج را به جاى آورد.
مسأله 449- وقوف در مشعر الحرام آداب و مستحباتى دارد كه ترتيب آنها بصورت زير است:
1-مستحب است هنگام كوچ كردن از عرفات به سوى مشعر الحرام با متانت و آرامى گام بردارد و حالت تضرع داشته باشد،و از
خداوند خير دنيا و آخرت را بخواهد.
2-بهتر است نماز مغرب و عشاء را به تأخير بيندازد،و پس از رسيدن به مشعر هر دو را يكجا با يك اذان و دو اقامه به جاى آورد.
3-در حديث آمده است كه شب مزدلفه(مشعر الحرام)را از دست ندهد و در آن شب بخواند:«اللهم هذه جمع،اللهم انّى أسألك ان تجمع لى فيها جوامع الخير،اللهم لا تؤيسنى من الخير الذي سألتك ان تجمعه لى فى قلبى،و اطلب اليك ان تعرفنى ما عرفت اوليائك فى منزلى هذا،و ان تقينى جوامع الشرّ».
و هر مقدارى كه مىتواند آن شب را بيدار بماند،و به دعا و عبادت بپردازد.زيرا آسمان در آن شب براى صداى مناجات مؤمنين باز است.طنين مناجات آنها در آن شب بمانند آواز زنبوران است خداوند(در آن شب)مىفرمايد:«انا ربّكم و انتم اديتم حقّى،علىّ ان استجيب لكم»،«من پروردگار شما هستم و شما حق مرا ادا كرديد،بر من است كه دعاى شما را اجابت كنم.»در آن شب گناهان هر كه را بخواهد فرو مىريزد،و هر كدام را كه بخواهد مىبخشد.
4-مستحب است بعد از نماز صبح با طهارت به حمد و ثناى پروردگار بپردازد،و از نعمتها و امتحانهاى الهى هر قدر مىتواند ياد كند،و بر محمد(ص)و آل او درود بفرستد،و اين دعا را بخواند:
«اللهم ربّ المشعر الحرام فكّ رقبتى من النّار،و اوسع علىّ من رزقك الحلال،و ادرأ عنّي شر فسقة الجنّ و الانس،اللهم انت خير مطلوب اليه و خير مدعو و خير مسئول،و لكلّ وافد جائزة فاجعل جائزتى فى موطنى هذا،و ان تقيلنى عثرتى،و تقبل معذرتى،و ان تتجاوز عن خطيئتى،ثم اجعل التقوى من
الدنيا زادى».
مسأله 450- با طلوع آفتاب روز دهم ذى الحجة برنامه حاجيان در مشعر الحرام به پايان مىرسد،و بايد به سمت منى حركت كنند.منى سرزمينى است كه در جهت طول،يك طرف آن مكه عقبه قرار دارد، و در سمت مشعر الحرام وادى محسّر،و در جهت عرض حدود مشخصى ندارد،و بايد از افراد مطلع و آگاه آنجا پرسيد.رفتن در نقاطى كه شك دارد جزء منى هست يا نه،بعيد نيست كه جايز باشد.
رمى جمره در روز عيد قربان سه چيز در منى واجب است:
1-رمى جمرۀ عقبه.
2-ذبح يا نحر.
3-تراشيدن يا كوتاه كردن موى سر.
احكام هر يك به ترتيب و به دنبال هم مىآيد.
رمى جمرۀ عقبه مسأله 451- چهارمين واجب از واجبات حج تمتع رمى جمره است،جمره عقبه نام محل خاصى است در منى و يكى از جمرات سهگانه مىباشد.در روز عيد فقط رمى جمره عقبه واجب است.
اول-نيت:مثلا چنين بگويد:(هفت ريگ به جمره عقبه در حج تمتع از حجة الاسلام قربة الى اللّه)رمى مىكنم.در صورتى كه حج افراد باشد به جاى حج تمتع آن را ذكر كند.و اگر حج نيابتى باشد نام كسى را كه از طرف او نايب شده در نيت بياورد و اگر حج مستحبى باشد كلمۀ حجة الاسلام در نيت ساقط مىشود.
دوم-اين كه هفت بار رمى كند و كمتر از آن كافى نيست ولى بيشتر از آن اشكال ندارد.رمى اجسام ديگر به جاى ريگ كفايت نمىكند.
سوم-اين كه انداختن ريگها بايد يكى پس از ديگرى باشد نه اين كه همه را با هم رمى كند.
چهارم-اين كه ريگها را رمى كند يعنى به سوى جمره بيندازد و اگر نزديك برود و ريگها را روى آن بگذارد كفايت نمىكند،و نيز اگر قبل از آن كه به جمره برسد ريگها روى جمره بيفتد كفايت نمىكند،و در صورتى كه ريگ را بيندازد و در مسير به چيزى ديگرى برخورد نمايد و بعد به جمره اصابت كند كافى است،مگر اين كه آن چيز جسم سختى باشد و برخورد ريگ به جمره مستند به آن جسم سخت باشد نه به انداختن و رمى شخص،كه در اين صورت نيز كفايت نمىكند.
پنجم-اين كه رمى جمره بايد بين طلوع و غروب خورشيد روز دهم ذى حجة انجام گيرد،ولى كسانى كه كوچ كردن آنها از مشعر.در شب جائز است،رمى جمره نيز براى آنها در آن شب جايز مىباشد،و
همچنين بعيد نيست كه حلق و تقصير براى آنها در همان شب جايز باشد ولى نمىتوانند در آن شب قربانى نمايند بلكه قربانى بايد در روز صورت گيرد مگر شخصى كه مىترسد كه چنين شخصى مىتواند در شب از مشعر كوچ كند همچنانكه مىتواند تمام اعمال روز عيد را در همان شب عيد انجام دهد.
مسأله 452- اگر شك كند كه ريگ به جمره اصابت كرده است يا نه، بنا بگذارد كه اصابت نكرده و ريگ ديگرى بيندازد تا يقين كند كه به جمره اصابت كرده است،البته در صورتى كه وارد واجبى شده باشد كه مترتب بر رمى است و شك كند كه ريگ به جمره اصابت كرده يا نه و يا بعد از دخول شب شك كند،نبايد به آن شك اعتنا نمايد.
مسأله 453- ريگها بايد از حرم برداشته شود به جز از مسجد الحرام و مسجد خيف،و ريگها بايد بنابر احتياط مستحب بكر باشند يعنى علم به استفاده قبلى از آنها نداشته باشد.
مسأله 454- رمى جمره از طبقه دوم جايز است.
مسأله 455- اگر حاجى از روى فراموشى و يا از روى ندانستن حكم،رمى جمره را ترك كند و بعدا متوجه شود،چند صورت دارد:
اول:اين كه در همان روز عيد متوجه شود،در اين صورت فقط همان رمى را انجام دهد و اعادۀ بقيه اعمال حج از قبيل ذبح،حلق،يا تقصير و طواف واجب نيست.
دوم:اين كه در شب يا روز يازدهم يادش بيايد،كه در اين صورت در روز يازدهم قضاى آن را بجا آورد،و رمى قضا را بر رمى واجب به مدت يك ساعت مقدم بدارد،ولى احتياط مستحب اين است كه
انجام قضا را در صبح قرار دهد و ادا را در ظهر،و اعادۀ اعمال حج كه انجام داده واجب نيست.
سوم:اين كه بعد از روز يازدهم و قبل از خروج از مكه يادش بيايد، در اين صورت واجب است كه رمى را در خلال ايام تشريق كه از روز يازدهم تا پايان روز سيزدهم انجام دهد،و اگر در مكه يادش بيايد، واجب است به منى برگشته و رمى كند و اگر بعد از ايام تشريق متوجه شود و در مكه باشد،واجب است به منى مراجعت نموده و رمى را انجام دهد.
چهارم:اين كه بعد از خروج از مكه در حالى كه راهى بلادش گرديده يادش بيايد،در اين صورت بازگشت به منى بر او واجب نيست.
سؤال:آيا حكم كسى كه جاهل به وجوب رمى در روز عيد است، مانند حكم ناسى و فراموش كار در وجوب قضا در روز يازدهم است؟
جواب:البته حكم جاهل همانند حكم ناسى است،بلكه در وجوب قضا بين اين كه از روى فراموشى ترك كرده باشد و يا از روى جهالت و يا عذر ديگرى،فرقى نيست حتى اگر عمدى و از روى التفات باشد.
مسأله 456- اگر حاجى حكم شرعى را بداند ولى عمدا رمى جمره را ترك كند،اگر ترك را ادامه دهد،حجش باطل است،و اگر قبل از انقضاء حج تدارك كند،حجش صحيح است،و در اين صورت اعاده اعمالى كه در منى انجام داده بعيد نيست كه واجب نباشد هر چند احتياط اين است كه اعاده كند.
مسأله 457- اگر عمدا طواف حج را پيش از رمى جمره عقبه انجام دهد-در حالى كه وجوب تقدم رمى بر طواف را مىداند-چنانچه رمى را انجام ندهد،حجش باطل است،و اگر قبل از پايان يافتن وقت رمى نمايد،حجش صحيح است،ولى اعاده طواف و اعاده اعمال بعد از طواف مانند سعى بر او واجب مىباشد.
مسأله 458- اگر حاجى عمدا و از روى آگاهى رمى جمره عقبه را انجام ندهد و رهسپار مكه شود و قبل از حلق و قربانى طواف را بجا آورد.بايد يك گوسفند به عنوان كفاره بدهد و به منى بازگشته رمى كند و قربانى و بعد حلق يا تقصير نمايد،سپس به مكه برگشته و طواف را قبل از انقضاء وقت،اعاده نمايد كه در اين صورت حجش صحيح است و الاّ باطل مىباشد.و همچنين اگر رمى جمره عقبه را انجام دهد و لكن حلق و يا تقصير را عمدا و از روى آگاهى به تسلسل اعمال حج،ترك كند و به مكه رهسپار شود و طواف حج نموده و سعى بين صفا و مروه را انجام دهد،بايد يك گوسفند قربانى نموده و به منى برگردد و در آنجا حلق و يا تقصير نمايد و بعد طواف و سعى را اعاده كند،در اين صورت نيز حجش صحيح است وگرنه فاسد مىباشد.
مسأله 459- در رمى جمرات چند چيز مستحب است:
1-در حال رمى،با طهارت باشد.
2-وقتى به جمرۀ عقبه رسيد،رو به جمره و پشت به قبله به
ايستد و رمى كند.
3-وقتى ريگها را در دست گرفت و آماده رمى شد اين دعا را بخواند:«اللّهم هؤلاء حصياتى فاحصهنّ لى و ارفعهنّ فى عملى».
4-با هر ريگى كه مىاندازد بگويد:«اللّه اكبر اللّهم ادحر عنّى الشيطان اللّهم تصديقا بكتابك و على سنة نبيّك اللّهم اجعله لى حجا مبرورا و عملا مقبولا و سعيا مشكورا و ذنبا مغفورا».
5-پس از برگشتن از رمى بگويد:«اللّهم بك وثقت و عليك توكلت فنعم الرّب و نعم المولى و نعم النصير.».
قربانى در منى مسأله 460- محل قربانى منى است و اگر منى بر مردم تنگ شود و از انجام واجبات در آن معذور گردند،شرعا سرزمين منى توسعه پيدا كرده و شامل وادى محسر-كه منطقهاى است بين منى و مشعر و منى را از مشعر جدا مىكند-مىشود.
بنابراين اگر مردم واجبات منى را در آن تمام كنند كافى است،و اگر حكومت از قربانى كردن در منى ممانعت كنند و قربانگاه را در خارج از منى تعيين نمايند،حاجى مىتواند در همان قربانگاه و يا در مكه قربانى كند،البته به شرطى كه در طول ماه ذى الحجّه به خاطر عذرى قادر بر ذبح در منى نباشد،و الا واجب است كه ذبح را به تأخير اندازد.و اگر در اثر ندانستن مسأله و يا از روى فراموشى و يا به اعتقاد
اين كه فلان مكان جزء منى است و در آنجا ذبح كند،بعيد نيست كه ذبحش صحيح باشد،قربانى در نقطه مشكوك-در صورتى كه شك از جهت شبهه مفهوميه باشد-بعيد نيست كه كافى باشد.
مسأله 461- بنابر احتياط،قربانى در روز عيد انجام گيرد و اگر عمدا و يا غير عمد قربانى را در آن روز انجام ندهد،احوط آن است كه در ايام تشريق-يازدهم،دوازدهم و سيزدهم ذى حجه-و اگر تا روز سيزدهم هم قربانى نكرد،بايد در ماه ذى الحجّه قربانى نمايد.
مسأله 462- قربانى بايد بعد از رمى جمره انجام شود،و اگر از روى ندانستن مسأله و يا از روى فراموشى قبل از رمى صورت گيرد،صحيح است و اعاده لازم نيست.ولى اگر عمدا قربانى را مقدم بدارد،بعيد نيست كه اعاده آن بعد از رمى واجب نباشد اگر چه احتياط آن است كه آن را اعاده كند.
مسأله 463- اگر كسى نتواند روز عيد در منى قربانى كند،واجب نيست كه حلق و يا تقصير را نيز تأخير اندازد.جواز تأخير ذبح و يا نحر در منى بعيد نيست اگر چه بهتر است كه احتياط رعايت گردد.
مسأله 464- وقتى مىخواهد خود شخص قربانى كند و يا وكيل بگيرد،بايد نيت كند مثلا بگويد:«گوسفند را ذبح مىكنم براى حج تمتع از حجة الاسلام قربة الى اللّه»و اگر نايب باشد بايد اسم نايب را ذكر كند،و در صورتى كه حج مستحبى باشد،كلمه حجة الاسلام در نيت ساقط مىشود.
مسأله 465- اگر شخصى از روى عذر،نتوانست در منى روز عيد ذبح و يا نحر كند،آيا مىتواند در خارج منى مثلا در مكه اين كار را
انجام دهد؟اگر عذرش به خاطر ضيق بودن منى باشد،شرعا منى توسعه پيدا كرده و شامل وادى محسر نيز مىشود،و او مىتواند در وادى قربانى كند نه در خارج از آن.البته در صورتى كه در وادى هم امكان نداشت،جايز است كه در مكه قربانى نمايد،و اگر عذرش از اين جهت باشد كه نگذارند در منى قربانى نمايد و قربانگاه را در خارج از منى تعيين كرده باشند،در اين صورت اگر از ذبح كردن در منى تا آخر ذى الحجّه نااميد شود،جايز است كه در خارج از منى ذبح كند و اگر بداند كه در ايام تشريق و يا تا آخر ذى حجه براى ذبح در منى قدرت پيدا مىكند،واجب است كه ذبح را تأخير انداخته و در منى قربانى كند.
مسأله 466- اگر عمدا قربانى را در روز عيد ترك و بقيه واجبات حج از قبيل حلق و يا تقصير و طواف را انجام دهد،در صورتى كه ترك قربانى را ادامه دهد،حجش باطل است،و اگر قبل از انقضاء وقت تدارك كرده و قربانى نمايد،حجش صحيح است،ولى واجب است كه طواف را اعاده كند،و اما اعاده نكردن حلق و يا تقصير خالى از قوت نيست،گرچه احتياط آن است كه اعاده شود،و اگر از روى فراموشى و يا ندانستن مسأله،قربانى را ترك كند و بعد يادش بيايد، واجب است كه ذبح و يا نحر نمايد و لو اين كه در آخر ذى الحجّه متوجه شود و در اين حالت طواف و عمل بعد از طواف هم واجب نيست كه اعاده شود.
مسأله 467- واجب است كه قربانى يا شتر باشد و يا گاو و يا گوسفند.اگر شتر باشد بايد پنج سال را تمام كرده و داخل شش
سالگى شده باشد و اگر گاو و يا بز باشد بايد دو سال را تمام كرده و بنابر احتياط داخل سال سوم شده باشد و اگر گوسفند باشد بايد هفتماهگى را تكميل نموده و وارد ماه هشتم شده باشد،و احوط اين است كه يك سالش تمام و داخل سال دوم باشد.
مسأله 468- اگر پس از قربانى كردن معلوم شود كه قربانى سن معتبر ندارد،بايد قربانى را اعاده كند،قربانى بايد تام الاعضاء و سالم باشد، و قربانى يك چشم و لنگ و گوش بريده و يا قسمت داخلى شاخ آن شكسته باشد و يا خصى(اخته)باشد،كفايت نمىكند،و همچنين در نظر عرف لاغر نباشد،و بنابر احتياط مستحب مريض،تخم كوبيده، خيلى پير كه مغز نداشته باشد و در اصل خلقت دم بريده و بىشاخ نباشد.ولى اگر گوش حيوان شكاف داشته باشد و يا سوراخ باشد اشكال ندارد،و در صورتى كه قربانى داراى شرايط مذكور يافت نشود،آنچه مقدور و ميسّر باشد كفايت مىكند.و جايز نيست كه دو نفر مشتركا در حجة الاسلام يك قربانى نمايد،بلكه هر كدام بايد قربانى مستقلى داشته باشند.
مسأله 469- اگر قربانى را به اعتقاد اينكه سالم است خريدارى كند و قيمتش را نقدا بپردازد و بعد معلوم شود كه عيب دارد،ظاهرا مىشود به آن اكتفاء كرد.
مسأله 470- اگر به اعتقاد اينكه قربانى چاق است و آن را بخرد و بعد معلوم شود كه لاغر بوده،كافى است اگر چه قبل از ذبح و يا نحر كشف شود كه لاغر بوده است،و در اين حكم بين اينكه قربانى را با خريدارى مالك شود و يا از طريق ارث و يا از راه هبه بدست آورده
باشد فرقى نيست.
مسأله 471- اگر بعد از ذبح شك كند كه قربانى داراى شرايط بوده يا نه،صحيح است و واجب نيست كه اعاده نمايد،به شرطى كه در وقت ذبح ملتفت به وجود شرايطى بوده باشد كه در صحّت آن لازم است،و همچنين اگر بعد از قربانى شك كند كه در منى واقع شده يا در جاى ديگر،صحيح است،البته در صورت شك كه آن نقطه جزء منى است يا نه،چنانچه شك به نحو شبهه موضوعيه باشد،قربانى را كه در آن نقطه نموده كافى نيست،و اگر به نحو شبهه مفهوميه باشد، بعيد نيست كه كافى باشد.ولى اگر شك كند كه قربانى كرده يا نه،در صورتى كه شكش بعد از داخل شدن در انجام حلق يا تقصير باشد، نبايد به شكش اعتناء كند.
مسأله 472- اگر در لاغر بودن قربانى شك داشته باشد،اگر به اميد اين كه امتثال امر خداوند شود،آن را ذبح كند،بعد معلوم شود كه چاق بوده،كفايت مىكند.
مسأله 473- اگر حيوان صحيح و سالمى را براى قربانى خريدارى نمايد و بعد مريض شود و يا لاغر گردد و عضوى از اعضايش مثل پا و يا قسمت داخلى شاخ بشكند و يا عيب ديگر مثل كورى بر او عارض شود،همان حيوان براى قربانى كافى است و واجب نيست كه به قربانى سالم تبديل شود.
مسأله 474- اگر قربانى گم شود و قربانى ديگرى بخرد،چنانچه قربانى اوّل قبل از ذبح دومى پيدا شود بايد اولى را ذبح كند و نسبت به دومى مخيّر است كه ذبح نمايد يا نه و در حكم ساير اموال او
خواهد بود،و اگر بعد از ذبح دومى پيدا شود،اولى را نيز ذبح كند، البته در صورتى كه دومى بهتر از اولى نباشد،و اگر دوّمى بهتر باشد مثلا قربانى دومى چاقتر از اولى باشد،بعيد نيست كه ذبح دومى كافى باشد،اگر چه احتياط اين است كه اولى نيز ذبح شود.
مسأله 475- اگر كسى قربانى گم شده را پيدا كند،واجب است تا روز دوازدهم و سيزدهم ذى حجه آن را معرفى كند و اگر صاحبش پيدا نشد،عصر روز سيزدهم از طرف صاحبش در منى ذبح كند.
مسأله 476- اگر حاجى نتواند قربانى پيدا كند،در صورتى كه قيمتش را دارد بايد آن را در مكه نزد شخصى كه مورد اطمينان است بگذارد تا قربانى خريده و تا پايان ماه ذى الحجّه از جانب او در منى ذبح كند،و اگر ماه ذى حجه به پايان رسيده باشد،واجب است كه در سال آينده قربانى نمايد.
مسأله 477- كسى كه نه قربانى دارد و نه پولش را،بايد به جاى قربانى ده روز را روزه بگيرد،سه روز(روزهاى هفتم،هشتم و نهم ذى حجه)را در حج روزه بگيرد و مىتواند آن سه روز،را از اول ذى حجه بعد از پوشيدن لباس احرام عمره تمتع،شروع كند،و واجب است كه آن سه روز را پىدرپى انجام دهد چه در ضمن ده روز اول گرفته شود و يا بعد از ايام تشريق و يا در ضمن ده روز آخر،چه در مكه و چه در وطن،و اگر با فاصله باشد،كافى نيست.
و هفت روز ديگر را بعد از مراجعت به وطن روزه بگيرد،و بنابر اظهر پىدرپى باشد،و در صورتى كه به وطن برنگشت و در مكه اقامت نمود،بايد صبر كند تا حجاج به وطنشان برگردند و يا يك ماه
صبر نمايد،بعد هفت روز،روزه گيرد.
مسأله 478- كسى كه وظيفهاش روزه گرفتن در حج است،اگر نتواند روز هفتم را روزه بگيرد،بايد تا بعد از ايام تشريق به تأخير اندازد،و اگر در مكه مىماند،بايد سه روز را پىدرپى روزه بگيرد،و اگر نمىتواند در مكه بماند،مخير است بين اين كه آن سه روز را در مسير بازگشت روزه بگيرد و يا در وطن،و جايز نيست كه بين سه روز و هفت روز جمع كند به اين صورت كه ده روز پىدرپى روزه بگيرد، بلكه بايد بين آن دو فاصله اندازد،و اگر تا اول ماه محرّم سه روز را روزه نگرفت،روزه از او ساقط مىشود و بايد در سال آينده قربانى كند.
مسأله 479- كسى كه براى انجام اعمال حج در منى مىماند، نمىتواند در ايام تشريق(يازدهم،دوازدهم،سيزدهم،ذى حجه) روزه بگيرد،ولى بعد از بازگشت از منى به مكه مىتواند روز سيزدهم روزه بگيرد،همچنانكه براى غير حجاج جايز است كه در ايام تشريق در وطنشان و يا در جاى ديگرى روزه بگيرند.
مسأله 480- كسى كه قربانى برايش ممكن نبود ولى بعد از عيد در ضمن ايام تشريق و يا بعد از آن حتى اگر در ده روز آخر ذى حجه، قربانى ميسر شد،در صورتى كه قبل از سه روز روزه گرفتن باشد، بدون شك وظيفهاش قربانى است و اگر بعد از آن باشد،بنابر اظهر بايد قربانى كند.
مسأله 481- كسى كه در طول ماه ذى حجه،سه روز،روزه را ترك كند چه ترك روزه از روى اختيار باشد و يا از روى نسيان و يا از روى
جهل و يا به جهت عذر مانند مرض و امثال آن،بايد سال آينده قربانى كند و روزه گرفتن در ماه بعد از ذى حجه كفايت نمىكند.
مسأله 482- كسى كه سه روز،روزه را در حج گرفته است،مىتواند هفت روز ديگر را بعد از ذى حجه در وطنش بگيرد.
مسأله 483- كسى كه سه روز،روزه را در مكه فراموش كند و بعد از مراجعت به وطن يادش بيايد،اگر قادر بر قربانى كردن باشد، وظيفهاش قربانى است نه روزه.
مسأله 484- كسى كه سه روز،روزه را در ماه ذى حجه گرفته است ولى قبل از آن كه هفت روز ديگر را بگيرد به وطن مراجعت كند و بميرد،قضاى آن هفت روز بر ولى او واجب نيست.
مسأله 485- كسى كه نمىتواند به تنهايى قربانى تهيه كند ولى در صورت شركت با ديگران مىتواند قربانى تهيه نمايد،وظيفهاش روزه گرفتن است.
مسأله 486- اگر شخص ديگرى را براى قربانى وكيل كند،چنانچه شك كند كه وكيل قربانى كرده يا نه،بنا بگذارد كه قربانى نكرده است، ولى اگر وكيل مورد وثوق باشد و بگويد كه قربانى كردهام و يا اطمينان كند كه او قربانى نموده است،كافى است.
مسأله 487- شرايطى كه در قربانى معتبر است،در كفاره معتبر نيست.
مسأله 488- واجب است كه حاجى قربانى را در منى ذبح و يا نحر كند و يا وكيل بگيرد و لازم نيست كه وكيل مؤمن باشد،همين كه مسلمان باشد كافى است.ولى قصد قربت در وقت وكيل گرفتن
وظيفه حاجى است نه وكيل.
مسأله 489- اگر حاجى در وقت وكيل گرفتن،نيت را فراموش كند، اشكال ندارد،البته در صورتى كه نيت در اعماق وجودش باشد،به گونهاى كه اگر سؤال شود چه ميكنى؟فورا متوجه شود كه فلانى را براى ذبح به قصد قربت وكيل گرفته است.
مسأله 490- در صورتى كه حاجى قربانى را با خود به منى برده باشد،واجب است كه از گوشت آن به فقراى موجود در منى صدقه بدهد،و خود و عيال و برادرانش هم مىتوانند از آن بخورند.و در صورتى كه قربانى را از منى تهيه كرده باشد،واجب است يك سوم گوشت آن را به فقرا صدقه دهد و يك سوم آن را به قانع و معتر بدهد و يك سوم باقى مانده آن را خود و اهلش بخورد.البته اين در صورتى است كه قدرت بر چنين كارى را داشته باشد وگرنه بر او چيزى واجب نيست.
مسأله 491- اگر حاجى در وطنش از طرف فقير وكيل شود و در منى از جانب او ثلث گوشت قربانى را قبض كند،كفايت نمىكند،و لازم نيست فقراى موجود در منى،مؤمن باشند،بلكه هر مذهبى داشته باشند،صدقه دادن به آنان كافى است.البته خارج كردن گوشت قربانى از منى جايز است.
مسأله 492- اگر سهم فقرا تلف شود،صاحب قربانى ضامن آن نيست،بلكه اگر خود او هم عمدا و با توجه به حكم شرعى آن را تلف
كند،ضامن نمىباشد.
مسأله 493- در وقت ذبح يا نحر مستحب است اين دعا را بخواند:
« وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ،حَنِيفاً مسلما وَ مٰا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ، إِنَّ صَلاٰتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيٰايَ وَ مَمٰاتِي لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِينَ،لاٰ شَرِيكَ لَهُ وَ بِذٰلِكَ أُمِرْتُ ،و انا من المسلمين،اللّهم منك و لك بسم اللّه و اللّه اكبر،اللّهم تقبّل منّى كما تقبّلت عن ابراهيم خليلك و موسى كليمك و محمّد حبيبك(صل اللّه عليه و آله و سلم»
حلق و تقصير
مسأله 494- مكان حلق و تقصير،منى است،بنابراين اگر از روى فراموشى و يا ندانستن حكم،پيش از حلق و تقصير از منى خارج شود،در صورتى كه متوجه شود و بازگشتن به منى ممكن باشد، واجب است برگردد و حلق و يا تقصير را انجام دهد،و در صورتى كه بازگشتن به منى غير ممكن و يا دشوار باشد،در همان جا كه متوجه شده سرش را بتراشد يا تقصير نمايد و موى خود را به منى بفرستد.
اگر عمدا و با توجه به حكم شرعى و سلسله مراتب اعمال حج،قبل از حلق و يا تقصير از منى خارج شود،در صورتى كه به موقع تدارك
كند،حجش صحيح است،و اگر همچنان بر ترك حلق و يا تقصير ادامه دهد،حجش باطل مىباشد.بنابراين اگر عمدا قبل از حلق يا تقصير،طواف و سعى را انجام دهد،واجب است بعد از حلق يا تقصير طواف و سعى را دوباره اعاده كند و يك گوسفند به عنوان كفاره قربانى نمايد.
مسأله 495- زمان حلق و تقصير بنابر احوط روز عيد است،و اگر عمدا و با توجه به حكم شرعى،آن را از روز عيد تأخير اندازد و بعد از عيد يا در ايام تشريق يا بعد از ايام تشريق و بلكه تا آخر ذى حجه انجام دهد،حجش صحيح است،ولى اگر عمدا طواف و سعى را قبل از حلق و يا تقصير انجام داده باشد،بايد اول حلق و يا تقصير كند و بعد طواف و سعى را اعاده نمايد و كفاره بدهد چنانچه كه در مسأله قبل گذشت،و اگر از روى فراموشى و يا ندانستن حكم،آن را ترك كرده و از منى خارج شود،در صورت امكان واجب است هر وقت متوجه شود برگردد و حلق و يا تقصير را انجام دهد،و اگر بازگشت غير ممكن و يا دشوار باشد،بايد در همان جايى كه متوجه شده،حلق يا تقصير را انجام دهد و موى خود را به منى بفرستد.
مسأله 496- اگر كسى به خاطر حاجتى قبل از حلق يا تقصير از منى خارج شود،در حالى كه نيتش اين بوده كه براى انجام اعمال به منى برگردد،ولى به سبب عذرى نتواند مراجعت كند،بايد در همان مكان،حلق يا تقصير نموده و مويش را به منى بفرستد.
مسأله 497- حلق يا تقصير بايد بعد از رمى جمره و ذبح قربانى انجام شود،ولى اگر از روى فراموشى و يا ندانستن حكم و يا عمدا آن
را قبل از قربانى انجام بدهد،حج صحيح است و بعد از ذبح قربانى اعاده لازم نيست،و اگر از روى ندانستن حكم و يا از روى فراموشى، قبل از رمى جمره انجام دهد،بازهم صحيح است،ولى اگر عمدا قبل از رمى جمره انجام دهد،هر چند اعاده نكردنش بعيد نيست و لكن احوط آن است كه اعاده كند.
مسأله 498- كسى كه براى چندمين بار حج مىكند.بين حلق و تقصير مخير است كه هر كدام را انجام دهد،مراد از حلق،تراشيدن تمام موى سر است چه با تيغ باشد و يا ماشين موزنى،در صورتى كه مو باقى نگذارد،ولى كسى كه براى بار اول به حج مىرود،بعيد نيست كه بين حلق و تقصير مخير باشد،هر چند احوط و بهتر آن است كه سرش را بتراشد.البته اگر موى سر را با چيزى چسبانده و يا بافته باشد،اظهر اين است كه موى سر را بتراشد،هر چند بار اولش (صروره)نباشد.
مسأله 499- زن بايد تقصير كند هر چند موهاى سرش بهم چسبيده و بهم بافته باشد.
مسأله 500- در حلق يا تقصير نيّت با تمام عناصر سهگانهاش(نيت قربت،اخلاص و قصد اسم مشخص)واجب است،مثلا بگويد:
موى سرم را مىتراشم و يا مو يا ناخنم را كوتاه مىكنم در حج تمتع از حجة الاسلام،قربة الى اللّه فقط براى رضايت خداى بزرگ،و در صورتى كه از طرفى كسى نايب باشد،نام او را ذكر كند،و اگر حج مستحبى باشد كلمه حجة الاسلام ساقط مىشود.
مسأله 501- بعد از حلق يا تقصير همه محرمات احرام،بر او حلال
مىشود،بجز بوى خوش و زن و شكار،بنابراين پوشيدن لباسهاى عادى و پوشاندن سر و…براى او جايز است.
مسأله 502- خنثاى مشكل در صورتى كه موى سر خود را نچسبانده يا نبافته،واجب است كه تقصير كند وگرنه،هم تقصير و هم حلق نمايد.
مسأله 503- در حلق چند چيز مستحب است:
1-رو به قبله باشد.2-از طرف راست شروع كند.3-در وقت حلق اين دعا را بخواند:«اللهم اعطنى بكل شعرة نورا يوم القيامة».
4-موى خود را در منى در خيمه خود دفن كند.
5-ريش و سبيل خود را اصلاح كند و بعد از حلق ناخنها را هم بگيرد.
طواف حج و نماز طواف و سعى
مسأله 504- كيفيت و شرايط اين سه واجب،عين كيفيت و شرايطى است كه در طواف عمره و نماز و سعى آن بيان كرديم،به جزء نيت كه فرق مىكند و طواف و نماز طواف و سعى را(به جاى عمرۀ تمتع)به نيت حج تمتع انجام دهد.
مسأله 505- زمان طواف از روز دهم ذى حجه تا پايان آن ماه ادامه دارد،بنابراين تأخير تا بعد از ايام تشريق بلكه بنابر اظهر تا آخر ماه ذى حجه،جايز است،هر چند احوط و بهتر آن است كه از روز يازدهم تأخير نيندازد.و حكم در سعى نيز چنين است و از نظر سلسله مراتب بعد از طواف و نماز طواف است.
مسأله 506- جايگاه طواف و نماز آن و سعى از نظر سلسله مراتب اعمال،بعد از رفتن به عرفات و مشعر الحرام و اعمال منى در روز عيد است،بنابراين مقدم داشتن طواف،نماز و سعى بر وقوف در عرفات و مشعر و اعمال منى،جايز نيست،و اگر عمدا و يا از روى غير عمد، طواف حج و نماز آن و سعى را قبل از دو وقوف مذكور انجام دهد، كافى نيست و واجب است كه آن را بعد از اعمال منى اعاده كند.البته چهار گروه از مردم از حكم مذكور استثنا هستند كه اينها ميتوانند طواف حج،نماز طواف و سعى را قبل از وقوف در عرفات و مشعر انجام دهند:
1-شخصى كه عذر شرعى دارد.
2-پيرمرد و پيرزن.
3-زنى كه بيم حيض شدن دارد.
4-مريض.
افراد مذكور مىتوانند طواف نساء را هم بر وقوف در عرفات و مشعر الحرام مقدم بدارند هر چند بهتر آن است كه احتياط را ترك نكنند.
مسأله 507- كسى كه از برگشتن و ورود به مكه،بر جان يا عرض و يا
ناموس خود بيم دارد،مىتواند طواف،نماز و سعى را قبل از وقوف در عرفات و مشعر الحرام،انجام دهد بلكه مقدم داشتن طواف نساء هم جايز است.
مسأله 508- تقديم طواف حج بر حلق يا تقصير،جايز نيست، بنابراين اگر عمدا و از روى علم پيش از حلق يا تقصير به مكه رود و طواف نمايد،بايد بعد از حلق يا تقصير،طواف و نماز و سعى را اعاده كند و يك گوسفند هم كفاره بدهد.و اگر از روى ندانستن حكم و يا فراموشى طواف را بر حلق يا تقصير مقدم كند،و بعد متوجه شود، بايد حلق يا تقصير را انجام دهد ولى اعاده و كفاره بر او واجب نيست.
مسأله 509- اگر كسى(چه مرد و چه زن)طواف و نماز آن و سعى بين صفا و مروه را انجام دهد،بوى خوش برايش حلال مىشود و از محرمات احرام فقط دو چيز باقى مىماند:
1-زنان و مراد از حرمت زنان خصوص جماع است،و اما ساير انواع استمتاعات و بهره بردن(مانند بازى كردن و بوسيدن)با حلق يا تقصير حلال مىشود،و همچنين عقد نكاح.
2-شكار احرامى(شكارى كه از جهت احرام حرام شده بود نه شكار حرمى)،با طواف نساء،زنان هم حلال مىشوند و وقتى خورشيد روز سيزدهم ذى حجه زوال نمود،صيد احرامى حلال مىگردد،ولى صيد حرمى تا زمانى كه در حرم است،حرام مىباشد.
بايد توجه داشت تا زمانى كه بعد از طواف و نماز آن،سعى انجام نشده،بوى خوش حلال نمىشود.
مسأله 510- اگر كسى كه طواف نساء را انجام داده،زنش را كه هنوز
طواف مذكور را انجام نداده از روى شهوت ببوسد،واجب است كه يك گوسفند به عنوان كفاره ذبح كند.
مسأله 511- كسى كه تقديم طواف حج،نماز طواف و سعى،بر وقوف در عرفات و مشعر برايش جايز است،در صورتى بوى خوش بر او حلال مىشود كه تمام اعمال منى(رمى جمره عقبه،قربانى و حلق يا تقصير)را انجام دهد.
مسأله 512- اگر كسى عمدا و با توجه به حكم شرعى طواف يا نماز طواف و يا سعى را به جا نياورد،در صورتى كه قبل از انقضاء وقت تدارك كند،حجش صحيح است،و اگر تا پايان وقت(پايان ذى حجه)تدارك نكند،حج و احرامش باطل است،و همچنين اگر از روى ندانستن حكم طواف يا سعى را انجام ندهد و تا پايان وقت تدارك كند،حج و احرام او باطل است و يك شتر و يا يك گاو كفاره هم بايد بدهد.
مسأله 513- كسى كه نمىداند نماز طواف واجب است،و با چنين حالتى نماز طواف را ترك نمايد،در صورت امكان بايد آن را در محلش تدارك نمايد،و اگر تدارك در محل ممكن نباشد،هر جا كه هست آن را بخواند،ولى اگر از روى فراموشى نماز طواف را ترك كند، در صورتى كه در مكه متوجه شود،واجب است آن را در محلش انجام دهد،و اگر از مكه خارج شود و بعد از فاصله كمى متوجه گردد كه نماز طواف را نخوانده،واجب است برگردد و آن را در محلش بخواند و يا نايب بگيرد تا از طرف او نماز را انجام دهد،البته بنابر احتياط واجب در صورتى مىتواند نايب بگيرد كه از انجام آن شخصا
عاجز باشد.
مسأله 514- اگر كسى طواف را فراموش كند و سعى را اعاده نمايد، چنانچه بعد از خروج از مكه متوجه شود كه طواف نكرده،در صورتى كه برگشتن برايش ممكن نباشد،بايد نائب بگيرد تا اول طواف كند و بعد سعى نمايد،البته بعيد نيست كه در صورت امكان برگشتن هم جايز است نايب بگيرد.و همچنين اگر كسى سعى را فراموش كند، همين حكم را دارد.
مسأله 515- اگر كسى به خاطر عذرى مانند بيمارى و امثال آن در حج از انجام طواف و سعى عاجز باشد،بايد كسى او را طواف دهد و خود او سواره سعى بين صفا و مروه را انجام دهد،و اگر طواف دادن هم ممكن نباشد و يا سواره هم نتواند سعى نمايد،بايد براى طواف و سعى نايب بگيرد.
مسأله 516- اگر زن حائض يا نفساء نتواند تا پاك شدنش در مكه بماند تا طواف كند،بايد براى طواف و نماز نايب بگيرد و بعد از طواف و نماز نائب،خودش سعى بين صفا و مروه را انجام دهد.
مسأله 517- اگر كسى طواف را فراموش كند و بعد از خروج از مكه متوجه شود ولى عمدا و با علم به حكم،آن را انجام ندهد و نايب هم نگيرد.اين مسأله دو صورت دارد:
1-اگر در ماه ذى حجه و در وقتى متوجه شود كه مىتواند قبل از انقضاء وقت خودش تدارك كند و يا براى انجام آن نايب بگيرد ولى در عين حال كوتاهى كرد و عمدا و با توجه به حكم تدارك نكرد،در اين صورت حجش باطل است.
2-اگر بعد از ماه ذى حجه متوجه شد كه طواف را فراموش كرده است،در اين صورت هر چند قضاء بر او واجب است،ولى اگر عمدا و با علم به حكم،آن را ترك كند،حجش باطل نيست اما گناه كرده است.
مسأله 518- اگر كسى طواف عمره تمتع را فراموش كند و بعد از انقضاى وقت متوجه شود،بايد آن را بعد از اعمال منى قضا كند،و اگر طواف حج را فراموش نمايد و بعد از خروج از مكه متوجه شود، حكم آن در مسأله قبل گذشت.
مسأله 519- اگر كسى طواف را فراموش نمود و از روى فراموشى با زن نزديكى كرد،بايد قربانى كند.حال اگر در وطن متوجه شود و طواف فراموش شده هم طواف حج باشد،بايد قربانى را به منى بفرستد تا در آنجا ذبح شود،و اگر طواف عمره باشد،قربانى را به مكه بفرستد و در آنجا ذبح گردد.اگر در مكه متوجه شود و طواف فراموش شده طواف حج باشد،بايد قربانى را به منى بفرستد،و اگر طواف عمره باشد،قربانى را در مكه ذبح كند.
مسأله 520- اگر كسى بعد از ماه ذى حجه و در مكه متوجه شود كه طواف نكرده،براى انجام طواف احرام بستن مجدد بر او،واجب نيست.
مسأله 521- اگر در وطن متوجه شود كه طواف را ترك كرده و برگردد و در روز آخر ذى حجه وارد مكه شود ولى تا بعد از هلال محرّم انجام طواف برايش ممكن نباشد،واجب نيست كه محرم شود و بعد وارد مكه گردد.
مسأله 522- قضاى طواف فراموش شده وقت محدودى ندارد بلكه مىتوان آن را در طول سال قضاء كرد.اگر بعضى از كارهاى طواف فراموش شود،تدارك همان بعض واجب است هر چند بهتر آن است كه به قصدى كه شامل كامل كردن مقدار ناقص و از سرگرفتن طواف است،يك طواف كامل انجام دهد.
مسأله 523- آدابى كه در طواف عمره و نماز و سعى ذكر شد در طواف حج و نماز و سعيش نيز جارى است،و مستحب است كسى كه براى طواف حج مىآيد بر در مسجد بايستد و اين دعا را بخواند:
«اللّهم اعنى على نسكك و سلمنى له و سلمه لى،أسألك مسألة العليل الذليل المعترف بذنبه،ان تغفر ذنوبى،و ان ترجعنى بحاجتى،اللّهم انّى عبدك،و البلد بلدك و البيت بيتك،جئت اطلب رحمتك،و أؤم طاعتك،متبعا لأمرك،راضيا بقدرك،اسألك مسألة المضطر اليك،المطيع لامرك،المشفق من عذابك، الخائف لعقوبتك،ان تبلغنى عفوك،و تجيرنى من النار برحمتك».وقتى از اين دعا فارغ شد و وارد مسجد گرديد قبل از شروع به طواف نزد حجر الاسود برود و آن را ببوسد چنانچه بتواند و بدون اينكه مزاحم كسى شود وگرنه فقط آن را استلام كند و بعد دستش را ببوسد و اگر نتوانست اين كار را انجام دهد،چنانچه غالبا چنين است،رو به حجر الاسود بكند و تكبير گويد و اين دعا را بخواند:«اللهم امانتى اديتها و ميثاقى تعاهدته لتشهد لى بالموافاة».
طواف نساء و نماز آن مسأله 524- واجب دهم و يازدهم عبارتند از:طواف نساء و نماز آن كه دو واجب مستقل مىباشد،اما مكلف هر چند از روى عمد و علم به حكم،آن دو را ترك نمايد حج باطل نمىشود.طواف نساء و نماز آن هم بر مرد واجب است و هم بر زن.
مسأله 525- طواف نساء و نماز آن بعد از طواف حج و سعى، واجب است و جايز نيست كه آن را بر طواف حج و سعى مقدم كند و اگر چنين نمايد هر چند از روى جهل به حكم باشد،واجب است بعد از سعى دوباره آن را اعاده نمايد،بلكه بنابر اقرب اگر از روى فراموشى هم باشد واجب است دوباره آن را بعد از سعى اعاده كند.
مسأله 526- اثر طواف نساء و نماز آن اين است كه بعد از انجام آن بر مكلف استمتاع و جماع كه با احرام،حرام شده بود حلال مىشود و بدين ترتيب همه امور به جز شكار كه با احرام حرام شده بود حلال مىشود.شكار با زوال روز سيزدهم ذى الحجّه حلال مىشود.البته حرمت شكار در حرم و حرمت كندن درخت و گياهانى كه در حرم روييده همچنان به قوت خود باقى است و هم بر محرم و هم بر محل حرام است.
مسأله 527- طواف نساء و نماز آن از لحاظ كيفيت و شرايط،مانند طواف حج و نماز آن است به جز نيت كه بايد در اينجا به قصد طواف نساء انجام شود.
مسأله 528- صورت نيت اين گونه است كه مثلا بگويد:طواف نساء حج تمتع از حجة الاسلام را قربة الى اللّه به جا مىآورم.و اگر از طرف كسى نايب است اسم منوب عنه را ذكر نمايد و طواف را از سوى او بجا بياورد،و اگر حج مستحبى باشد كلمه(حجة الاسلام)آورده نمىشود.و كيفيت نيت در نماز طواف نساء به اين صورت است كه بگويد:دو ركعت نماز طواف نساء حج تمتع بجا مىآورم قربة الى اللّه.
مسأله 529- كسى كه به خاطر بيمارى و مانند آن نتواند طواف نساء را بجا بياورد،بايد از كسى ديگرى كمك بخواهد تا با كمك او آن را انجام دهد،و اگر با كمك ديگران نيز نتواند طواف مذكور را انجام دهد،واجب است نايب بگيرد.و كسى كه نمىتواند نماز طواف نساء را شخصا بجا آورد،بايد كسى را نايب بگيرد تا از سوى او نماز مذكور را بخواند.
مسأله 530- كسى كه طواف نساء را ترك كند چه از روى عمد و با علم به حكم باشد و چه از روى جهل و فراموشى باشد تا زمانى كه آن را بجا نياورده،زن بر او حرام مىباشد،و اگر نتواند خودش آن را انجام دهد يا انجام آن مشكل باشد،بايد كسى را نايب بگيرد تا طواف نساء را از طرف او انجام دهد،و بعد از آنكه نايب طواف مذكور را انجام داد،زن بر او حلال مىشود.
مسأله 531- اگر حاجى قبل از انجام طواف نساء بميرد،چنانچه به آن وصيت كرده باشد،از ثلث مال او طواف مذكور را بجا آورد،و اگر وصيت نكرده باشد،بر ولى او قضاء واجب نيست.كسى كه نماز
طواف نساء را فراموش كرده باشد،حكم آن مانند حكم كسى است كه نماز طواف حج را فراموش كرده است.
مسأله 532- افراد معذور مانند كسى كه بترسد و امثال او،جايز است طواف نساء را بر وقوف در عرفات و مشعر الحرام مقدم بدارند، بعد از انجام طواف نساء زن بر او حلال نمىشود،بلكه بعد از تمام شدن كليّۀ اعمال حج،زن بر او حلال مىگردد.
مسأله 533- اگر زن حيض شود و قافله منتظر نماند تا او پاك گردد، مىتواند طواف نساء را ترك كند،و بنابر احتياط واجب بايد كسى را براى انجام طواف نساء و نماز آن نايب بگيرد.اگر زنى بيش از نصف طواف را بجا آورد و بعد حيض شود،مىتواند باقى طواف را ترك نمايد،و براى بقيه طواف و نماز آن بنابر احتياط واجب كسى را نايب بگيرد.
مسأله 534- مراد از بيتوته در منى اين است كه حاجى شب در آنجا حضور داشته باشد و واجب نيست كه در روز آنجا بماند مگر به اندازه رمى جمرات.
مسأله 535- واجب است حاجى شب يازدهم و دوازدهم را در منى بماند،و كافى است نيمى از شب را در آنجا بماند خواه نيمه اول باشد يا دوم،و اگر شخصى نصف از شب را در آنجا بماند،كافى است و مىتواند آنجا را ترك نمايد و بقيه شب را در خارج از منى بگذراند.
1-كسانى كه عذر دارند مانند بيماران و پرستاران و كسانى كه از مال و آبروى خود مىترسند.
2-كسانى كه در مكه در تمام شب مشغول انجام اعمال طواف يا عبادت ديگرى باشند و جز براى ضروريات خود مانند خوردن و آشاميدن و امثال آنها،كار ديگرى انجام ندهند،و همچنين كسى كه بعد از دخول شب،منى را به قصد عبادت در مكه ترك نمايد.
3-كسى كه خانه خدا را طواف نموده و مشغول عبادت است و آنگاه از مكه خارج شده و از خانههاى قديمى مكه بگذرد،جايز است در راه بيتوته نمايد بدون اينكه به منى برسد.
1-كسى كه در مدت احرام خود شكار نموده است.
2-بنابر احتياط مستحب كسى كه با زنش نزديكى نموده باشد.
3-كسى كه در غروب روز دوازدهم هنوز در منى باشد.
مسأله 536- كسانى كه به خاطر ازدحام جمعيت يا مانع ديگرى هنگام بازگشت از منى،نتواند تا قبل از غروب از منى خارج گردد،در اين صورت اگر مىتواند واجب است شب را در آنجا بيتوته نمايد،و اگر نمىتواند و يا بيتوته در آنجا براى او مشقت داشته باشد،مىتواند از آنجا خارج شود و هيچ اشكالى ندارد هر چند بهتر است يك گوسفند كفاره بدهد.
مسأله 537- اگر كسى از روى عمد و علم به حكم و بدون عذر بيتوته در منى را به كلى ترك نمايد،حجش صحيح است اما گناه كرده، و براى هر شب واجب است يك گوسفند به عنوان كفاره قربانى نمايد،اما اگر كسى از روى جهل به حكم و يا از روى فراموشى و جاهل معذور،از بيتوته در منى خوددارى كند كفاره ندارد،اما جاهل مقصر،و عالم كه عمدا بيتوته را ترك نمايد،بنابر اقرب واجب است كفاره بدهد.
مسأله 538- اگر حاجى از منى خارج شود ولى به خاطر كارى بعد از دخول شب سيزدهم به منى برگردد،واجب نيست شب را در منى بيتوته نمايد.
مسأله 539- امور زير در منى،براى حاجى مستحب است كه آن را رعايت نمايد.
1-ماندن در منى به مدت سه شبانه روز،و سزاوار است ماندن در منى را تا جايى كه ممكن است بر خروج از آن مقدم بدارد،هر چند طواف مستحبى باشد.
2-گفتن تكبير بعد از پانزده نماز،كه آغاز آن نماز ظهر در روز قربانى و آخر آن نماز صبح روز سيزدهم مىباشد.كيفيت تكبيرها بهتر است اين گونه باشد:«اللّه اكبر،اللّه اكبر لا اله الا اللّه و اللّه اكبر و اللّه اكبر و للّه الحمد،اللّه اكبر على ما هدانا اللّه اكبر على ما رزقنا من بهيمه الانعام
و الحمد للّه على ما ابلانا».
3-زياد ياد خدا نمودن در ايام تشريق.
4-خواندن نماز،تسبيح،لا اله الا اله گفتن و حمد خدا را نمودن در مسجد خيف.مسجد خيف داراى شان بالا در نزد خداوند است تا جايى كه در روايات آمده است كه يك ركعت نماز در آن مساوى با هفتاد سال عبادت است.
مسأله 540- يكى از واجبات حج رمى جمرات سهگانه(اولى، وسطى،جمره عقبه)در روزهاى يازدهم و دوازدهم است.اگر كسى در شب سيزدهم در منى بيتوته نمايد،واجب نيست روز سيزدهم رمى جمره نمايد،هر چند بهتر است اين كار انجام دهد.
مسأله 541- كيفيت و شروط رمى جمره با آنچه كه قبلا گذشت و حاجى آن را در روز عيد در رمى جمره عقبه انجام مىداد فرق نمىكند.و در اينجا اين امر اضافه مىشود كه واجب است بين جمرات سهگانه ترتيب را رعايت نمايد،به اين معنى كه اول جمره اولى بعد جمره وسطى و آنگاه جمره عقبه را رمى كند،و اگر كسى چه از روى علم به حكم و به صورت عمدى و چه از روى فراموشى ترتيب را بهم بزند،بايد برگردد و با رعايت ترتيب رمى جمره را از سر بگيرد،البته از اين قاعده يك مورد استثنا شده است و آن اينكه،اگر مكلف از روى فراموشى ترتيب را بهم بزند و چهار ريگ را پرتاب
نمايد،كافى است كه آن را كامل نمايد و اعاده واجب نيست.
مسأله 542- در رمى جمره نيت واجب است كه مثلا بگويد:رمى جمره با هفت ريگ براى حج تمتع از حجة الاسلام بجا مىآورم قربة الى اللّه،اگر مكلف از جانب كسى نايب شده است اسم منوب عنه را ذكر نمايد،و اگر حج مستحبى است كلمه(حجة الاسلام)در نيت ساقط مىشود،و اگر حج افراد است كلمه(حج تمتع)از نيت ساقط مىشود و به جاى آن كلمه(حج افراد)آورده مىشود.
مسأله 543- واجب است رمى جمره سهگانه را در روز انجام دهد، و اگر مكلف با اختيار خود رمى جمره را در شب انجام دهد،كافى نيست.
چند دسته مىتوانند رمى جمرات را در شب انجام دهند:
1-عبد(بنده)و كسى كه بر نفس،مال يا آبروى خود مىترسد، مىتواند در شب رمى جمره را انجام دهد.
2-پيرمردها و زنها.
3-كودكان و انسانهاى ضعيف كه از شلوغى و ازدحام مىترسند.
اين سه دسته مىتوانند رمى جمرات را به جاى روز در شب قبل آن،انجام دهند.
مسأله 544- رمى جمرات سهگانه در روز يازدهم و دوازدهم واجب است،اما اگر مكلف آن را عمدا و با توجه به وجوب آن ترك نمايد تا وقت آن بگذرد،حجش باطل نمىشود،و بنابر اظهر واجب نيست آن را قضا نمايد هر چند بهتر است آن را قضا كند.
مسأله 545- اگر مكلف در روز يازدهم رمى را فراموش نمايد،در
روز دوازدهم بايد آن را قضا نمايد،و اگر رمى را فراموش نمايد و قبل از سپرى شدن روز سيزدهم به يادش بيايد،بايد آن را قضا نمايد.
مسأله 546- اگر حاجى بعد از بازگشت از منى به مكه متوجه شد كه رمى جمره را به جا نياورده،واجب است پيش از پايان ايام تشريق (روزهاى 11،12،13)به منى بازگردد و آن را به جا آورد،ولى اگر روز سيزدهم بگذرد،بنابر احتياط برگردد و بين قضاء و اداء فاصله اندازد به اين ترتيب كه قضا را يك ساعت زودتر از ادا انجام دهد،و اگر مكلّف رمى را فراموش كند و بعد از خروج از مكه و پايان يافتن ايام تشريق يادش بيايد،وجوب رمى ساقط مىشود،و بنابر احتياط آن را در سال آينده خودش در همان ايام قضا كند،و اگر نمىتواند كسى را نايب بگيرد كه براى او قضا كند.
مسأله 547- كسى كه مىتواند بدون مشقت رمى جمره را انجام دهد،واجب است خودش اين كار را بجا آورد،و نمىتواند كسى را نايب بگيرد،اما كسى كه به خاطر بيمارى و امثال آن نمىتواند خودش آن را انجام دهد و تا غروب اميدى به برطرف شدن آن هم نيست، بايد كسى را نايب بگيرد،و اگر قبل از زوال مانع برطرف شد،بايد خود اقدام به رمى جمره نمايد.
مسأله 548- اگر كسى به هر دليلى نتواند در ايام تشريق در منى بماند،بنابر اظهر بايد نايب بگيرد،هر چند بهتر است بين رمى همه روزها در يك شب و بين نايب گرفتن جمع كند.
مسأله 549- «مصدود»به كسى گفته مىشود كه از جانب دشمن يا حكومت بعد از احرام براى عمره يا حج،از انجام اعمال بازداشته شود.
مسأله 550- كسى كه محرم به احرام«عمره مفرده»باشد و دشمنى يا فرد ديگرى مانند عمال دولت يا سارقين يا غير آنها او را از رفتن به مكه بازدارند ،اگر قربانى به همراه دارد در همانجا قربانى مىكند،و سر خود را بتراشد و با اين دو كار از احرام بيرون مىآيد و هر آنچه كه بر او حرام شده بود حتى زن بر او حلال مىشود،اما اگر قربانى به همراه نداشته باشد،حلق يا تقصير را انجام بدهد و با اين كار محل يعنى از احرام خارج مىشود و قربانى بر او واجب نيست.
مسأله 551- اگر كسى از عمره تمتع منع شود و اين كار منجر به ممانعت او از حج نيز بگردد،در اين صورت وظيفه او اين است كه يك قربانى را در همانجا انجام دهد و با اين كار محل ميشود،و بنابر احتياط همراه با قربانى تقصير را نيز ضميمه نمايد.اما اگر منع از عمره منجر به ممانعت از حج نگردد و مكلف قادر به انجام حج باشد،مثلا دشمن او را در وقتى كه امكان انجام حج در آن وجود دارد آزاد نمايد، بنابراين بر او احكام مصدود اطلاق نمىشود،بلكه وظيفهاش از حج تمتع به حج افراد تبديل مىشود،كه اگر حج افراد و بعد از آن عمره مفرده را انجام دهد،كفايت مىكند.
مسأله 552- مصدود از حج اگر از وقوف به عرفات و مشعر منع شود،واجب است كه در همان محلّى كه منع شده قربانى نمايد،و بعد از قربانى همه چيزهايى كه بر او حرام شده بود حلال مىشود حتى زن،و بنابر احوط بايد حلق يا تقصير را نيز با قربانى ضميمه نمايد و مصدود محسوب نمىشود.
مسأله 553- اگر مكلف فقط از طواف و سعى منع شده باشد و ممانعت تا آخر ذى الحجّه ادامه نيابد،به اين معنى كه بعد از ايام تشريق او را رها نمايند و يا در دهه آخر ذى الحجّه او را رها سازند، بايد خودش اقدام به طواف و سعى بنمايد كه با انجام آن دو حجش صحيح مىباشد،اما اگر ممانعت تا آخر ذى الحجّه ادامه پيدا كند،بر او واجب است كسى را نايب بگيرد تا از جانب او طواف نمايد و دو ركعت نماز طواف را همراه با سعى و طواف نساء و نماز آن بجا آورد، كه بعد از انجام اين امور توسط نايب حجش صحيح است،و حكم مصدود بر او جارى نمىشود.
اما اگر نايب گرفتن براى او ممكن نباشد،در اين صورت او مصدود محسوب مىشود و وظيفهاش اين است كه در همانجا قربانى نمايد و بنابر احتياط حلق و يا تقصير را نيز اضافه نمايد و با اين كار از احرام بيرون آمده و محل ميشود،و مكلف بايد در سال آينده حج را بجا بياورد اگر استطاعتش باقى بماند و يا استطاعتش مربوط به همان سال نباشد،البته اگر بعد از مسافرت استطاعت او از بين برود و بار دوم هم مستطيع نگردد،در اين صورت حج از او ساقط مىشود.
مسأله 554- اگر مكلف صرفا از انجام اعمال منى ممانعت گردد،
احكام مصدود بر او جارى نمىشود،و وظيفهاش در اين صورت اين است كه مىتواند نايب بگيرد تا از سوى او رمى و قربانى را در منى انجام دهد و سپس سر خود را بتراشد يا مقدارى از موى خود را كوتاه نمايد و آن را به منى بفرستد،و با اين كار محل مىشود،و بقيه اعمال را انجام دهد،و اگر نمىتواند نايب بگيرد،در همانجا كه منع شده قربانى خود را ذبح نمايد و سپس حلق و يا تقصير را انجام دهد، و بعد از اين اعمال شخصا به مكه رفته و طواف حج را انجام دهد و دو ركعت نماز طواف را بجا آورد آنگاه سعى بين صفا و مروه را انجام دهد و بعد از آن طواف نساء و دو ركعت نماز آن را بجا آورد، وقتى اين اعمال را انجام داد در حقيقت از حج فارغ شده است و در نتيجه تمام كارهايى كه بر او حرام شده بود حتّى زنان بر او حلال مىشوند.
مسأله 555- مصدود با قربانى كردن،حج از او ساقط نمىشود بلكه واجب است در سال آينده حج نمايد،مگر اينكه استطاعت او در همان سال حاصل شده باشد،و اگر بعد از بازگشت از سفر استطاعت وى باقى نماند.وجوب حج از او ساقط است،چنانچه استطاعت جديدى براى او حاصل نگردد.
مسأله 556- اگر مكلف را از رجوع در منى جهت بيتوته و رمى جمره ممانعت نمايد،حجش صحيح است،و بايد در صورت امكان كسى را نايب بگيرد تا از سوى او رمى جمره را انجام دهد.
مسأله 557- كسى كه به خاطر عذرى غير از حصر و صد نتواند حجش را كامل نمايد،حجش باطل مىشود اما كفاره ندارد.
مسأله 558- در قربانى مذكور فرق نمىكند چه شتر باشد يا گاو و يا گوسفند،و در آن شرايط قربانى نيز شرط نيست،و اگر مكلف نتواند قربانى كند،احتياط آن است كه اگر ممنوع از حج است به جاى قربانى ده روز،روزه بگيرد،و اگر ممنوع از عمره مفرده است،روزه واجب نيست.
مسأله 559- كسى كه پيش از وقوف در مشعر عمدا و عالما با زنش مجامعت(نزديكى)نمايد،و از كامل كردن حج منع شود،احكام منع شده از حج بر چنين شخصى جارى مىشود.
مسأله 560- اگر مكلف،قربانى همراه خود داشته باشد،و از حج منع شود،ذبح قربانى كه همراه دارد كفايت مىكند،زيرا معيار صدق ذبح يا نحر است و اينكه نوع قربانى چه گونه باشد فرق نمىكند.
مسأله 561- محصور كسى است كه مرض يا مانند آن بعد از بستن احرام مانع از انجام حج،يا عمرۀ مفردۀ او گردد،و بين اينكه محصور مرد باشد يا زن،فرقى نيست،بنابراين اگر در انجام عمرۀ مفرده مانع وجود داشته باشد،محصور مخيّر است بين اينكه قربانى را به محلّ آن كه مكه است بفرستد كه وقتى قربانى به مكه رسيد،بايد در همان جايى كه قرار دارد حلق يا تقصير نمايد،يا در همان جايى كه قرار دارد قربانى را ذبح يا نحر كند،و سپس در همانجا حلق يا تقصير نمايد، وقتى اين اعمال را انجام داد،تمام محرّمات به جز زنان بر او حلال
مىشوند.
امّا زنان جز با انجام عمرۀ مفردۀ ديگرى بر او حلال نخواهند شد، ولى اگر در انجام حج مانع موجود باشد و شخص از اين جهت محصور گردد،حكم اين صورت مثل آن حكمى است كه در عمرۀ مفرده گذشت،و فقط فرقى كه بين اين دو صورت وجود دارد اين است كه زنان در عمرۀ مفرده جز با انجام عمرۀ مفردۀ ديگرى براى محصور حلال نمىشوند،ولى در حج،با ذبح و حلق(تراشيدن موى سر)يا تقصير(كوتاه كردن موى سر)براى شخص محصور حلال مىشوند و حلال بودن زنها در صورت دوّم به انجام عمرۀ مفرده وابسته نيست.
امّا شخصى كه فقط در انجام عمرۀ تمتّع محصور است نه در انجام حج،بر چنين شخصى احكام محصور جارى نيست،بلكه وظيفۀ او در اين صورت از عمرۀ تمتع به حج افراد تبديل مىشود همچنانكه اين مطلب در مصدود گذشت.
مسأله 562- اگر در انجام حج محصور گردد و قربانى خود را به منى بفرستد سپس مرض او بهبود يابد،در اين صورت چنانچه خود شخص اعتقاد دارد كه اگر سفر را به سوى مكه ادامه دهد وقوف در عرفات و مشعر الحرام يا يكى از آن دو وقوف را درك خواهد كرد، واجب است اين كار را انجام داده و به مردم در دو«موقف»مذكور يا در يكى از آنها ملحق شود،بنابراين اگر اين كار را انجام دهد،حج او به عنوان حج افراد صحيح است،ولى احوط آن است كه عمرۀ مفرده را نيز بعد از آن انجام دهد.
امّا اگر اطمينان رسيدن به وقوفين نداشته باشد،احتياط واجب آن است كه سفرش را به رجاء درك موقف ادامه دهد و چنانچه موقف را درك كند،كفايت خواهد كرد،البته اعمال منى و طواف حج و نماز آن و سعى بين صفا و مروه و سپس طواف نساء و نماز آن را بجا آورد، وقتى اين موارد را كامل نمود،حج او تمام است.
و چنانچه موقف را درك نكند دو صورت دارد:
1-درك نكردن موقف به خاطر مرض كه در اين صورت احكام محصور بر او جارى است،و چنانچه قربانى را در منى ذبح كند،بايد خود او در همان جايى كه هست سر خود را بتراشد يا كوتاه نمايد، و اگر اين كار را انجام داد،تمام محرّمات حتى زنها بر او حلال خواهند شد،ولى اگر قربانى را در منى ذبح نكرده باشد،در اين صورت بايد خود او اقدام به ذبح قربانى نموده سپس موى سر را بتراشد يا كوتاه نمايد،آنگاه تمام محرّمات حتى زنها بر او حلال مىشوند.
2-درك نكردن موقف به خاطر كوتاهى و سهل انگارى او بوده است،در اين صورت احكام محصور بر او جارى نيست،و احتياط مستحب در چنين صورتى آن است كه عمرۀ مفرده را انجام دهد و حج را بايد در آينده بجا آورد.
مسأله 563- اگر حاجى فقط از انجام اعمال و مناسك منى محصور گردد،احكام محصور بر او جارى نيست،بنابراين اگر مكلّف شخصا از ذبح قربانى در منى ناتوان است،بايد نايب بگيرد و چنانچه از گرفتن نايب نيز ناتوان بود،مىتواند در خارج منى مانند مكه و امثال آن قربانى را ذبح نمايد،امّا تراشيدن موى سر يا كوتاه كردن آن را
چنانچه نتواند در منى انجام دهد،مىتواند اين عمل را در خارج منى انجام دهد ولى مو را به منى بفرستد،و نيز رمى جمره را در صورت تمكن هر چند با گرفتن نايب واجب است انجام دهد وگرنه واجب نيست،و قضاى آن در سال آينده نيز واجب نمىباشد هر چند انجام قضا در سال آينده بهتر و سزاوارتر است.
مسأله 564- اگر كسى محصور شود سپس قربانى خود را به محلّ آن بفرستد و قبل از آن كه قربانى به محلّ خود برسد،سردرد موجب اذيّت وى گردد،در اين صورت مىتواند يك گوسفند را در همان جايى كه هست ذبح كند،يا سه روز روزه بگيرد،يا به شش مسكين براى هر كدام دو مدّ طعام دهد سپس سر خود را بتراشد.
مسأله 565- اگر محصور به وسيلۀ قربانى و تراشيدن موى سر يا كوتاه كردن از احرام بيرون آيد،حج از او ساقط نيست بلكه بايد در آينده حج را بجا آورد به شرط آنكه استطاعت او در همين سال به وجود نيامده باشد يا در همين سال به وجود آمده ولى بعد از بازگشت از سفر استطاعت باقى بماند.
مسأله 566- كسى كه در حج محصور است،چنانچه قربانى و قيمت آن را در اختيار نداشته باشد،بايد ده روز روزه بگيرد چنانكه گذشت.
مسأله 567- اگر كسى(به وسيلۀ دشمن يا حكومت)از انجام حج و عمرۀ مفرده منع شود(مصدود)چنين شخصى به همان اعمالى كه ساير محرّمات احرام برايش حلال مىشود،زنها نيز حلال خواهند
شد و حكم كسى كه در حج محصور شده نيز چنين است.-محصور كسى است كه به جهت مرض يا مانند آن از انجام حج يا عمرۀ مفرده بازمانده است-و امّا كسى كه در انجام عمرۀ مفرده محصور است، زنها جز با عمرۀ مفردۀ ديگرى براى او حلال نخواهند شد.
مسأله 568- اگر كسى(به وسيلۀ دشمن يا حكومت)از انجام حج منع شود(مصدود)،بايد قربانى را در همان جايى كه هست ذبح نمايد،ولى كسى كه از انجام عمرۀ مفرده منع شده است(مصدود)، چنانچه قربانى همراه داشته باشد،بايد آن را در همان جايى كه خودش هست ذبح كند.
امّا كسى كه(به سبب مرض يا مانند آن)از انجام حج و عمرۀ مفرده بازمانده است(محصور)،مخيّر است بين اينكه قربانى را به محلّ آن(منى)بفرستد(تا ذبح شود)و يا اينك قربانى را در همان جايى كه او از انجام حج منع شده است ذبح نمايد.